وقتی زن و مرد برای رفع امیال جنسی شان به کانون خانواده اکتفا نمی کنند و در این زمینه زیاده خواه می شوند و ارتباطات نامشروع شکل میگیرد و در نهایت زن یا مرد تصمیم می گیرد که با همکاری شریک نامشروع جنسی اش همسر خود را به قتل برساند.
ساعد نیوز: چه انگیزه هایی می تواند باعث وقوع قتل در درون یک خانواده شود؟
حبیب الله صادقی: جز موارد نادر و شاذ، چنین قتل هایی اصولاً نه می تواند ریشه در انگیزه های مالی داشته باشد نه سیاسی نه فرهنگی؛ هرچند در برخی موارد مسائل قومیتی نیز تأثیرگذار است. عمده انگیزه چنین قتل هایی، تنفر یا انزجار قاتل از مقتول یا مقتولین است. بعضاً در دادسرا با پرونده هایی مواجه می شویم که مثلاً شخصی دو دختر 14 و 11 ساله خودش را سلاخی کرده است؛ یا فردی دیگر، پدر زن و مادر زن اش را ذبح کرده است؛ یا یک دختر با معاونت دو نفر دیگر، خواهر، مادر و شوهر مادرش (پدر ناتنی) را کشته است. اما این که چرا چنین کینه هایی در دل قاتل کاشته می شود، این خود بحث دیگری است و می تواند دلایل متفاوتی داشته باشد. یکی از دلایل، وجود چنین کینه هایی مسائل ارتباطات نامشروع زن و مرد است؛ وقتی زن و مرد برای رفع امیال جنسی شان به کانون خانواده اکتفا نمی کنند و در این زمینه زیاده خواه می شوند و ارتباطات نامشروع شکل میگیرد و در نهایت زن یا مرد تصمیم می گیرد که با همکاری شریک نامشروع جنسی اش همسر خود را به قتل برساند. ما در دادسرا، هر روز شاهد افرادی هستیم که جرایم سنگینی را مرتکب شده اند در حالی که هیچ نوع سابقه کیفری نداشته اند. این افراد نوعاً آدم هایی قانونمدار هستند؛ حتی وقتی شما با مجرم صحبت می کنید، میگوید که من فعال حقوق حیوانات هستم یا فردی دیگر می گوید که من حتی قوانین راهنمایی و رانندگی را هم به شدت رعایت میکنم چه برسد به این که بخواهم جان یک نفر دیگر را بگیرم. متأسفانه همین تنفرهای ناشی از زیاده خواهی زمینه را برای جنایت مهیا می کند. البته امروز بحث روانگردان ها و مواد مخدر صنعتی نیز جدی است و ممکن است فردی به دلیل استفاده از این روانگردان ها، اعضای خانواده خودش را مُثله کند بی آنکه به این کار آگاهی داشته باشد. ولیکن همان طور که عرض کردم، اکثر این قتل ها ریشه در نفرت هایی دارد که در جان قاتل نهادینه شده است.
زمانی که فطرت و نهاد پدر و مادر بیدار است، وقوع چنین فجایعی امکان ناپذیر است. قتل فرزند در صورتی رخ می دهد که این فطرت به محاق رفته باشد.
ساعد نیوز: قتل و سلاخی بابک خرمدین توسط پدرش یکی از نمونه های تکان دهنده فرزندکشی در همین اواخر است که به خاطر پوشش خبری بسیار موجب شد که بار دیگر بحث درباره قتل درون خانوادگی داغ شود. واقعاً چه چیزی می تواند باعث شود که یک پدر یا مادر تصمیم بگیرد که فرزند خود را سلاخی کند؟
حبیب الله صادقی: طبیعت و فطرت آدمی به گونه ای است که هیچگاه پدر و مادر راضی به آزار و اذیت فرزندشان نمی شوند. حتی حاضرند تا آسایش خودشان را فدای راحتی فرزندشان بکنند. بنابراین، وقتی والدین اقدام به کشتن فرزند خودشان می کنند در اینجا باید بیشتر به دنبال اختلال روانی باشیم. یعنی فرد دچار یک نوع استحاله روانی شده است و طبیعتاً فعل و انفعالات خاص روانی در او، منجر به وقع قتل فجیعی در حد فرزندکشی گردیده است. شما فردی قاتل را در دادسرا ملاقات می کنید که در ظاهر بسیار جنتلمن است در حالی که در باطن دچار اختلالات شدید روانی است. بنابراین، کشتن فرزند مسبوق به یک نوع ناملایماتی است که می تواند به اختلالات روانی منجر شود. البته تنش های موجود نیز به این موضوع دامن می زند. تا زمانی که فطرت و نهاد پدر و مادر بیدار است، وقوع چنین فجایعی امکان ناپذیر است. قتل فرزند در صورتی رخ می دهد که این فطرت به محاق رفته باشد.
قاتل در ذهن خودش این طور فرض می کند که بدون هیچ مانعی مقتول را به قتل می رساند؛ جسدش را نیز در جایی چال می کند یا حتی در بشکه اسید می سوزاند و آب هم از آب تکان نمی خورد.
