به گزارش پایگاه خبری تحلیلی ساعد نیوز به نقل از روزنامه فرهیختگان، کیان پیرفلک، کودک ۹ ساله ساکن ایذه شامگاه چهارشنبه ۲۵ آبان ۱۴۰۱، درحالی که با مادر و پدرش در خودرو و در حال بازگشت به خانه خود در ایذه بودند، هدف چندین گلوله قرار می گیرند. متاسفانه در این حادثه تلخ، کیان به شهادت می رسد و پدر وی به سختی مجروح می شود. غالب گزارش های رسیده از منطقه حادثه، حاکی از آن است که حمله توسط همان موتورسواران تروریستی صورت گرفت که ماموران انتظامی را نیز به شهادت رساندند. مطابق آنچه انتظار می رفت، رسانه های معاند در ابتدا نیروهای حافظ امنیت را مقصر حادثه دانسته و مدعی شدند تیراندازی کار ماموران بوده است، ادعایی که کمتر کسی آن را باور می کرد چراکه هدف و وظیفه اصلی ماموران در خیابان برقراری نظم، امنیت و پایان دادن به ناآرامی هاست و نه دامن زدن به بحران. چند اتفاق متوالی به فاصله چند ساعت اما موجب به راه افتادن سوالات و ابهامات بسیار از روایت غالب ماجرا شد. زینب مولایی راد، مادر کیان به یکباره در مراسم تشییع پیکر کیان بلندگو به دست گرفته و اعلام می کند گلوله ها از اسلحه ماموران شلیک شده! پس از آن سجاد پیرفلک عموی کیان در مصاحبه ای ادعا می کند ماموران به خودروی خانواده پیرفلک آتش گشوده اند؛ و درنهایت حجت الله درویش پور نماینده سابق ایذه که گفته می شود از بستگان شهید کیان پیرفلک است، در آنتن زنده شبکه تلویزیون حاضر می شود و با تکرار ادعاهای مادر و عموی کیان مدعی می شود، تروریستی در صحنه حضور نداشته! اتفاقات فوق خط خبری ای را راه می اندازند که ظرف کمتر از یک روز روایت اصلی از حادثه را در افکار عمومی و رسانه ها زیر سوال برده و فضا را از ابهام، شبهه و سوال پر می کند. به طوری که حتی با انتشار فیلم شب حادثه نیز هنوز بخشی از افکارعمومی اقناع نشده اند. این روایات متناقض از کجا آمدند؟ چقدر می توان به صحت آنها اطمینان داشت؟ تیراندازی واقعا توسط چه کسانی صورت گرفته است؟ چرا روایت مادر کیان پیرفلک از ماجرا نمی تواند درست باشد و بر فرض صحت ادعاهای ایشان چه نکاتی را باید در نظر داشت؟ و از همه مهم تر، چه نقد هایی رویکرد رسانه ها و فعالان اجتماعی در این جنگ روایت وارد است؟ سوالاتی که در این گزارش سعی شده به هر یک پاسخی روشن و تفصیلی داده شود.
گفتار اندر ماهیت چرخه حیات ناآرامی
نخست باید درنظر داشت فضای ناآرام را عناصر بحران ساز شکل می دهند و چنانچه عناصر بحران ساز ماده اولیه ای برای بازتولید بحران در دسترس نداشته باشند، اتمسفر ناآرامی، آرام آرام فروکش کرده و حیاتش به انتها خواهد رسید، بسان محیطی که بستر وقوع یک آتش سوزی قرار گرفته باشد. در این حالت مادامی که در فضا اکسیژنی وجود دارد، شعله های آتش کماکان به زبانه کشیدن ادامه می دهند و آتش سوزی به محیط های دیگر نیز سرایت خواهد کرد؛ چراکه اکسیژن عنصر ادامه حیات شعله های آتش خواهد بود. این تمثیل را به خاطر بسپارید، اتمسفر ناآرامی نیز چنین است، برای ادامه حیات خود نیازمند تغذیه از بحران ها است و بازتولید بحران نیز مواد اولیه خود را می خواهد. درنظر داشته باشید آتش نشانانی که مامور به خاموش کردن آتش هستند، تمام سعی خود را به کار خواهند گرفت تا اکسیژن موجود در فضای حریق به حداقل برسد. آنان با هر توان و امکاناتی که در اختیار دارند، مامور به اطفای حریق هستند، مامور هستند که نگذارند شعله های آتش زبانه کشیده و به محیط های بیشتر سرایت کند. فراموش نکنیم که هدف اصلی آنها پایان دادن به بحران است و نه دامن زدن به آن. تنها در این صورت است که در ماموریت خود موفق شده، می توانند با خیال آسوده به خانه هایشان بروند و دور از خطر به زندگی خود ادامه دهند. هیچ آتش نشانی را پیدا نمی کنید که عامدانه بنزین روی آتش ریخته و زحمات خود، مجموعه آتش نشانی و همکارانش را ضایع کند. حتی اگر در میان این آتش نشان ها فردی پیدا شود که سهوا خطایی مرتکب شده و ناخواسته به شعله ور شدن آتش کمک کند، باید درنظر داشت که نه قصد وی چنین بوده و نه نفعی در این کار داشته است. باید درنظر داشت که این کار قصد، نیت، هدف و وظیفه شناسی همکاران وی و مجموعه آتش نشانی را زیر سوال نخواهد برد و تنها قصوری است که می بایست به آن رسیدگی شود. نباید فراموش کرد که هدف مامور خاطی از حضور در محل حریق چه بوده و به چه عنوانی در میانه بحران مشغول به فعالیت بوده است. هنگامی که این مامور مورد مواخذه و بازخواست قرار می گیرد، نباید فراموش کرد که او مامور آتش نشانی است و کارش خاموش کردن آتش است، نباید فراموش کرد که همواره اصل بر عدم وجود سوءنیت در کنش های وی هنگام ارتکاب خطا است.
