معرفی فیلم آژانس شیشه ای

  پنجشنبه، 01 مهر 1400   زمان مطالعه 11 دقیقه
معرفی فیلم آژانس شیشه ای
آژانس شیشه‌ای یک فیلم درام ایرانی به نویسندگی و کارگردانی ابراهیم حاتمی‌کیا است که در سال ۱۳۷۶ تولید شد. در این فیلم پرویز پرستویی، حبیب رضایی و رضا کیانیان بازی کرده‌اند.

خلاصه داستان فیلم آژانس شیشه ای

آژانس شیشه ای داستان رزمنده سابق ای است که بعد از اتمام جنگ دست به گروگانگیری میزند تا عباس هم رزم سابق اش برای مداوا به لندن فرستاده شود و در این مسیر با مشکلات و موانعی رو بره رو می شود که ...

نکاتی درباره فیلم آژانس شیشه ای

به زعم من آژانس شیشه ای فیلمی است کم نظیر و یکی از بهترین فیلم های جنگی سینمای ایران. فیلمی سر و شکل دار و خیلی خوب. رابطۀ تنگاتنگ این بسیجی ها و مردان جنگی را طوری می سازد که پس از گذشت سالیان دراز، باز هم از یادمان نمی رود. ساختن این رابطه از همان اوایل فیلم شروع می شود که حاج کاظم (پرویز پرستویی) و عبّاس (حبیب رضایی) همدیگر را می بینند و چطور با شوق و ذوق همدیگر را بغل می کنند. این رابطه تا آخر فیلم دوام دارد و گسترده تر می شود. یعنی اصغر (اصغر تقی زاده) و تاحدّی احمد (قاسم زارع) هم بهش اضافه می شوند. حاتمی کیا وقتی مثلا کاظم و عبّاس کنار هم هستند، توشات می گیرد و این باعث نزدیک تر نشان اینها به یکدیگر در میزانس می شود. حتّی مدیوم لانگ شاتی از این چهار نفر نشانمان می دهد که همه شان در یک نما هستند. یا وقتی که عبّاس حالش بد است و ما نمای سه نفره ای داریم از اول کاظم و اصغر. تلاشی که اصغر برای خنداندن عبّاس می کند و غم کاظم –با بازی های خوب- و این میزانسن سه نفره باعث هرچه بیشتر نزدیک شدن اینها به هم می شود و ما هم این رفاقت، صمیمت و ارتباط تنگاتنگ را حس می کنیم و از پس این رابطه در آوردن است که مسئله و درد عبّاس، برای ما هم عین کاظم مهم می شود و دغدغه ای اساسی. همین جا بگویم شخصیت پردازی فیلم هم خیلی خوب است. شخصیت ها در بدو ورودشان برای ما ساخته می شوند و ما می شناسیمشان. اگر این نبود، آن ارتباط هم در نمی آمد. به عموم آدم های فرعی درون آژانس هم در حد تیپ پرداخته می شود. بازی ها خوب و بعضی خیلی خوب هستند. Casting هم. انگار هیچ کسی به خوبی این بازیگران –بخصوص در مورد شخصیت های اصلی- نمی توانسته این نقش ها را به این خوبی در بیاورد. سه ویژگی خیلی مهم –و خیلی خوب- دیگر هم فیلم دارد: 1- اوّل فیلم حاتمی کیا در فیلمنامه و اجرا تمهیدی بکار می بندد، که مشکل و بیماری عبّاس دردناک ترش می کند. کلوزآپی داریم از صورت خندان عبّاس داریم و سپس چند نما در حین معاینه اش، باز نمایی از خوشحالی اش و بعد چندین نما از معایناتی رویش به عمل می آید. نمایی اوج این دردناکی است که مدیوم توشات دو نفره ای است از عبّاس و همسرش که می خندند و ظاهرا دکتر را مسخره می کنند ولی ما فقط نریشن کاظم را می شنویم که توضیح بیماری عبّاس را می دهد. این خنده ها همراه آن معاینات و سپس این خبر ناگوار، به نظر من باعث می شود ما بیشتر دلمان به درد بیاید و بسوزد برای این جنگندۀ ساده، مظلوم، معصوم و به شدّت سمپاتیک. 