به گزارش پایگاه خبری تحلیلی ساعدنیوز، کتاب صد سال تنهایی یک کتاب جذاب و بهیادماندنی است و در اصل آینهای برای انعکاس اتفاقهایی تاریخی است که در آمریکای لاتین روی داده است.
کتاب 100 سال تنهایی با ترجمهی محمدرضا سحابی توسط انتشارات جامی منتشر و برای خرید و دانلود در طاقچه ارائه شده است.
کتاب صد سال تنهایی اثری از گابریل گارسیا مارکز، نویسندهی صاحبنام و محبوب کلمبیایی و از پایهگذاران و توسعهدهندگان مکتب ادبی رئالیسم جادویی است. رمان صد سال تنهایی یکی از مهمترین و والاترین آثار این مکتب مهم ادبی و یکی از اثرگذارترین رمانهای قرن بیستم میلادی است. مارکز پانزدهماه خود را در خانه حبس کرد تا این رمان بیتکرار و تاریخی را خلق کند. این رمان پس از انتشار اولیه به زبان اسپانیایی در سال 1967، رکوردهایی عجیب از فروش و اقبال مخاطبان را بهدست آورد. پس از به بازار آمدن چاپ نخست آن در آرژانتین تنها در طول یک هفته 8000 نسخه از آن فروخته شد؛ یعنی تمام آنچه چاپ شده بود. این روند شگفتآور به هفتهها و سالهای اول انتشار رمان، ختم نشد و در طول سی سال اول انتشار آن، بیش از سی میلیون نسخه از آن به فروش رسید.
رمان صد سال تنهایی در شهری روایت میشود که خانوادهی بوئندیا آن را به وجود میآورند. شهری نو که بهشکلی نمادین قرار است یک اتوپیا باشد. پس از نسل اول خانوادهی بوئندیا، داستان نسلهایی بعدی نیز روایت میشود. روایتی پر از ماجراهای عجیب و شگفتآور در بستری از واقعیت. در شهری که با آب محصور است و ارتباط چندانی با دنیا ندارد، حوادثی فراتر از واقعیت رخ میدهد و این مجموعه رمانی را برمیسازد که تاکنون ذهن و قلب بسیاری از مخاطبان، منتقدان و اهالی فرهنگ و ادبیات را به خود جلب کرده است.
کتاب صد سال تنهایی به دهها زبان زندهی دنیا برگردانده شده، و تفسیرها، نقد و تاویلهای مختلف و متعددی از آن ارائه شده است. «محمدرضا سحابی» این کتاب را به فارسی ترجمه کرده و انتشارات «جامی» حاصل کار او را به چاپ رسانده است.
موضوع کتاب صد سال تنهایی از این قرار است که «خوزه آرکادیو بوئندیا» پس از یک درگیری، ارتکاب به قتل و محکوم شدن به مجازات، محل زندگی خود را با همراهانش ترک میکند. او بر پایهی رویایی که میبیند، تصمیم میگیرد خود شهری جدید بسازد. مثل شهری که در رویا دیده، شهری که از آینه بود و جهان را در خود تصویر میکرد. خوزه آرکادیو ماکوندو را در کنار رود میسازد، محصور با آب تا از تعدی بیگانگان در امان باشد. ارتباط اهالی ماکوندو با جهان بیرون محدود به حضور کولیهایی بود که هر از گاهی به این شهر میآمدند و چیزی جدید با خود میآوردند.
شهری که خوزه آرکادیو ساخت، خانهی هفت نسل از خانوادهی او شد. نسل بعد از نسل با رخدادهای جادویی و عجیبی که در شهری بهظاهر معمولی رخ میداد. گاهی شخصیتی به آسمان صعود میکرد و گاهی طفلی طعمهی مور میشد. گاهی پسران یک خانواده به شکلی غریب و شبیه به هم قتلعام میشدند و گاهی افرادی بی دلیلی مشخص ناپدید.
«صد سال تنهایی» آنقدر قصهی شگفتآور و شخصیتهای رنگارنگ و عجیب دارد، که عنوان یکی از خلاقانهترین و الهامبخشترین رمانهای تاریخ را به خود اختصاص دهد.
هشدار: پاراگراف زیر میتواند پایان داستان را فاش کند!