نگاهی به هدف، وظیفه و انگیزه ذاتی نیروهای حافظ امنیت
چرخه ناآرامی نیز تنها با وجود عوامل بحران ساز و به وسیله ارتزاق از آنها به حیات خود ادامه می دهد. وظیفه ذاتی و هدف غایی مجموعه حاکمیت و تمامی ماموران حافظ امنیت این است که به ناآرامی پایان دهند. از نیرو های حرفه ای و یگان ویژه گرفته تا سربازان وظیفه و نیروهای داوطلب بسیج، همه و همه با این شرح وظیفه در محل های ماموریت خود حاضر می شوند که به بحران پایان داده و امنیت و آرامش را به فضای شهر ها و خیابان ها بازگردانند. هیچ نیروی مسلحی را پیدا نمی کنید که ماموریتش دامن زدن به آنچه دشمن می خواهد، تعریف شده باشد. هیچ ماموری را پیدا نمی کنید که عامدانه از شرح وظایفش تخلف کرده و همه تلاش ها و خطرهایی که مجموعه حافظان امنیت در هفته ها و ماه های اخیر به جان خریده اند تا به ناآرامی ها پایان دهند را به یکباره زایل کرده و زحمات خود و همقطارانش را دوچندان کند. اگر هم زمانی، شخصی در جایی مرتکب قصور و خطا شد، روشن است که این یک تخلف ناخواسته از شرح وظایف و اهداف ذاتی مجموعه نیروهای مسلح و حاکمیت خواهد بود، تخلفی که سازوکار و مرجع رسیدگی به آن در قوانین پیش بینی شده و مشخص است، همانند آنچه که در وقایع هشتم مهر ماه سیستان وبلوچستان به وقوع پیوست. در آنجا شورای تامین سیستان وبلوچستان در اطلاعیه ای اعلام کرد که فرمانده پلیس زاهدان و رئیس کلانتری ۱۶ این شهر به علت قصور احتمالی صورت گرفته عزل شدند و سازمان قضایی نیروهای مسلح در کمال بی طرفی و بدون هیچ اغماضی به این پرونده وارد شده و با مجرمان برخورد خواهد کرد. روشن است که چنانچه قصوری از هر یک از مقامات انتظامی یادشده یا سربازان کلانتری حاضر در صحنه سر زده باشد، این قصور ناخواسته و در تعارض با اهداف و وظایف ذاتی پلیس و دستگاه های امنیتی است و همان طور که در بیانیه شورای تامین استان اعلام شد، توسط سازمان قضائی نیرو های مسلح بررسی شده و خاطیان نیز مجازات خواهند شد. آنکه تصور می کند نیروی حافظ امنیت هدف، وظیفه و انگیزه ای غیر از پایان دادن به بحران و ناآرامی دارد، اگر سوءنیتی مشابه آنچه دشمنان ایران در سر دارند، نداشته باشد، در بهترین حالت کوچک ترین درکی از مفهوم نظم و فلسفه وجود حاکمیت و دستگاه های امنیتی ندارد. این جزء مهم ترین مقدمه هایی است که هنگام ورود به ماجراها و وقایع اخیر باید درنظر داشت.