ساعد نیوز: برخی از منتقدین اجتماعی معتقدند که خلأهای قانونی موجود خود زمینه ساز قتل هایی از این دست می شود. یعنی قاتل با علم به مجازات سبک فرزندکشی به این موضوع می پردازد و جنایت را مرتکب می شود. نظر حضرتعالی درباره این موضوع چیست؟
حبیب الله صادقی: افرادی که مرتکب این نوع قتل ها می شوند، نه از خلأ قانونی اطلاع دارند و نه از سرانجام قاتل! شخصی که به این جنایت دست می زند دنبال این موضوعات را نمی گیرد. این که مثلاً ما بگوئیم طبق ماده 612 قانون تعزیرات مصوب سال 1375 "هر کس مرتکب قتل عمد شود و شاکی نداشته یا شاکی داشته ولی از قصاص گذشت کرده باشد و یا بهر علت قصاص نشود در صورتیکه اقدام وی موجب اخلال در نظم و صیانت و امنیت جامعه یا بیم تجری مرتکب یا دیگران گردد دادگاه مرتکب را به حبس از سه تا ده سال محکوم می نماید. تبصره - در این مورد معاونت در قتل عمد موجب حبس از یک تا پنجسال خواهد بود." قاتل اصلاً به این موضوعات توجهی ندارد. قاتل در ذهن خودش این طور فرض می کند که بدون هیچ مانعی مقتول را به قتل می رساند؛ جسدش را نیز در جایی چال می کند یا حتی در بشکه اسید می سوزاند و آب هم از آب تکان نمی خورد. این ذهنیت یک قاتل است. او حتی به مخیله اش هم خطور نمی کند که یک زمانی ممکن است که قتل فاش شود و او در دام قانون بیفتد. بنابراین، طرح چنین مسائلی به نظر من، خارج از موضوع است؛ چون قاتل عملاً به این موضوع علم ندارد.
پدر و مادر باید با فرزند خودشان رفیق باشند. طوری با فرزندتان رفتار کنید که احساس کند که رفیق اش هستید و صمیمی ترین کس اش شمائید. در این صورت، هر مشکلی داشت سریع به شما مراجعه می کند و مشکل اش را با شما در میان می گذارد.
ساعد نیوز: با توجه به تجربه های حضرتعالی در دادسرای جنایی به عنوان بازپرس ویژه قتل، چه توصیه هایی برای خانواده ها جهت پیشگیری از وقوع قتل دارد؟
حبیب الله صادقی: وقتی ما با پرونده های قتل مواجه می شویم و پدر و مادرها را ملاقات می کنیم؛ اولین چیزی که من می گویم این است که "دست نجنباندید و دست جنباندند!" وقتی فضای خانواده فضای رفاقت و محبت نباشد طبیعتاً فرزند شما برای کسب این رفاقت و محبت به خارج از خانواده مراجعه می کند و به همین دلیل، فجایع رخ می دهد. فرزند شما تشنه محبت بود و با دیدن اولین محبت هرچند کاذب و دروغ، دلباخته شد! وقتی شما به فرزندتان حال خوب را نمی دهید، او برای خوب شدن حال اش به کسان دیگری مراجعه می کند. اگر پدر و مادری می خواهد که شاهد چنین فجایعی نباشد باید با فرزند خودش رفاقت کند. پدر و مادر باید با فرزند خودشان رفیق باشند. طوری با فرزندتان رفتار کنید که احساس کند که رفیق اش هستید و صمیمی ترین کس اش شمائید. در این صورت، هر مشکلی داشت سریع به شما مراجعه می کند و مشکل اش را با شما در میان می گذارد. اگر دست نجنبانید، ممکن است یکی بیاید و با ادعاهای دروغ محبت و عشق فرزندتان را قاپ بزند و آن وقت کار از کار گذشته است. در دادسرا، وقتی به پدر و مادری می گوئی که فرزندتان مرتکب قتل شده است، میگوید که من به فرزندم نان حلال دادم؛ شب و روز برای راحتی اش کار کردم؛ و فلان و بهمان. روزی 12 ساعت کار می کنید برای دادن رفاه به فرزندتان؛ این 12 ساعت را بکنید 8 ساعت و آن 4 ساعت را با فرزندتان وقت بگذرانید. این توصیه بنده به همه پدر و مادرها است. با همدیگر بیرون بروید؛ در پارک قدم بزنید؛ در یک رستوران در کنار خانواده با همدیگر غذایی میل کنید. پدر و مادر هم باید رابطه عاشقانه ای با همدیگر داشته باشند تا فرزند این عشق را در خانه تجربه کند و احساس امنیت کند. اختلافاتتان را پیش فرزندتان علنی نکنید؛ این باعث فرار بچه از خانواده می شود. وقتی با رفتار نسنجیده و نادرست فرزندتان را از خانه فراری می دهید؛ این بچه نیاز به تعامل و همسخن دارد؛ به خاطر این که هنوز به سن تمییز نرسیده، با افرادی همنشین می شود که ممکن است نهایتاً آینده بچه را تباه کنند.