2- در سکانسی کاظم می نشیند و به قول خودش برای افراد درون آژانس قصّه ای می گوید. یک جمله اش این است:« بعضی ها این جوونا (جوان هایی که از جنگ برگشته بودن) رو طوری نگاشون می کردن که انگار غریبه می بینن». اثبات این جمله برای اینکه از حد شعار در بیاید، در داستان کل فیلم و رابطه آدم ها با این مردان جنگ موجود است. بازی پرستویی هم در اینجا عالی و کاملا با حس است و انگار واقعا این رفتار باهاش شده. امّا نکتۀ دیگری که باعث می شود، کاملا ما حس و درک کنیم که واقعا انگار این افراد به ناحق فراموش شده اند، میزانسن های حاتمی کیا است. مثلا افراد درون آژانس معمولا –غیر از زمان هایی که دوربین میانشان می رود- در بک گراند هستند و پرستویی درشت تر در فورگراند و عموما مدیوم شات و یا وقتی از pov او می گیرد آنها در ته کادر هستند. حاتمی کیا با اینکار، فاصله مردم با این مردان جنگی را بولد و برجسته می کند و کاملا نشانمان می دهد که نمی توانند اینها را درک کنند. نمای شلیک کردن گلوله برای اوّلین بار، هم همینطور است. نمایی دیگر به عینه نمایانگر نکته ای است که عرض کردم. کاظم نزدیک مردم ایستاده و ما کلوزآپ صورتش را در سمت راست کادر داریم. مردم تندی می کنند نسبت به عمل کاظم و نرفتن عبّاس با احمد. در اینجا دوربین عقب می رود و البتخ کلوزآپ کاظم را –که از آنها هرلحظه بیشتر فاصله می گیرد-، حفظ می کند و نشان می دهد که انگار چقدر از آنها دور شده. 3- قهرمان این اثر حاتمی کیا مشخصه ای دارد که کم و بیش در آثار قبلی اش هم موجود بوده و با شدّتی بیشتر در ادامۀ کارنامه کاری اش؛ قهرمان او به نوعی برای سایر شخصیت های فیلم و گاهی هم ما ضدقهرمان می شود و حاتمی کیا عموما پشتش می ایستد. شاید در این فیلم آخر معلوم نشود که کار حاج کاظم درست بود یا غلط ولی به نظر من از میزانسن های حاتمی کیا موضع او که موضع ما هم می شود، معلوم است. او طرفدار و همراه قهرمانش است. بگذارید چند مثال از این میزانسن ها بیاورم تا حرفم شعاری نباشد: 1- در چندین و چند نماها دوربین از pov یا گاها اورشولدر او بقیه را می گیرد و طرف اوست. بدین صورت ما را هم پشتیبان و همراه او می کند. 2- مثلا در نماهایی او وسط، جلوتر، درشت تر و در نقطۀ تمرکز دوربین –و ما- نسبت به بقیه. 3- در سکانس یکی مانده به آخر هم او در نماهایی بسته تر و درشت تر است و سلحشور (رضا کیانیان) در مدیوم لانگ شات و لانگ شات. این طبعا باعث می شود که انگار ما به او نزدیک تر هستیم و از سلحشور دورتر و با فاصله تر. 4- این همراه بودن با کاظم در شخصیت پردازی او و عبّاس که هردو سمپاتیک هستند و شخصیت پردازی سلحشور تاحدی عکس این –با بازی فوق العاده کیانیان-. حاتمی کیا با این کارها است که می تواند قهرمان محبوب و دوست داشتنی اش را قهرمان محبوب ما کند. وگرنه این ایده به سادگی بهش این اجازه را نمی دهد. به نظرم این کار او از پس عشق و علاقۀ خودآگاه و ناخودآگاهش به این افراد می آید. یک سکانس خیلی خوب (سکانسی که سرش را می کوبد به شیشۀ دفتر رئیس) داریم که به نظرم از نظر دکوپاژ و تدوین بسیار خاص و درست است. اگر کاظم روایت نمی کرد، من می گفتم این سکانس و این تکنیک ها مثل اسلوموشن، کاملا غلط هستند. ولی انگار یادآوری اش برایش سخت است و کاملا یادش نیست و بخاطر این نماها پشت سر هم فلو می شوند و سپس کات می خورند به نمای بعدی. در ضمن این کاملا نمایانگر تکه تکه یادش بودن این لحظه حساس است. حتّی به نظرم اتفاقی بودن همه چیز مثل «چسبیدن اسلحه پلیس به سینه اش» با این نماهای کوتاه که سریع کات می خورند به نمای بعد، نشانمان داده می شود. نکتۀ دیگر این است که اسلوموشنش هم درست است. زیرا که زاویه دید دارد و انگار واقعا این لحظات برای کاظم سخت و کوتاه گذشته. برویم سراغ سکانس آخر. این سکانس دیگر اوج هنرمندی حاتمی کیا است. یکی دو جنبۀ مثبتش را پیش تر گفتم و امّا بقیۀ نکات: 1- دو پان شلاقی اوّل سکانس می شود که انگار یک جورهایی مبیّن حالات درونی و اضطراب کاظم است که وقتی بیرون هم می آید در چندبار تردیدش برای رفتن سمت ماشین، می بینیم. 