ساعدنیوز
ساعدنیوز

قصه ی زنده شدن شهیدی پس از 7 سال!

  دوشنبه، 24 اردیبهشت 1403 ID  کد خبر 388440
قصه ی زنده شدن شهیدی پس از 7 سال!
ساعد نیوز: زنده شدن شهیدی پس از 7 سال شاید برایتان موضوع جالبی باشد،به شما پیشنهاد می کنم در این مطلب همراه ما باشید تا از داستان زندگی این شهید مطلع شوید.

به گزارش پایگاه خبری-تحلیلی ساعد نیوز، هفت بهار از تولدش می گذشت، هفت تابستان را پشت سر گذاشته بود، هفت پاییز پر از نیاز آغوش شده بود، هفت زمستان بود که دلبرانه های دخترانه اش خریدار نداشت...آخر دخترک بابا نداشت، یعنی بابا داشت و نداشت. بابای او از دیار آزادگان بود، او به امام حسین(ع) اقتدا کرده بود و برای دفاع از دین، خاک و ناموس تمام دلبستگی هایش را کنار گذاشته بود و رفته بود به جنگ، جنگی که دفاع مقدس بود. بابا برای دخترک قاب عکس بود، نامه های هزار بار خوانده شده، بابا برای دخترک چند خاطره بود، خاطره ای که مادر با نم اشک برایش تعریف می کرد، خاطره هایی از بابای قهرمانش.

دخترک هفت بهار، تابستان، پاییز و زمستان را پشت سر گذاشته بود که بابا برگشت، بابای آزاده اش...قصه ی آنها را باید در تاریخ می نوشتند، قصه ی دیدار پدر و دختری که هیچوقت همدیگر را ندیده بودند.
به مناسبت هفته دفاع مقدس پای قصه ی اسارت «حسن شوندی» نشستیم.تا از آن روزها که پر بود از شور حسینی بیشتر بدانیم.

از تظاهرات انقلابی تا اعزام به جبهه
شعار بود و تظاهرات، روزهای انقلاب به اوج خود رسیده بود.حسن در محله ای پر از شور انقلابی قد می کشید، محله ای که بیت مرحوم آیت الله مشکینی، آیت الله میر محمدی و آیت الله جنتی در آن قرار داشت و همینها موجب می شد او نسبت بسیاری از مسائل سیاسی حساس باشد.

سخنرانی های امام و فعالیت های انقلابی پدر موجب شد غیرت، شجاعت، آزادگی و مبارزه را درقلب نوجوان حسن جوانه بزند.جنگ تحمیلی که شروع شد حسن چهارده سال یبشتر نداشت اما سرشار بود از غیرت و شجاعت و همین باعث شد خیلی زود در جمع رزمندگان قرار بگیرد.او می گوید:« اولین اعزام من در سال 58 بود. با آنکه 14 سال بیشتر نداشتم؛ به عنوان یک بسیجی و با مرارت های زیاد توانستم با طلابی که عازم جبهه های شمالغرب بودند به این مناطق اعزام شوم. ذوق درونی که حس می کردم و روحیاتی که از کودکی همراه من بود باعث شد بدون تردید در این راه قدم بگذارم.»

قصه ی پر غصه ی اسارت شروع شد
روزهای جبهه با تمام سختی و عاشقانه های بی نظیرش سپری می شد و حسن هر بار در هر عملیات آرزوی شهادت می کرد، صفا و خلوص جبهه از او مردی ساخته بود که مشتاق دیدار پروردگارش بود، اما سرنوشت برای او قصه ی دیگری نوشته بود.« در منطقه ی عملیات خیبر چشم چشم را نمی دید.

آرایش نظامی به هم خورده بود و دشمن با همه ی قوا به بچه ها حمله می کرد،با زمین گیر شدنمان یک گروه از افسران بعثی به سمت ما آمدند و به پیکر بچه ها تیر خلاصی زدند، شهادت را پیش چشم خود می دیدم اما آنها تصمیم گرفتند که برای اخذ اطلاعات ما را با همراه خود بردند» 7 اسفند 62 دوره ی اسارت حسن نوزده ساله شروع شد، دوره ای که بیشتر از هر چیزی در دنیا برای حسن و دوستانش غم کربلا را زنده می کرد، غم اسیری زینب(س) و فرزندان اباعبدلله را.