با فرزندتان تلویزیون تماشا کنید یا سینما بروید. در پارک قدم بزنید؛ و با همدیگر وقت بگذرانید. نکته ای که مد نظر من است ضرورت ایجاد حس رفاقت در بچه است. فرزندتان باید شما را رفیق خودش بداند. طبیعتاً وقتی پدر و مادر هر دو خارج از خانه هستند و کل روز را صرف کار کردن می کنند بچه تنها می ماند! این تنها ماندن یعنی ایجاد زمینه برای مراجعه به خارج از خانه برای کسب محبت و توجه! این نخستین گام سقوط فرزندتان است. خدایی ناکرده ممکن است ایستگاه پایانی این سقوط، قتل باشد! ما در قدیم، موارد قتل و جنایت کمتر داشتیم دلیل اش همین وجود کانون گرمتر خانواده بود. پدر و مادرها وقت بیشتری برای گذراندن با فرزندشان داشتند.
ما خودمان را عالم هر علمی و ماهر هر مهارتی می دانیم و این اوج جهالت است./ رجوع به یک متخصص، تأثیر بسیار زیادی در کاهش نرخ بزهکاری و خصوصاً جلوگیری از وقوع قتل دارد.
ساعد نیوز: قتل تکان دهنده ای در هفته گذشته در بوشهر رخ داد و یک پسر تحت تأثیر مواد مخدر صنعتی پدر و مادرش را در کوچه سلاخی کرد. نوعاً خانواده های ایرانی ترجیح می دهند به جای مواجهه با مشکلاتی از این دست، تمام انرژی شان را صرف پنهان کردن این موضوع کنند. خصوصاً درباره اعتیاد فرزندان، اولین استراتژی این است که نباید کسی خارج از خانواده این موضوع را متوجه شود. هیچ اعتقادی هم به مشورت و رجوع به یک عالم وجود ندارد چون همه خودشان را علامه دهر می دانند و همین موضوع باعث می شود که چنین فجایعی رخ دهد. حضرتعالی درباره این موضوع چه نظری دارید؟
حبیب الله صادقی: ما برای دریافت آموزش های مختلف در کلاس های مختلفی ثبت نام می کنیم؛ هم برای خودمان، هم برای فرزندمان؛ کلاس زبان، کلاس موسیقی، کلاس ورزش، کلاس خطاطی و غیره! اما هیچگاه به این موضوع فکر نمی کنیم که برای تنظیم روابط خانوادگی و تعاملات بهتر اجتماعی مان نیازمند دریافت مشاوره هستیم. هیچگاه این ضرورت را حس نمی کنیم که من برای بالا بردن کیفیت زندگی ام نیازمند مراجعه به یک عالم دینی یا یک مشاور یا روانشناس هستم. پول های کلانی را برای کلاس های مختلف خرج می کنیم ولی اصلاً اعتقادی به صرف هزینه برای گرفتن مشاوره نداریم. مهارت پائین در تعامل در درون خانواده یکی از ریشه های فجایعی است که رخ می دهد. در مورد مواد مخدر هم شما در سؤال کاملاً واضح به پنهانکاری و نسخه نویسی جاهلانه اشاره کردید. ما خودمان را عالم هر علمی و ماهر هر مهارتی می دانیم و این اوج جهالت است. اگر اشتباه نکنم حدیثی از حضرت رسول اکرم (ص) وجود دارد مبنی بر این که جاهل ترین انسان ها کسی است که خودش را خیلی عالم بداند! وقتی مشکلی ایجاد می شود، می گویند که ما راه حل اش را از همه بهتر می دانیم. بعد وقتی از او می پرسی که اگر تو می دانی پس چرا زندگی ات این شکلی است؟ چرا فرزندت مرتکب فلان جرم شده است؟ چرا دخترت دچار فحشا شده است؟ چرا خانواده ات این همه به هم ریخته است؟ ما اصلاً اعتقادی به گرفتن مشورت از یک متخصصی که عمر خودش را در حوزه یا دانشگاه برای مطالعه مشکلات اجتماعی و روانی صرف کرده است نداریم. این سخن کلیشه ای که پیشگیری کم هزینه تر از درمان است واقعیت محض می باشد. فرزند شما در هر دوره ای اقتضائات تربیتی خاص خودش را دارد؛ در نونهالی، در نوجوانی، در جوانی باید شما یک سری مهارت های تربیتی خاص را بلد باشید تا تعامل کنید. اینها اطلاعاتی نیست که شما در فطرت خودتان داشته باشید. اینها اطلاعات اکتسابی است. فردی 20 سال عمر خودش را در حوزه علمیه یا دانشگاه صرف مطالعه این موضوع کرده است. بنابراین رجوع به یک متخصص، تأثیر بسیار زیادی در کاهش نرخ بزهکاری و خصوصاً جلوگیری از وقوع قتل دارد.