2- سپس یک لانگ شات فوق العاده داریم با زاویۀ های انگل. از سمت راست و چپ خط کشی های خیابان را می بینیم و کاظم، کوچک و تاحدّی ناپیدا جلوی در آژانس ایستاده. انگار در میان این خط کشی گیر افتاده و اینها محاصره اش کرده اند. این خط کشی های راهنمایی و رانندگی انگار حکم قانون و مقررات را دارند که برایش خط کشی و او را محدود کرده اند. کات به نمایی که باز این خط کشی ها را داریم با تاکیدی بیشتر از pov کاظم. کات به مدیوم لانگ شاتی از کاظم و سپس کات به کسانی که خط کشی می کنند. این نما این تعلیق را برایمان می سازد که نکند اینها پلیس باشند و در ضمن انگار باز دارند خط کشی می کنند برای کاظم و او را با قوانین محدود. کات به نمایی از سلحشور در لانگ شات –به همان دلیلی که گفته شد-. حالا کاظم کسی است که جلوی این مقررات ایستاده و می خواهد ازشان تخطی کند. وقتی راه می افتد نمایی از رد پای سفیدش بخاطر خط کشی ها، که انگار اینجا رسما قوانین را زیر پا گذاشت و شکست. یک نما هم از خط کشی های (مقررات) جلو ماشین داریم که انگار راه آن را هم بسته کرده اند. 3- در نماهایی گازهای اشک آور کل کادر را می گیرند و جلوی دید ما را و انگار به مای بیننده صدمه می زنند و آزارمان می دهد و همینطور وقتی پلیس ها وارد می شوند، از روبه رو می آیند سمت دوربین، به طوری که انگار دارند حمله می کنند به ما و اسلحه هایشان را سمتمان می گیرند. این نما، هم باز نشان همراه بودن حاتمی کیا با حاج کاظم است، هم اینکه ناخودآگاه اضطراب و ناراحتی ما را بیشتر می کند برای تسخیر شدن آژانس و در خطر قرار گرفتن کاظم. 4- تعلیقی که حاتمی کیا در این سکانس می سازد هولناک خوب است. یکی از عوامل اصلی ساخته شدن این تعلیق، تدوین موازی ای است که برگزیده. وگرنه خیلی ساده –و البته شاید نه چندان خوب- می توانست یا با اسلوموشن گرفتن و یک موسیقی اضطراب آور، نیمچه تعلیقی بسازد و یا صرفا با ناموفق بودن آنها، ما را غافلگیر کند. ولی این تعلیق است که کار اساسی را می کند. حاتمی کیا مدام کات می زند به آژانس و تسخیر شدنش و باز کات به کاظم در حال دویدن و چند نما از ماشین با درهای باز از pov او که روی این فاصله مانده تا ماشین بیشتر تاکید می کند و تعلیق را به اوج خودش می رساند. 5- زمانی هم که هلیکوپتر می آید، چند لحظه ای بالای سر سلحشور قرار دارد. به طوری که انگار روی سر اوست و بر او قالب است بخاطر اینکه کمی بعد احمد می آید و فکس را نشانش می دهد. 6- آخرین نمای سکانس، نمایی با زاویۀ های انگل از سلحشور است روی خط کشی عابر پیدا. این نمای از بالا از طرفی انگار او را دارد تحقیر می کند و از طرفی دیگر دورش همه رد پاها هستند و حالا این زیر پا گذاشتن های قانون بر او پیروز و مسلط شده و محاصره اش کرده اند. نمای آخر فیلم پس از مدیوم کلوز دونفره که نزدیکی این بسیجیان را به هم نشان می دهد، مدیوم کلوزآپی است از عبّاس که نوری از پنجرۀ هواپیما به چهره اش می تابد و از این جوان مشهدی به شدّت سمپاتیک، حالت قهرمان مانند و مقدس گونه ای می سازد. فیلم آژانس شیشه ای فیلم خیلی خوبی است با وجوه بصری و میزانسن های دقیق و درست کم نظیر در سینمای ایران و قطعا به همراه مهاجر شاهکار ابراهیم حاتمی کیا.