غم، ترس و تنهایی به او حمله می کرد اما او و همه ی دوستانش با یاد کاروان کربلا قلبشان را آرام می کردند وگرنه تحمل حزن اسیری در غربت آسان نبود.او درباره ی روز اسارت می گوید:« دست و پای و چشمان اسرا را بسته بودند و سوار بر کامیون های بدون چادر کرده بودند و در شهرهای مرزی می چرخاندند و مردم سنگ و کلوخ به سمت ما پرتاب می کردند، آن زمان یاد اسارت های خاندان آل الله می افتادم و آن لحظات برایمان تداعی می شد» اما اسارت باعث نشد که حسن و دوستانش آرمان هایشان را فراموش کنند.

شهید شده بودم؛ اما نمی دانستم
اسارت شروع بی خبری بود، حسن شب ها را به توسل و دعا و نماز می گذراند و روزهایش پر بود از یاد همسر و مادر و پدر، اما دلتنگی های حسن به همین جا خلاصه نمی شد، همسرش در آخرین نامه از حضور دختری در زندگیشان خبر داده بود، از حضور دختری که قرار بود به زودی به دنیا بیاید و بشود نور چشمی حسن، دختری که یادش همیشه و همه جا همراه حسن بود، حسن حتی نمی دانست که خانواده گمان می کنند او شهید شده و هر وقت دلتنگ می شوند سراغ مزاری می روند در گلزار شهدا و تمام دلتنگی هایشان، تمام حرف هایشان اشک می شود پای مزاری که رویش نوشته شده:«حسن شوندی»

سختی روزهای اسارت با یاد و توسل به اهل بیت کمرنگ می شد، کم کم حسن و دیگر دوستانش با شرایط کنار آمدند ،بچه ها سختترین شکنجه ها را تحمل می کردند اما دعای ندبه و کمیل و توسلشان به راه بود،همین روحیه و ایمان قویشان بیشتر از هر چیزی مسئولان پادگان اسرا را زجر می داد.

یکی از اسرا نام اسیران را در گچ پایش مخفی کرد
تنها چند هفته از مستقر شدنشان گذشته بود که حسن فعالیت هایش را از سر گرفت و مسئول نماز جماعت و امور فرهنگی شد.او می گوید:« یک روز برای دادن جوابی محکم به تبلیغات سوء بعثی ها تصمیم گرفتیم در حیاط پادگان یک نماز جماعت مفصل بخوانیم، هنگام نماز افسران عراقی به جان بچه ها افتادند و با همان چوب ها و باتوم هایی که در دست داشتند به استقبال بچه ها آمدند. آدم بی اختیار یاد داستان کربلا می افتاد.»

شهید راسخ یکی از دوستان حسن بود، رزمنده ای که یک پایش را از دست داده بود و همین باعث شد که بعثی ها گمان کنند او دیگر مهره ی سوخته است و توانایی برگشت به جبهه را ندارد و آزادش کنند.اما آزادی راسخ پیک امید بود برای خانواده ی حسن، او به روشی که در باور بعثی ها نمی گنجید نام اسرا را به ایران انتقال داد، او اسم حسن و دیگر اسرا را یادداشت کرده و داخل گچ پایش گذاشته بود و همین باعث شد تا خبر زنده بودن حسن به گوش خانواده اش برسد، خبری که غیرقابل باور بود و شگفت انگیز، خبر زنده بودن عزیزی که هرسال برایش مراسم ختم می گرفتند و دختری هفت ساله داشت.دختری که هیچگاه پدرش را ندیده بود.

