به گزارش سایت خبری ساعد نیوز، کودک درون یکی از مباحث مهم در روانشناسی است که به روانشناسان کمک می کند رفتارهای ناهنجار و اضطراب های به جا مانده از دوران کودکی افراد را شناسایی کنند.🐤
البته در اینجا ما نمی خواهیم وارد مبحث مهم و اساسی در روانشناسی شویم. بلکه می خواهیم به صورت ساده و خیلی معمولی بگوییم که کودک درون چیست و چطور می توانیم حال کودک درون خود را شاد نگهداریم؟
کودک درون بخشی از وجود ماست که گاهی ناسازگار می شود و زمانی دیگر دوست دارد بپرد، بازی کند، شوخی کند، بخندد یا حتی گریه کند و دست به کارهایی بزند که شاید هیچ منطقی دور برش نباشد.
کودک درون، کودکی است که در درون همه ما وجود دارد.
این کودک به ما انرژی و نیرو می دهد و نشاط و شادابی و سرزندگی هر انسانی به کودک درونش وابسته است.
احساسات ما به کودک درون ما گره خورده و قدرت تخیل و غرایز ما در پیوند با اوست.
با کودک درون خود احساسات و عواطف خود را می توانیم به جریان بیندازیم، به راحتی بخندیم، به راحتی گریه کنیم و به راحتی بازی کنیم.
آسیب به کودک درون چطور وارد می شود؟
فهرست آسیب ها طولانی است. برخی از این اتفاقات برای دوره کودکی طبیعی است، اما اگر کودک برای مقابله با آنها تنها رها شوید، شخصیت، احساسات و ذهنش آسیب می بیند. برخی از عوامل آسیب روحی به کودک درون عبارتند از:
- از دست دادن والدین یا سرپرست
- سوء استفاده جسمی یا غفلت
- آزار و سو استفاده عاطفی از کودکان یا غفلت از آن
- سوء استفاده جنسی
- بیماری جدی
- قلدری شدید
- بلایای طبیعی
- از هم پاشیدن خانواده
- قربانی خشونت
- سوء مصرف مواد مخدر در خانه
- خشونت خانگی
- بیماری روانی یکی از اعضای خانواده
- پناهنده بودن یا مهاجرت در شرایط سخت
- احساس جدا شدن از خانواده
این آسیب ها چه تاثیری روی شما به عنوان یک بزرگسال خواهد داشت؟
تروما در دوره کودکی رایج است، پس حتی سالم ترین و شادترین دوران کودکی نیز به کار و توجه به کودک درون نیاز دارید. اما اگر دچار ترومای شدید شده باشید، اثرات آن را تا بزرگسالی حمل کرده اید. به طور خاص، اگر کسی برای بهبودی در کنار شما نبوده باشد، تا زمان درمان کودک درون از اثرات جدی آن خلاصی نخواهید داشت.
شایع ترین اثرات کودک درون آسیب دیده را می توان به عنوان رفتارهای مخرب طبقه بندی کرد که شامل موارد زیر هستند:
- خودتخریبی
- رفتار خود شکست دهنده
- خودآزاری
- خشونت منفعل
جای تعجبی نیست که این اثرات نیز متداول هستند. کودک آسیب دیده، تکانشگر، خودشیفته، وابسته، نیازمند و دچار ترس از رها شدن است. آنها تعدیل و کنترل احساسات خود را نیاموخته اند و از روی منطق عمل نمی کنند.
درمان کودک درون
شما نمی توانید کودک درونتان را درست کنید. زمانی که آسیبی به آن وارد می شود، به بخشی از گذشته شما تبدیل می شود. برای مثال، از آن به بعد نحوه تفکر، احساس و رفتار شما را نسبت به موضوعات تغییر می دهد. هر چند نمی توانید آن را درست کنید، اما می توانید درمانش کنید. زمانی که درمان شود، جای زخم هایی که به آن وارد شدن به تدریج محو و کم رنگ تر می شوند.