واقعیت ماجرا و چند سوال مهم از مادر شهید کیان پیرفلک
حال می خواهیم بار دیگر حادثه تلخ شهادت کیان پیرفلک را با درنظر گرفتن پارادایم های فوق تحلیل کنیم. گزارش های خبری مختلف از محل حادثه حاکی از آن است که شواهدی از قبیل اظهارات افراد حاضر در میدان، فیلم های دوربین مداربسته و اطلاعات اولیه از بازداشت شده هایی که گفته شده در حین فرار از مرز دستگیر شده اند همگی بر تروریستی بودن عملیات گواهی می دهد. حتی تصاویر مخابره شده از شب حادثه در ایذه نشان می دهد شماری از تروریست های وهابی در این شهر مشغول جولان بوده اند و درحالی که یک نیروی حافظ امنیت را برهنه می کردند، یکی از آنها گفته است: «رافضی را بکشید!» درحالی که همه چیز از تروریستی بودن واقعه حکایت دارد، سه اتفاق به فاصله چند ساعت به یکباره روایت صحیح را زیر سوال می برد. نخست زینب مولایی راد، مادر کیان در مراسم تشییع پیکر کیان اعلام می کند که گلوله ها از اسلحه ماموران شلیک شده است. او می گوید ماموران برای امنیت شان به آنها توصیه کرده اند که به سمت اغتشاشگران نروند و هنگامی که دور زدند همان ها به ماشین شان تیراندازی کرده اند. دوم، سجاد پیرفلک عموی کیان در گفت وگویی در پاسخ به این سوال که چه افرادی به سمت خودروی حامل خانواده پیرفلک آتش گشوده اند، ماموران را مقصر دانسته و به اظهارات «مادر کیان» به عنوان منبع گفته هایش اشاره می کند. سوم، در این میان حجت الله درویش پور نماینده سابق ایذه که گفته می شود از بستگان شهید کیان پیرفلک است، در شبکه خبر حاضر شده و حضور موتورسواران در صحنه را انکار می کند. جالب اینکه از وی پرسیده می شود منبع خبر کجاست و وی پاسخ می دهد: «مادر کیان.» حال که رد همه ابهامات و شبهات به مادر کیان ختم می شود، چند سوال مهم از وی داریم؛ نخست، ایشان گفته است از جلوی ماموران رد شده اند و ماموران به آنها گفته اند برگردید. چگونه کسی که برای حفظ جان یک خانواده جلوی آنها را گرفته می تواند به آنها شلیک کند؟ دوم، خانم مولایی راد گفته است: «گفتم میثم بیا زود بریم؛ ساعت شش تیراندازی شروع می شود!» ایشان از کجا می دانستند ساعت شش قرار است تیراندازی شود؟ سوم، اگر ایشان می دانستند که آن ساعت آن منطقه آماج آشوب و تیراندازی است، چطور کودک خود را به کانون حادثه برده؟ آیا همان طور که فیلم منتشرشده از محل حادثه نشان می دهد، ایشان احتمال نمی دهند تروریست های درگیر با ماموران به روی خودروی شان آتش گشوده باشند؟
نقدی به رویکرد خودی ها در جنگ روایت
با این تفاصیل گفته های مادر و عموی کیان به علاوه صحبت های حجت الله درویش پور، نماینده سابق ایذه در شبکه خبر، ابهامات گسترده ای در افکار عمومی و شبکه های اجتماعی به وجود آورد. حال اگر تصاویر و فیلم واضح از محل تیراندازی هم منتشر شود که شده، سرعت گردش این ابهامات آنقدر زیاد است که نمی توان به راحتی روایت صحیح از واقعه را برای افکار عمومی جا انداخت. اینجاست که با بحرانی به مراتب بزرگ تر از بحران واقعه شهادت کیان پیرفلک مواجه می شویم؛ جنگ روایت ها. آنچه درحال وقوع است عبارت است از فراگیر شدن حدس و گمان های بسیار از واقعه مذکور. در این میان از شبکه های معاند که مدعی هستند افرادی غیراغتشاشگران قصد جان کودکی همچون کیان را داشته تا شبکه ها و رسانه های داخلی که ملاحظات بیش از اندازه شان اجازه نمی دهد اخبار و روایت های دست اول از ماجرا را ارائه کنند، همه و همه روایت های متعددی از نحوه شهادت کیان پیرفلک ارائه کرده و مخاطبان هم جمیع این اخبار را فارغ از صحت و سقم شان شنیده و قضاوت کردند. برخی