اسم امیر
امیر /amir/ نامی پسرانه است که در زبان عبری و عربی به یک معنا و در زبان پارسی به معنای دیگری است؛ در زبان عربی امیر از ریشه “امر” به معنای “فرمان دادن” بوده و با “اَمَر” در زبان عبری به معنای «گفتن و فرمودن» همخوانی دارد. در زبان فارسی نیز، این نام ساخته شده از دو بخش است؛ بخش نخست “ا” که پیشوند منفی سازی در زبان پارسی است و بخش دوم آن “میر” که بن واژه مردن است. پس می توان نتیجه گرفت که مجموعه این دو بخش به معنی “کسی که هرگز نمی میرد” است.
امیر در فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی، جمع: امراء] ‹میر› ۱. فرمانده.
۲. فرمانروا.
۳. (نظامی) صاحب منصب ارتشی دارای درجات بالاتر از سرهنگ.
۴. [قدیمی] لقب شاهزادگان و بزرگان.
ریشه اسم امیر
ریشه اسم امیر عربی است. از ریشه ا م ر به معنی امر کردن و فرمان دادن. بد نیست بدانید که به عقیده برخی از صاحب نظران امیر واژه ای ایرانی اصیل است. به این شکل که امیر را ترکیب الف + میر می دانند. ترکیبی که در واژگان و اسم های اوستایی مثل نام اوستا (الف + وستا) نیز به چشم می خورد. به این گونه امیر را نامیرا و جاودان معنی می کنند.
اسم امیر در ثبت احوال ایران
- فراوانی اسم امیر در ثبت احوال : تعداد اسم امیر در ثبت احوال ۳۴۶.۲۲۶ نفر است.
- معنی اسم امیر در ثبت احوال ایران: معني اسم امير در ثبت احوال ایران: امیر = (عربی) پادشاه، حاكم، درجه ای پایین تر از پادشاه، فرمانده ی سپاه، سردار، سپهسالار.
- لقب با اسم امیر: از اسم های ترکیبی با امیر چندین مورد در بالا گفته شد. اما از نام های دیگر می توان به اسم های زیر اشاره کرد:
- اسم پسر با امیر: امیرآریا، امیربردیا، امیر علی، امیر محمد، امیر کورش، امیر رهام، امیر ارشا، امیرارسلان، امیرپاشا، امیراتابک، امیرارشان، امیربابک، امیراشکان و خیلی نمونه های دیگر.
- معنی اسم امیر علی در ثبت احوال: امیرعلی = (عربی) امیر و حاكم بزرگ و بلند قدر، پادشاه شریف و توانا. {در واقع ترکیب دو واژه امیر (فرمانروا) و علی (بلندمرتبه) است.} برخی از افراد مذهبی این نام را لقب حضرت علی، امام شیعیان می دانند.
اسم امیر در لغت نامه دهخدا
برای نام امیر در کتاب لغتنامه دهخدا ۷ معنی آمده است و فقط مورد اول معنی خود اسم هست و مابقی به عنوان اسم خاص (نام اشخاص در تاریخ) معرفی شده است.
- امیر [ اَ ] (ع اِ) میر. پادشاه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین). فرمانروا. (مهذب الاسماء). کسی که فرمانروا بر قومی باشد. (از ناظم الاطباء) (از فرهنگ فارسی معین). راعی. (منتهی الارب). سلطان. خلیفه.
- امیر [ اَ ] (اِخ) پسر قارن که عمزادهٔ موسی (پیغمبر بنی اسرائیل) و بر دین او بود. (از تاریخ گزیده چ امیرکبیر ص ۵۹).
- [ اَ ] (اِخ) نام نخستین و هفتمین پادشاه از بریدشاهیان دکن (قرن دهم و یازدهم هجری) بود. (از معجم الانساب زامباور ج ۲ ص ۴۳۹). و رجوع به بریدشاهیان شود.
- امیر [ اَ ] (اِخ) محمدبن محمدبن احمد عبدالقادر سنباوی ازهری، معروف به امیر. (۱۱۵۴ -۱۲۳۲ هـ .ق ./ ۱۷۴۲-۱۸۱۷ م.). وی از دانشمندان عرب و از فقیهان مالکی بود.
- [ اَ ] (اِخ) در کتاب مقدس بدو تن بدین نام اشاره شده: ۱ -امیر (متکلم)، یکی از افراد خانوادهٔ کهانت. ۲ -مردی که از تل نمک و تل حرشا برآمد. (از قاموس کتاب مقدس).
- امیر [ اَ ] (اِخ) مولانا… شاعر ترک و متقدم بر امیرعلیشیر نوایی (در گذشته به سال ۹۰۶ هـ .ق .) است و اشعار ترکی خوبی دارد. در شعر فارسی تتبع شیخ کمال کرده است.
- [ اَ ] (اِخ) ابن احمر (الاحمر) الیشکری. عبدالرحمان سمره او را در سیستان جانشین خود کرد. (از تاریخ سیستان ص ۸۴). و رجوع به همین کتاب، و عبدالرحمان بن سمره شود.
اسم های مشابه امیر
- اسم دختر : نام های دخترانه مارال، مایا، رایا و مهرو از جمله اسم های دخترانه متناسب با امیر هستند.
- اسم پسر : نام های پسرانه امید، رامین، ارمیا و رامیار از جمله اسم های پسرانه متناسب با نام امیر هستند.
ابجد اسم امیر
- ابجد کبیر اسم امیر برابر است با: ۲۵۱
- ابجد صغیر اسم امیر برابر است با: ۲۳