در پایان داستان صد سال تنهایی، دهکدهی رویایی داستان، رو به ویرانی رفته و تقریبا متروکه شده است. سرنوشتی تلخ برای دهکدهای منزوی که قرار بود تبلور رویای خوزه آرکادیو بوئندیا باشد، اما تنها تعدادی انگشتشمار از خانوادهی بوئندیا ماندهاند و رابطهای بیمارگونه که بنمایهی رمان است، تکرار میشود.
خواندن این رمان جاودان را به علاقهمندان ادبیات آمریکای لاتین، داستانهای فانتزی و دوستداران سبک رئالیسم جادویی پیشنهاد میکنیم.
صد سال تنهایی یکی از مهمترین رمانهای تاریخ ادبیات و از برجستهترین آثار مکتب رئالیسم جادویی است. فهرستی از رمانهای مهم تاریخ نیست که این کتاب در آن دیده نشود. رمانی جذاب و خیالانگیز است که با وجود پیچیدگی در بین عموم مردم دنیا و طی دههها، بهطرزی معجزهوار میلیونها نفر را به خود جذب کرده است.
گابریل گارسیا مارکز نویسنده، روزنامهنگار، فعال سیاسی و ناشر کلمبیایی بود. او متولد ششم مارس 1927 در دهکدهی آرکاتاکا است. او را در آمریکای لاتین با لقب گابو یا گابیتو خطاب قرار میدادند و محبوبیتی غیرقابلوصف در آن منطقه داشت.
مارکز در شهر بوگاتا به مدرسه رفت و خاطراتش در آن سنین یکی از مهمتریم منابع الهام برای داستانهایش بوده است. او تحصیلات دانشگاهیاش را در رشتهی حقوق آغاز کرد. حقوق آنچیزی نبود که پاسخگوی روح مشتاق مارکز باشد، این شد که به ادبیات روی آورد. او کار خود را بهعنوان روزنامهنگار آغاز کرد و در کنارش داستانهای کوتاه مینوشت. اولین داستانش را با عنوان «طوفان برگ» در سال 1955 به انتشار رساند. او با اولین داستانهایش توانست تحسین منتقدان را برانگیزد.
مارکز که یک از پیشگامان مکتب رئالیسم جادویی است، با خلق رمانهایی بیبدیل و بیتکرار همچون «صد سال تنهایی»، «پاییز پدرسالار»، و «عشق سالهای وبا» نقشی یگانه در توسعهی این مکتب ادبی ایفا کرد. او بههمین دلیل نوبل ادبیات را در سال 1982 دریافت کرد. کتابهای مارکز به دهها زبان برگردانده شده و میلیونها نفر آثار او را مطالعه کردهاند.
او همچنین یک فعال سیاسی و منتقد بود به دلیل مشکلاتش با دولت کلمبیا مجبور شد برای زندگی به مکزیک برود. مارکز در هفدهم آوریل 2014 در مکزیکوسیتی درگذشت.
صد سال تنهایی یک رمان فانتزی است که به مکتب رئالیسم جادویی تعلق دارد. رمانهای رئالیستی جادویی در بستری از واقعیت روایت میشوند، اما پر از اتفاقهای عجیب و جادویی هستند؛ اتفاقاتی مثل عروج یک انسان در آنی به آسمان یا جادو و اعمال خارقالعادهای که از اساطیر ریشه میگیرند. رئالیسم جادویی در آمریکای لاتین آغاز نشد، اما در این بخش از جهان به اوج رسید. مارکز به اعتبار نظر بسیاری از منتقدان ادبی، قلهی رئالیسم جادویی است و رمان صد سال تنهایی مهمترین اثری است که از او منتشر شده است.
در کتاب صد سال تنهایی بهعنوان نمونهای اعلا از رئالیسم جادویی، مانند هر اثری در این سبک، تاریخ، اسطوره و عناصر ماورائی با هم تلاقی یافتهاند. این رمان با تجربهی تاریخی مردمان آمریکای لاتین، بهخصوص مبارزات ضداستعماری و ضدامپریالیستی قرن بیستم آنها گره خورده است. در شخصیتها و رخدادهای نمادین داستان میتوان بهخوبی نشانههایی از این تاریخ را، بهعنوان اندیشهی مرکزی داستان دریافت. در «صد سال تنهایی» حوادث در تکرارند، اگرچه روایت رویدادها عمدتا خطی است. این چرخهی تکرار تاریخ، در تکرار نامها در طول زندگی این هفت نسل از خانوادهی بوئندیا متبلور شده است.