بابا بعد از هفت سال آمد
آقای شوندی می گویند:« زمانی که به خواستگاری رفتم پاسدار بودم و همین مسئله باعث می شد تا قبول جبهه رفتن برای همسرم راحت باشد، روز خواستگاری به ایشان گفتم:پاسدارها شش ماه بیشتر عمر ندارند.با وجود همه ی سختی ها زندگی ما در اوج سادگی شروع شد.
ارتباط ما در جبهه با نامه بود، من آخرین نامه ی آزادی فهمیده بودم که خداوند به من دختری عطا کرده، وقتی خانواده فهمیدند ما اسیر هستیم دوباره نامه نگاری ها شروع شد. ارتباط کم بود اما من عکس دخترم را دیدم»بلاخره روز دیدار از راه رسید، حسن آقا با اولین گروه از اسرایی که در مرداد 69 آزاد شدند به ایران بازگشت، اما در همان روز ورود به میهن زمانی که او در جایگاه سخنرانی ایستاد تا از روزهایی که بر آنها گذشته بود بگوید، در تمام شلوغی ها و محبت های مردمی یک نگاه مبهوت و خیره دلش را آب می کرد، نگاهی که هفت سال دلتنگش بود، نگاه دخترکی که هنوز هم باور نمی کرد پدر داشته باشد.پدری که بعد از هفت سال آزاد شده بود.

اسارت منبع فیض بود
آقای شوندی با وجود همه ی سختی های که اسارت برایش به همراه داشت از ان روزها با افتخار یاد می کند، او می گوید:«اسارت برای ما دانشگاه بود، به ما درس شجاعت و ایثار می داد، کلا درس عاشورایی بود و زنده کردن مفاهمی حسینی، من سعی می کردم از دوران اسارت بهترین استفاده را ببرم و برگزاری کلاس های قران، نهج البلاغه و... برکاتی داشت که هنوز هم در زندگیم حس می کنم.اسارت برای من منبع فیض بود.مرحوم ابوترابی می گفت:لقمه ای که شما اینجا می خوردی حلال ترین لقمه های زندگیتان است. ما یک بار توفیق زیارت امام حسین(ع) را داشتیم که یکی از بهترین سفرهای زندگی من بود.

ما عکس حضرت امام را ه با خود برده بودیم و آنجا به نمایش گذاشتیم، شلاق خوردیم و به نمایش گذاشتیم، بچه ها تصویر اما را روی پاکت های خالی و روی دشداشه ها کشیده بودند تا اعلام کنیم ما با گوش و خون و پوستمون به این انقلاب و این نظام ایمان داریم.به قول آیت الله جوادی که می فرمایند:خدا اسرا را آزاد کرد و همین طور هم بود.اما برگشتن سوی دیگری هم داشت وقتی خانواده های شهدا را می دیدم نمی توانستیم سرمان را بلند کنیم، انگار شرمنده بودیم که ما برگشتیم و آنها نه.»

دفاع مقدس هنوز هم ادامه دارد
محرم، دفاع مقدس در کنار همه ی شباهت ها یک نقطه ی مشترک دارند و آن اسارت است، اسارت شیرمردانی که ادامه دهنده ی راه امامشان بودند و با عمل حب خود را به اسلام و کشور نشان داده اند، جوان های که از همه ی خوشی های کوچک و بزرگ، از لذت هاو خانواده و زن و بچه دست کشیدند تا دین و خاکشان از دست نرود.

حسن شوندی خطاب به جوان های کشور می گوید:«جوان های آن روز الگوهایشان سردارها بودند و فرمانده های جنگ اما تا می آمدند با آن سردار و فرمانده و سیره اش آشنا شوند آن فرد شهید می شد، اما جوان های امروز این مشکل را ندارند وصیت نامه ها و زندگی نامه های اکثر شهدا موجود است، جوان های امروز با یک جست و جوی کوچک می توانند به این الگوهای خاص و آسمانی آشنا بشوند، الگوهای که در اوج صلابت به قربانگاه شهادت رفتند. ما باید قدران حکومت و این نظام باشیم که قرار است پرچم را به دست امام زمان(عج) برساند.من باور دارم که هنوز هم دفاع های مقدس ادامه دارد و انشاء الله این دفاع های مقدس تا ظهور ادامه داشته باشد.دعا کنید خداوند شهادت را نصیب من هم بکند انشاء الله.»