کارگردان فیلم آژانس شیشه ای

ابراهیم حاتمی کیا متولد 1340 در تهران است. او فارغ التحصیل فیلمنامه نویسی از دانشکده سینما و تئاتر دانشگاه هنر است. وی فعالیت سینمایی را سال 1360 به عنوان فیلمبردار در گروه تلویزیونی «روایت فتح» آغاز کرد. فیلم های سینمایی ابراهیم حاتمی کیا: -«هویت» -«دیده بان» -«مهاجر» -«وصل نیکان» -«از کرخه تا راین» -«خاکستر سبز» -«بوی پیراهن یوسف» -«برج مینو» -«آژانس شیشه ای» -«روبان قرمز» -«موج مرده» -«ارتفاع پست» -«به رنگ ارغوان» -«به نام پدر» -«دعوت» -«گزارش یک جشن» -«چ» -«بادیگارد» -«به وقت شام»

ابراهیم حاتمی کیا

بازیگران فیلم آژانس شیشه ای

پرویز پرستویی، حبیب رضایی، رضا کیانیان، اصغر نقی زاده، بیتا بادران، محمد حاتمی، قاسم زارع زاغه، صادق صفایی، نسرین نکیسا، عزت اله مهرآوران، محمدحسین زارعی فرد، صادق توکلی، فرهاد شریفی، هنگامه فرازمند، بهناز توکلی، شمسی علی بابایی، مجید مشیری، مهرداد فلاحتگر، محمود سجاده چی، بهروز شعیبی، ناصر منفرد، قائینی، نفیسه پرداختچی، مصطفی کریمی، رضا ناصری پرتو، اقدس اخلاقی، مهدی تارخ، افسانه وفایی، نهال طارمی، زهرا رستگارمقدم، هایده قرچه داغی، فرهاد مهادیان، سارا قرچه داغی، فرحناز نامدار، یلدا نوریان، مژگان ترانه، مهران تاجیک، ساسان بهروزیان، حسین میرزایی، حشمت اله یاوری، احمد سرفراز، مهران کمال پور، محمدرضا سکاکی، سپیده شامانی، یحیی آذرنوش، منوچهر دهقان، بهروز پرستویی