شاید از خودتان می پرسید چرا باید کودک درون را درمان کرد؟
فرض کنید، کودکی زخمی شده، هیچ کاری برای کمک به او نمی کنید؟
چطور می توانید نیاز یک انسان بی گناه و وابسته به خودتان را نادیده بگیرید؟
درمان او می تواند به رنج های شما، حاصل از کودکی، پایان دهد.
انکارش نکنید:
اولین گام در بهبود کودک درون، عدم انکار آن است. مطمئنا شما فرد آزادی هستند و می توانید وجود کودکی که درون شماست را انکار کنید. اما پس از آن منتظر باشید که در تغییر رفتار و احساساتتان دچار مشکل شوید.
آنچه برایش رخ داده را درک کنید:
از نظر برخی، دردهای دوران کودکی از منابع قابل شناسایی ناشی شده اند. به عنوان مثال، اگر می دانید که به عنوان یک کودک مورد آزار و اذیت جسمی قرار گرفته اید، احتمالاً این وضعیت باعث ایجاد بسیاری از مشکلات عاطفی شما در بزرگسالی شده است.
عده ای دیگر یافتن منبع رنج خود را دشوارتر می دانند، اما می دانند که وجود دارد زیرا احساساتی مانند عصبانیت غیر قابل توضیح یا بی ارزش بودن را دارند که می دانند از جایی به وجود آمده است. اگر بخواهند به بهبودی کودک درونشان کمک کنند، هر دو گروه باید جزئیات آنچه در کودکی به آنها صدمه زده است، را پیدا کنند.
با او همدردی کنید:
صرف نظر از علت دقیق درد در کودکی، کودک درونتان هنوز هم اثرات آن را احساس می کند. هر اتفاقی برای شما افتاده است، نیازهایتان برآورده نشده است.
از آنجایی که مدت زمان زیادی گذشته است و اکنون یک فرد بالغ هستید، این وظیفه شماست که به کودک درون خودتان شفقت و دلسوزی مورد نیازش را نشان دهید. یکی از راه هایش، تصور آن واقعه دردناک از دیدگاه خودتان به عنوان یک کودک است. درمانگران در این کار به شما کمک می کنند.
او را دوست داشته باشید:
شاید اعضای خانواده شما را عمیقاً دوست داشته باشند و غالباً آن را نشان می دادند. با این حال، ممکن است یک واقعه آسیب زا باعث شده باشد که نسبت به عشق آنها به خودتان دچار تردید شده باشید. اگر والدینتان به ندرت به شما ابراز علاقه کرده باشند، احتمالا از آنها احساس دوری می کنید و خود را فردی دوست داشتنی نمی دانید.
بازی کنید:
بازی کردن باعث می شود که با کودک درونتان احساس ارتباط بیشتری پیدا کنید و برای درمانش تلاش کنید. سعی کنید بازی هایی کنید که وقتی کودک بودید برایتان جالب بود. با بازی کردن آن شور و شوق قدیم را دوباره می یابید.
با او حرف بزنید:
بسیاری از درمانگران توصیه می کنند که با کودک درون به صورت شفاهی یا نوشتاری حرف بزنید. این کار را می توان در خانه یا اتاق مشاوره انجام داد. می توانید در آیینه در مورد گذشته و احساساتتان حرف بزنید یا نامه ای برایش بنویسید. شما چه چیزی دوست دارید به آن کودک کوچکی که زمانی بودید، بگویید؟
برایش مادری کنید:
یک کودک نه تنها نیاز به مراقبت و برآورده شدن نیازهایش دارد، بلکه به عشق نیاز دارد. مادری کردن برای همه کار آسانی نیست. بسیاری از بیماران مادری کردن برای کودک درون را کار سخت و عجیبی می دانند. یک درمانگر حرفه ای تکنیک های این کار را به شما می آموزد.
برای درمان این کودک زخم خورده به مسیری طولانی برای مشاوره روانشناسی آنلاین یا حضوری زیر نظر یک درمانگر کارآزموده نیاز دارید. درمانگر به شما در کشف و بررسی زندگی این کودک کمک می کند. او می تواند به شما تکنیک هایی را بیاموزد که در مسیر بهبودی برایتان مفید هستند. به علاوه، با شروع درمان از وارد شدن آسیب بیشتر به کودک درونتان خودداری می کنید.