دخترک آقای شوندی این روزها یک مادرست، وقتی از حال و احولش می پرسیم پدر می گوید:« با اینکه در حال حاضر مشکلی در زندگی دخترم وجود ندارد اما هنوز هم خلاء نبودن طولانی مدت من، آن هم دوران حساس کودکی گاهی به چشم می آید» باوجود همه ی فداکاری هایی که حسن شوندی و دوستانش در هشت سال دفاع مقدس انجام داده اند اما بعضی ها این روزها با ادعای روشنفکری دفاع مقدس را با جنگ طلبی یکی می دانند و با هشتک های نه به جنگ دم از انسان دوستی می زنند، شاید آن ها حسن شوندی ها را نمی شناسند، شاید آنها نمی دانند حسن شوندی ها فقط برای دفاع از ناموسشان، دفاع از دینشان و دفاع از خاکشان از جان شیرین خود گذشته اند، شاید آنها نمی دانند دفاع مقدس تا همیشه رنگی از کربلا با خود به همراه دارد و تا همیشه دفاع مقدس باقی می ماند.

دیدگاه ها
برچسب ها: شهید عجایب

  دیدگاه ها
پربحث های هفته   
رهبر معظم انقلاب: از وقتی که رهبر شده‌ام آجیل نخوردم؛ چون رهبر باید مثل فقرا زندگی کند! (528 نظر) داریوش ارجمند: زنی که وزنه برداری می کند نه رَحِم دارد و نه تخمدان ریش درآورده نه می‌تواند شوهر کند و نه می‌تواند بچه داشته باشد! (257 نظر) مهران مدیری: من رفتم مسافرت و بهترین هتل اون شهر رو پیدا کردم ولی من رو نشناخت و گفت اتاقامون پُره، من هنوزم که هنوزه فکر میکنم دارم خواب میبینم+ویدیو (232 نظر) الهام چرخنده: من برای همه کسانی که کتکم زدند، باعث بیماری قلبی شدند نفرین ندارم اما الهی که به درد من دچار بشید+ویدیو (107 نظر) مازیار لرستانی: ای کاش به جای روز زن و روز مرد، روز شرف و انسانیت داشتیم+عکس (92 نظر) رونالدو: برای اولین بار جورجینا را برای شام دعوت کردم متعجب بود چون باورش نمی شد که به جای اتوبوس با بوگاتی به خانه برمی گردد+فیلم (61 نظر) عرض ارادت فریبا نادری به امام خمینی(ره): مرد بزرگ جایت خالی است در میان مردمان سرزمینِ نور؛ ممنون که این انقلاب رو برایمان رقم زدی+ عکس (55 نظر) تذکر جدی علی دایی به اعجوبه طنز ایران: دفعه آخرت باشد که ادای من را درآوردی! (53 نظر) شعرخوانی زیبا و دلنشین رهبر معظم انقلاب: ای تکیه گاه و پناه زیباترین لحظه های پرعصمت و پر شکوه تنهایی و خلوت من+ویدیو (52 نظر) علی دایی در واکنش به تقلید صدایش در مراسم استقلالی‌ها: در گذشته پادشاهان دلقک‌هایی داشتند که وظیفه‌شان تقلید صدا و خنداندن مردم بود+عکس (51 نظر) تعجب بازیگر مطرح ترکیه با دیدن خونه زندگیِ شاه‌نشین پوریا پورسرخ، آرش سریال کیمیا+ ویدیو/ میزبانی درجه یک در خانه‌ای درجه یک👌 (46 نظر) خلاقیت خنده دار پدر ایرانی با طراحی سینما در توالت خانه اش حماسه آفرید+عکس/ هنر نزد ایرانیان است و بس😂 (44 نظر) مهران مدیری: شایعه نیست؛ هواپیمای شخصی دارم سوئیچ رو هم دادم به بچه‌های پشت صحنه! / برشی از برنامه تلویزیونی جذاب «دورهمی» با اجرای بی‌نظیر مهران مدیری (39 نظر) شیلا خداداد: موهامو رنگ نمیکنم چون همینجوری و نچرال بودن رو دوست دارم؛ وقتی عروسی برم لاک میزنم و برمیگردم پاک میکنم+ ویدیو (35 نظر) هانده ارچل؟ مرسی ما خودمون نرگس محمدی داریم/ نگاهی به استایل پوشیده نرگس محمدی در پاییز و زمستان (34 نظر)
