اگر مسأله فقط فنی باشد، قابل حل است ولی اگر سیاسی شد دیگر پیچیده می شود. اسرائیل و آمریکا می خواهند روابط ایران و آژانس دچار تنش شود.
ساعدنیوز: همان طور که مستحضرید اخیراً شورای حکام آژانس بین المللی اتمی، قطعنامه ای را بر علیه فعالیت های هسته ای ایران صادر کرده است و طبیعتاً به دلیل شرایط خاص جامعه، التهاباتی را در زمینه های مختلف سیاسی، اجتماعی و اقتصادی در پی داشته است. این قطعنامه چه آثاری در پی خواهد داشت و چقدر ما با ارجاع به شورای امنیت و در نهایت قرار گرفتن مجدد ذیل فصل هفتم منشور ملل متحد فاصله داریم؟
دکتر حسن بهشتی پور: البته پیشتر در سال 1399، آژانس قطعنامه شبیه به همین قطعنامه را بر علیه ما صادر کرده بود. آن قطعنامه با 25 رأی موافق صادر شد ولی متأسفانه قطعنامه فعلی با 30 رأی به تصویب رسیده است. این به معنای آن نیست که که پرونده ایران بلافاصله به شورای امنیت سازمان ملل متحد ارجاع خواهد شد بلکه این قطعنامه بیشتر جنبه هشدار دارد و نوعی مستندسازی برای قطورتر کردن پرونده هسته ای ایران است.
حال این قطعنامه بر علیه ما صادر شده است. سؤال این است؛ آیا ما می خواهیم راه رفته را باز برویم و آزموده را دوباره بیاموزیم؟ یا این که می خواهیم از تاریخ عبرت بگیریم و بر اساس منطق رفتار کنیم؟
اجازه دهید سیر تاریخی شکل گیری پرونده هسته ای ایران و تعاملات ایران با کشورهای غربی در این خصوص را مرور کنیم. پرونده هسته ای ایران بعد از ارائه یک سری اطلاعات از سوی آمریکا و اسرائیل به منافقین و برگزاری یک کنفرانس توسط منافقین در 23 مرداد 1381 شکل گرفت. در پی برگزاری این کنفرانس، سه کشور آلمان، فرانسه و انگلیس از ایران در خصوص اطلاعات منتشر شده پاسخ هایی خواستند و در نهایت گفتگوهایی بین ایران و این سه کشور صورت گرفت و در نشست تهران در مهر ماه 1382، بیانیه ای امضاء شد و متعاقب آن در 19 آبان همان سال ایران پروتکل الحاقی را پذیرفت.
این اقدام مهمی از سوی ایران بود و برای نشان دادن حسن نیت ایران صورت گرفت. اما کشورهای اروپایی درخواست های جدیدی را مطرح ساختند و خلاف انتظار ایران، موضوع با بیانیه تهران فیصله نیافت و مسأله حل نشد و به همین دلیل نشست بروکسل در اسفند ماه 1382 برگزار شد و بیانیه صادر شد و ایران ساخت و مونتاژ سانتریفیوژ را معلق کرد و این اقدام ایران هم باز موضوع را فیصله نداد.
در آبان 1383 توافق پاریس انجام گرفت و ایران غنی سازی اورانیوم را به صورت داوطلبانه تعلیق کرد و حتی فعالیت یو سی اف اصفهان نیز متوقف شد. عملاً از 9 آذر ماه 1383 یو سی اف اصفهان از مدار فعالیت خارج شد و همه این اقدامات برای برطرف کردن شبهاتی بود که پیرو حضور البرادعی در ایران در اسفند 1381 و نمونه برداری او از نطنز و یافتن آثار اورانیوم غنی شده در آنجا صورت گرفت.
طبق قوانین آژانس، هر نوع فعالیت غنی سازی باید 6 ماه قبل از اقدام به غنی سازی باید به آژانس اطلاع داده شود. ایران مدعی بود که این آثاری که آژانس مطرح می کند مربوط به فعالیت یک سانتریفیوژ آزمایشگاهی است که به نطنز انتقال یافته است. 6 سال طول کشید تا ایران به آژانس ثابت کند که این آثار مربوط به غنی سازی نیست. سه توافق تهران، بروکسل و پاریس!
بنابراین، در 9 آذر 1383 فعالیت های غنی سازی در ایران متوقف شد. ایران گام مهمی برداشت ولی غرب دست بردار نبود. قطعنامه های جدیدی صادر شد و خواسته های جدیدی مطرح گردید. تا این که ایران خسته شد و زد زیر تمام توافقات!