از رسانه ها و فعالان خیرخواه داخلی اما توجهی به قواعد بازی در جنگ روایت ها ندارند. این دسته از افراد تصور می کنند هرآنکه به سبب تاثیر بمباران رسانه های خارجی شبهه و ابهامی در موضوع شهادت کیان برایش پیش آمده یا می بایست با استدلال های ناکافی آنان قانع شود یا چنانچه قانع نشد، حتما می بایست برچسب هایی همچون مغرض، لجباز، خائن و تروریست به وی بچسبانند. غافل از اینکه در این صورت به عنوان رسانه و فعال اجتماعی دیگر از دایره اثرگذاری خارج شده و کارکرد ذاتی خود را ازدست خواهند داد. نه تنها چنین خواهد شد، بلکه عملکرد آنان ممکن است به نقیض فلسفه خود تبدیل شده و در خدمت انگیزه های دشمن قرار گیرد. مگر نه این است که دامن زدن به دوقطبی موجود در جامعه، فعال کردن گسل ها و شکاف های اجتماعی و افزودن به تنش ها میان اعضای جامعه، هدف، قصد و انگیزه اصلی دشمنان از برهم زدن نظم و امنیت کشور، دنبال کردن پروژه های کشته سازی و ایجاد عملیات روانی از طریق فیک نیوزهاست؟
مطالبه تشکیل کمیته حقیقت یاب به جای مجادله و اتهام زنی
در این جنگ هدف حافظان امنیت می بایست این باشد که حقیقت و روایت صحیح از حادثه را هرچه سریع تر به گوش همگان برسد. هرآنکه خواهان پایان ناآرامی ها است، می بایست توجه داشته باشد که هدف از شرکت در این جنگ روایت، پاسخ دادن به ابهامات، سوالات و شبهات موجود در ذهن ها و اقناع سازی کسانی است که هنوز موضوع برایشان مبهم است. هدف در اینجا خاموش کردن آتش خشم آنهاست و نه نفرت پراکنی و دامن زدن به بحران. راه مواجهه با ابهامات موجود در افکار عمومی مغرض خواندن و تروریست خواندن هر آنکه غیر از ما فکر می کند نیست. بله همان طور که به تفصیل توضیح دادیم، کشتن کودکی ۹ساله نه تنها هیچ سودی برای نیروهای امنیتی کشور ندارد، بلکه دقیقا معارض با هدف، وظیفه و فلسفه وجودی و فعالیت این دستگاه هاست. اما نباید انتظار داشت افکار عمومی پس از ابهامات و شایعات بسیاری که به سرعت نور در رسانه ها و فضای مجازی منتشر شدند، به سرعت منطق فوق و پروژه کشته سازی را درک کرده و روایت صحیح ماجرا را باور کنند. کافی است سری به فضای مجازی بزنید، ذهن برخی کاربران مملو از سوالات و ابهاماتی است که نیازمند پاسخند و نه جدل. برخی پرسش ها توسط رسانه های ناهمسو پمپاژ شده است که نیاز به پاسخ دارد، ازجمله اینکه مگر امکان ندارد یکی از ماموران سهوا اشتباه کرده باشد و سوالاتی که با توجه به سوابق قبلی امکان وقوع دارد. پاسخ به این سوالات نیازمند زمان، حوصله و رسیدگی دقیق قضایی و پاسخ رسانه ای مناسب به ابعاد ماجرا است.جدل کردن و بی انصاف و خائن نامیدن هرآنکه باور و درکی غیر از ما دارد، نه تنها دردی از فضای ملتهب جامعه دوا نخواهد کرد بلکه شکاف های اجتماعی را تشدید کرده و به بحران دوقطبی موجود در جامعه دامن خواهد زد. دقیقا همان اوضاعی که مطلوب و هدف دشمنان ایران است، همان فضایی که ادامه اش به ضرر موجودیت ایران و ایرانی است. یک پیشنهاد مهم؛ عزیزان خیرخواهی که هیچ شک و شبهه ای را در روایت مورد وثوق خود از حادثه جایز ندانسته و به هیچ کس حق نمی دهند سوال یا ابهامی بی پاسخ داشته باشد، تمامی شواهد و امارات به علاوه فیلم حادثه گویای واقعیت ماجرا و تروریستی بودن واقعه است، بهتر نیست به جای مجادله، اتهام زنی و برچسب زدن به اعضای مختلف جامعه، خواهان تشکیل کمیته ای حقیقت یاب شامل دو خبرنگار مورد قبول جمیع رسانه ها، دو حقوقدان مستقل و دو چهره مورد قبول عموم جامعه شده و بر سر رای این کمیته درخصوص نحوه شهادت کیان پیرفلک به عنوان ختم ماجرا توافق کنید؟