پربازدیدترین ویدئوهای روز   
تیتر امروز   
فال شمع روزانه امروز دوشنبه 5 آذر 1403
فال قهوه با نشان روز دوشنبه 5 آذر ماه 1403
استقلال با اسم رونالدو مهاجم می‌گیرد/النصر فرصتی استثنایی برای نیم فصل
فال روزانه امروز دوشنبه 5 آذر ماه 1403
فال ابجد روزانه دوشنبه 5 آذر 1403
فال انبیاء روزانه دوشنبه 5 آذر 1403
فال حافظ با تفسیر امروز دوشنبه 5 آذر 1403 + فیلم
گوشت شترمرغ ارزانترین گوشت قرمز گرم در بازار: کیلویی 397 هزار تومان!
روش جدید کلاهبرداری با ترفند مهاجرت به کانادا
در گوشی غرق می‌شوید و کنترل زمان را از دست می‌دهید؟ اندروید به کمک شما می‌آید
آمار رسمی ضرر و زیان فیلترینگ به کسب و کارها بالاخره اعلام شد/ ضرر و زیان به 50 هزار میلیارد تومان رسید
جای خالی پزشکیان در مجلس پر می شود: مردم تبریز انتخاب می کنند
انواع غذای لبنانی / طرز تهیه مقلوبه عربی با مرغ و بادمجان
سلبریتی‌هایی که برای برهنگی بسیج شدند/ مهناز افشار، ویشکا آسایش، گلشیفته فراهانی،تهمینه میلانی و...+عکس
انواع دسر ایرانی / طرز تهیه باسلوق گردویی خوش­مزه
منتخب روز   
حضور بی شرمانه احسان کرمی و برزو ارجمند در عروسی مختلط ساسی مانکن به بهانه پاشیدن نمک روی زخم آبادانی ها+عکس واضح وام 680 میلیارد تومانی آقای مدیرعامل از بانک خودش! نگاهی به چیدمان سنتی و شیک اتاق پذیرایی مسعود کیمیایی، کارگردان خائن‌کشی و برنده تندیس حافظ/ خودنمایی مبلمان چرمی و تابلوهای زیبای نقاشی ایده ست کردن ست چهارخانه‌ پاییزی با این بازیگران مشهور ایرانی / از الناز شاکردوست تا پریناز ایزدیار و سمیرا حسن پور + عکس (فیلم) توضیح قالیباف درباره توئیت عضو دفتر رهبر انقلاب / من از قبل در جریان بودم ... نگاهی به استایل پاییزی 4 زوج‌ جذاب سینمای ایران در جشن حافظ 1403/ از ست چرمی المیرا دهقانی و همسرش تا کت بته جقه‌ی سمانه پاکدل و استایل همیشه ترند سحر ولدبیگی اگر این کار را انجام دهید، 50 میلیون تومان پاداش نقدی از دولت می‌گیرید! جریمه سنگین قهرمان سرشناس به خاطر دست درازی به یک زن 5 منطقه گردشگری پاییزی اطراف تبریز/ جون میدن واسه گرفتن عکسهای جذاب پاییزی قتل در پارک قیطریه بخاطر متلک انداختن به نامزد مقتول مهران مدیری: بدترین 4 سال زندگیم حتی پول نان و پنیر نداشتم! پسرم فرهاد از گرسنگی بیهوش شد/عین جنازه شده بودم عوضش الان بادیگارد دارم+فیلم حضور پرانرژی قهرمانان جوکر، ناهید مسلمی و عمو رشید در وی‌آی‌پی کنسرت سهراب پاکزاد/ یویو گفتن ناهید مسلمی رو وسط کنسرت از دست ندید👌