در مرداد 13۸۴، ایران پلمپ یو سی اف اصفهان را شکست و در فروردین ماه 138۵، پلمپ نطنز شکسته شد. غنی سازی از سر گرفته شد و اعلام شد که پیرو فشارهای مضاعف از سوی تروئیکا در مقابل اقدامات مهم ایران و حسن نیت طرف ایرانی، این اقدام صورت گرفته است.
کسانی که این کار را کردند، معتقد بودند که با افزایش غنی سازی و بیشتر کردن ذخایر اورانیوم غنی شده ایران، طرف غربی کوتاه خواهد آمد و عملاً حق ایران را به رسمیت خواهد شناخت. آیا غربی ها به اشتباه خودشان اذعان کردند؟ خیر؛ این کار را نکردند؛ بلکه قطعنامه های بیشتری بر علیه ایران صادر شد و بعد از نهمین قطعنامه شورای حکام در 15 بهمن 1384 پرونده ایران به شورای امنیت ارجاع داده شد.
شورای امنیت قطعنامه ای را علیه ایران صادر کرد که متن آن، عیناً همان متن قطعنامه ای بود که در شورای حکام صادر شده بود. در 29 تیر ماه 1385، بیانیه ای صادر شد. طبیعتاً ایران این بیانیه را قبول نداشت. به همین خاطر هم در فروردین 138۵، پلمپ نطنز شکسته شد.
دولت مستقر معتقد بود که قطعنامه ها کاغذ پاره است و باید توجهی به این قطعنامه ها نکرد و کار غنی سازی با جدیت دنبال شود. تصور این بود که با افزایش غنی سازی طرف غربی از مواضع خودش کوتاه خواهد آمد.
در نهم مرداد 1385 اولین قطعنامه تحت فصل هفتم منشور ملل متحد به نام قطعنامه 1696 صادر شد. این قطعنامه مستند به ماده 40 فصل هفتم بود. هشداری بود به ایران برای توقف غنی سازی.
این قطعنامه کاملاً به ناروا بر علیه ایران صادر شد. متأسفانه با این قطعنامه ایران به عنوان یک تهدید برای صلح بین المللی معرفی شد. در مقابل این قطعنامه اقدام رادیکال برای افزایش ذخایر اورانیوم صورت گرفت.
در دی ماه 1385، دوباره قطعنامه ای بر علیه صادر شد با نام قطعنامه 1737 که تقریباً محتوای آن مشابه محتوای قطعنامه پیشین بود؛ به ایران هشدار می داد که عملیات غنی سازی را متوقف کند.
پیرو بی توجهی به قطعنامه ها، در 4 فروردین 1386 قطعنامه 1747 مستند به ماده 41 فصل هفتم صادر شد که بر طبق آن، تحریم هایی اقتصادی بر علیه اشخاص و شرکت های خاص وضع شد.
باز عملیات غنی سازی متوقف نشد و باور بر این بود که غنی سازی غرب را متقاعد به احترام به حقوق ایران خواهد کرد. قطعنامه 1803 ذیل ماده 41 با 14 رأی موافق تصویب شد و تنها اندونزی رأی ممتنع داد. و برگ جدیدی بر پرونده هسته ای ایران افزوده شد.
در اسفند 1387، قطعنامه 1835 صادر شد؛ ولی ما باز معتقد به غنی سازی بودیم و اقدامات تند و رادیکال ادامه یافت. حین این اقدامات، مذاکرات هم پیگیری می شد.
از سال 1387 به بعد، تروئیکای اروپایی جای خود را به 1+5 داد.
آخرین قطعنامه که بدترین قطعنامه هم بود قطعنامه 1929 در نوزدهم 1389 تصویب شد و ایران تحت تحریم همه جانبه قرار گرفت. حتی محاصره دریایی هم در این قطعنامه پیشبینی شده بود. تنها ترکیه و برزیل به این قطعنامه رأی ندادند و دلیل آن هم دیدار نمایندگان این دو کشور از ایران و مسجل شدن برحق بودن ایران برای این دو کشور بود. لبنان هم در رأی گیری شرکت نکرد.
دقت داشته باشید که روسیه و چین به تمام قطعنامه ها علیه جمهوری اسلامی ایران رأی مثبت دادند. چرا؟ چون ایران هسته ای برای آنها یک خطر محسوب می شود.
با توجه به این سیر تاریخی ما عملاً چه نتیجه ای گرفتیم؟ نشستیم پای میز مذاکره؛ این کار هم در دولت انقلابی صورت گرفت. با پادرمیانی عمان در مسقط گفتگوهایی برگزار شد که پایه مذاکرات مستقیم ایران و آمریکا از آنجا گذاشته شد.