این رمان روایتی سومشخص دارد، با قصههایی که گویی در عین فرم فراواقعی خود، ریشه در عمق تاریخ کلمبیا دارند. رمانی اصیل و بیتکرار است که تکرار نامهای سخت لاتین و پیچیدگیهای داستانی، عاملی بازدارنده برای خواندن آن نیست، بلکه شکلدهندهی تجربهای بینظیر و دلچسب است که پس از پایان آخرین صفحهی آن بهطور کامل درکش خواهید کرد. تجربهای که پس از پایان، احتمالا دوباره و چندباره تکرار خواهد شد.
میتوان با اطمینان گفت فهرستی از صد رمان برتر تاریخ نیست، مگر نام کتاب رمان صد سال تنهایی در آن به چشم بخورد. نویسندگان بزرگی از این رمان با عنوان شاهکار یاد کردهاند و آن را ستودهاند؛ «ماریو وارگاس یوسا» و «کارلوس فوئنتس» که خود نویسندگان مطرح سبک رئالیسم جادویی هستند، از آن جملهاند.
در مقالهای که نشریهی «گاردین» آن را منتشر کرده، از این رمان با صفت «جادویی» یاد شده، نه از منظر سبک، از این جهت که پس از این همه سال خارقالعاده بهنظر میرسد و از دههی 1960 میلادی تاکنون نسلهای مختلف را به خود جذب کرده است.
در وبگاه «گودریدز» از این رمان اینگونه یاد شده است: «رمانی درخشان، پرفروش و برجسته که داستان خانوادهی بوئندیا را روایت میکند و تضاد آشتیناپذیر بین میل به تنهایی و نیاز به عشق را روایت میکند».
در مقالهای نوشتهی «روبرت کیلی» که در «نیویورکتایمز» منتشر شد، «صد سال تنهایی» ترکیبی از چیزهای عجیب، رموز باستانی، اسرار خانوادگی و تنافضات غریب خوانده شده که منطقی بهنظر میرسد و خواندنش لذتبخش است.
اولین ترجمه از کتاب صد سال تنهایی به دست بهمن فرزانه صورت گرفت. این ترجمه که در سال 1353 به بازار کتاب ایران وارد شد، روان، خوشخوان، دقیق و قابلاعتماد است و تاکنون با وجود ترجمههای دیگری که ارائه شده، یکی از خواندنیترین آنها است. فرزانه این ترجمه را از روی نسخهی انگلیسی انجام داد. این نسخه بعدها توسط فرزانه اصلاح شد و نشر «امیرکبیر» دوباره آن را منتشر کرد.
«کاوه میرعباسی» دیگر مترجم مطرح این رمان است. او این کتاب را از روی نسخهی اصلی و از زبان اسپانیایی به فارسی برگردانده است. این ترجمهی درخشان و دقیق را انتشارات کتابسرای نیک چاپ کرده است.
«محمدرضا سحابی» نیز این رمان را بهروانی و بادقت ترجمه کرده و انتشارات «جامی» آن را به انتشار رسانده است.
«گابریل گارسیا مارکز» در طول حیات خود با اقتباس سینمایی از «صد سال تنهایی» موافقت نکرد. پس از درگذشت او و در سال 2019 پسر مارکز اعلام کرد شبکهی نتفلیکس در حال اقتباس سریالی اسپانیاییزبان از رمان «صد سال تنهایی» است. «شوجی ترایاما» نویسنده و کارگردان ژاپنی، نمایشنامهای بر اساس این رمان نوشته و کارگردانی کرده است.
انتشارات جامی این کتاب را در 416 صفحه منتشر کرده است.
کولیها در ماه مارس بازگشتند. این بار آنها یک دوربین و یک ذرهبین به بزرگی یک طبل به همراه داشتند و آنها را به عنوان آخرین اختراعات یهودیان شهر آمستردام به نمایش گذاردند. آنها یکی از زنان کولی را در نقطهی دوری از دهکده نشاندند و دوربین را در جلوی چادرها گذاشتند. هر یک از اهالی، فقط با پرداخت پنج رئاله، میتوانست تصویر آن زن را درست در جلوی چشمانش مشاهده کند. ملکیادس میگفت: «علم، فاصلهها را از میان برداشته است. به زودی، بشر میتواند در خانهاش لم بدهد، و هر آنچه را که در هر نقطهای از جهان در حال وقوع است مشاهده کند.»