دولت آقای روحانی از سال 1392 مذاکرات را پیگیری کرد و در نهایت با تصویب برجام و اجرایی شدن آن در دی ماه 1394 ما شاهد بایگانی شدن پرونده ایران در آژانس بین المللی اتمی بودیم!
این موضوع جدیدی که از سوی کشورهای اروپایی مطرح شده مربوط به اسنادی است که اسرائیل ارائه داده است. اسرائیل مدعی است که ایران دارای سایت های اتمی ای است که به آژانس اعلام نکرده است.
ایران برای بررسی به بازرسان آژانس دسترسی داد و در این بازرسی ها اورانیوم زیر 5 درصد کشف شده است. و همین مسأله مستمسکی شده است برای زیر فشار گذاشتن ایران. خب گفته می شود که بهانه می آورند! این بهانه یا سند یا مدرک را چه کسی به دست اسرائیلی ها داده است؟! همین بهانه باعث شده است که غربی ها ول کن ماجرا نیستند.
من به عنوان یک پژوهشگر در اینجا سه نکته را می بینم: اول این است که این اسناد مال 18 سال پیش است، نکته بعدی، آژانس از این مکان ها بازرسی کرده و اصلاً کسی که حسابش پاک است از محاسبه باکی ندارد، نکته سوم، این است که مدعی اند که اورانیوم غنی شده زیر 5 درصد کشف کرده اند. این در حالی است که برای فعالیت غیرصلح آمیز، اورانیوم غنی شده بالای 90 درصد لازم است.
اگر مسأله فقط فنی باشد، قابل حل است ولی اگر سیاسی شد دیگر پیچیده می شود. اسرائیل و آمریکا می خواهند روابط ایران و آژانس دچار تنش شود. فاصله گرفتن ایران از آژانس فقط به نفع این دو کشور است. با توجه به سیر تاریخی پرونده هسته ای ایران، باید تصمیمی عاقلانه و منطقی بگیریم. برخی در ایران از خاموش کردن تمام دوربین ها و حتی قطع رابطه با آژانس و خروج از ان پی تی سخن می گویند! تا به قول خودشان به دشمن جواب دندانشکن بدهند. ولی باید اول این مسأله را در نظر بگیریم که منافع کشور اقتضای چه تصمیمی را دارد؟ آیا می خواهیم اقدامات نسنجیده گذشته را تکرار کنیم یا می خواهیم منطقی تر عمل کنیم؟
من معتقدم که ما می توانیم با آژانس حتی آژانس به ریاست گروسی که تحت تأثیر اسرائیل است، تعامل داشته باشیم و با گفتگو این مسأله را حل و فصل کنیم. می گویند بهانه دست دشمن است! این بهانه از کجا آمده است؟ چه کسی مسئول مراقبت از عدم افتادن این بهانه به دست دشمن بوده است؟ این مسأله باید مدیریت می شد که نشده است!
به هر صورت، من معتقدم که این مسأله فقط می تواند در چارچوب همکاری دو جانبه ایران و آژانس حل شود. نباید با اقدامات رادیکال وضعیت را پیچیده تر کنیم. طبیعتاً بازی ای که توسط غربی ها با هدایت اسرائیل شروع شده به ضرر آنها تمام خواهد شد.
ایران بیشترین همکاری را با آژانس در 23 سال گذشته داشته است. هیچ کشوری این سطح از بازرسی را قبول نکرده است. فقط ایران بوده است که برای اثبات حسن نیت خودش این مقدار از بازرسی را پذیرفته است.
غربی ها اگر عقل داشتند هیچگاه این قطعنامه را صادر نمی کردند. ایران باید تشویق شود نه تنبیه! سوق دادن ایران به سمت اقدامات رادیکال فقط به نفع اسرائیل است و بس! این ربطی به حفظ صلح جهانی ندارد.
در داخل هم باید این نکته در نظر گرفته شود که هر نوع اقدام رادیکال فقط پرونده هسته ای ایران را قطورتر می کند و گرهی از ماجرا باز نمی کند. اگر صدور قطعنامه ها ادامه یابد باز ممکن است ذیل فصل هفتم منشور ملل متحد قرار بگیریم و قطعنامه علیه ایران در شورای امنیت صادر شود. شاید این بار چین و روسیه به دلیل تحولات اخیر در شرق اروپا، این قطعنامه را وتو کنند ولی سه کشور اروپایی به دلیل حضور مستمر در برجام و عدم خروج از آن، می توانند مکانیسم ماشه را فعال کنند و این به ضرر ما است.
بنابراین، بهترین راه حل برای بحران کنونی، حل و فصل مسائل در چارچوب روابط دوجانبه با آژانس بین المللی اتمی است.