مشخصات فیلم آژانس شیشه ای


  دیدگاه ها
پربحث های هفته   
(فیلم) اشاره معنادار رهبر انقلاب به مسعود پزشکیان برای ایستادن در کنارش هنگام اقامه نماز بر پیکر اسماعیل هنیه (260 نظر) نگاهی به حال و هوای اتاق علی دایی در بیمارستان هنگام عیادت چهره های مشهور از شهریار ایران+عکس/ از خوش و بش همسر دایی با کی‌روش تا احوالپرسی فردوسی‌پور و عابدزاده (127 نظر) کاهو و نان، سهم آقازادگی فرزند رهبر معظم انقلاب از سفره غذا+عکس/ ساده زیستی ادامه دار و تمام نشدنی (118 نظر) نگاهی به ماشین لامبورگینی هوش پران مهران غفوریان که همه آرزوشو دارن/آقای کمدین سوار بر هواپیمای رویاهایش😍 (59 نظر) خلاقیت تحسین برانگیز یک میوه فروش تهرانی برای کشاندن مشتری به مغازه حماسه آفرید/ به ایشون باید گفت فرشته زمینی+عکس (57 نظر) (فیلم) شوخی جالب رهبر انقلاب با نوه شهیدی که با محاسن حضرت آقا بازی می‌کرد / هر کار دلت خواست با ما کردی ... (51 نظر) خلاقیت خنده دار مرد جنوبی با طراحی آفتابه اتوماتیک حماسه آفرید+ویدئو/ هنر نزد ایرانیان است و بس😂 (35 نظر) خلاقیت منحصربفرد قنّاد تبریزی در طراحی و پخت کیک برای "مَمَّد" ها حماسه آفرید+عکس/ مغز نیست که دنیای ایده ست😍 (29 نظر) طرح خاص و منحصربفرد کیک تولد نبات دختر شاهرخ استخری؛ کیکی با دیزاین چهره کارتونی نبات و تزئینی چشم نواز با آبنبات های سبز رنگ +عکس (26 نظر) (فیلم) تسلط جالب رهبر معظم انقلاب به زبان عربی هنگام گفتگو با پسر اسماعیل هنیه / بَلِّغوا تَعزیَتی ... (18 نظر) کیک تولد خاص و چند بعدی آیسان آقاخانی برای تولد آقا رضا گلزار با طرح ورزشی مورد علاقه اش / مبارکا باشه+عکس (17 نظر) شهاب حسینی: انقد خدا از قواره من بلندتر به من داده همین الان اگه خدا ترمز دستی رو بکشه و بگه اسنپ کار کن نه تنها طلبکار نیستم بلکه بدهکارشم (12 نظر) نگاهی به خونه زندگی ساده و صمیمی رضا داوودنژاد ؛ از کیک هزار طبقه کنار همسر تا هفت سین و تِراس باصفا و دورهمی😍 (12 نظر) نگاهی به وسایل میز آرایش سانیا سالاری، ارغوان سریال دلدادگان در اتاقش؛ از سیگار و فندک تا کِرِم و انواع لوازم آرایش+عکس (11 نظر) خلاقیت خنده دار مادر ایرانی برای ترک سیگار همسرش حماسه آفرید/ هنر نزد ایرانیان است و بس+ عکس (10 نظر)
پربازدیدترین ویدئوهای روز   
تیتر امروز   
خانه‌داری؛ ترفندهای طلایی برای خشک شدن سریع و سه سوته انواع لواشک
توضیح قوه قضائیه درباره حکم شروین حاجی‌پور
طیب نیا و پورمحمدی می‌توانند گره معیشت مردم را باز کنند؟
(ویدیو) حیاط پر گل و سبزه خانه‌ی باصفای عمو‌پورنگ، داریوش فرضیایی/ چه مبلمان خوشرنگی! اصلا فکرشو میکردین عمو‌پورنگ اینقدر باسلیقه و مرتب باشه؟
(تصاویر) عجیبترین حیوانات واقعی و بامزه که شبیه نقاشی‌های کودکان هستند/فقط اون دلفین نهنگی پوزه کوتاه و قورباغه بارانی
(ویدئو) وضعیت تلخ و غیرقابل باور رضا رویگری پس از گذشت سیزده سال در بستر بیماری
ترکیه به شکایت آفریقای جنوبی علیه اسرائیل می‌پیوندد
پزشکیان: ایران و روسیه شرکای راهبردی با روابطی رو به گسترش هستند
سکانس دیده‌نشده‌ی سینمای ایران/ عاشقانه جذاب هدیه تهرانی و مهران مدیری در اولین و آخرین فیلم مشترکشان / بعد از 10 سال چرا این‌دوتا چرا هیچ تغییری نکردن؟
(ویدئو) احساسی ترین رویارویی اکبر عبدی با مادرش که اشک لیلا حاتمی و تمام حاضران را در آورد
از خیانت آنلاین تا صمیمیت با جنس مخالف / خیانت را کادوپیچ نکنیم!
(عکس) هنرمند افغانی که جهانیان را حیرت‌زده کرد/ خلاقیت هنرمند افغانی برای نشان دادن لگدمال شده فرهنگ کشورش توسط طالبان
(ویدئو) اجرای نوستالژی و بی نظیر "گروه سون" با همراهی حامد آهنگی در برنامه شب آهنگی / صدای حامد خیلی قشنگ بود؛ ثابت کرد تو همه چی استعداد داره
انتشار فراخوان سومین جشنوارۀ دانشجویی موسیقی صبا
اطلاعیه برای دانشجویان متقاضی درخواست مهمانی و تغییر رشتۀ دانشگاه پیام‌نور
منتخب روز   
چهره غمزده و عرض تسلیت صمیمی جمشید هاشم پور به شهاب حسینی در مراسم تشییع پدر جوانش/ روحش شاد و یادش گرامی+عکس (فیلم) فیلمبرداری بی‌شرمانه رضا پهلوی از معاشقه دخترش لب دریا! 😳😳😳 / حاشا به غیرتت! احساسی ترین سکانس سریال عاشقانه جیران /ناصر الدین شاه: حکیم ازت میخوام ثمره این عشق رو نجات بدی قشنگترین سکانس سریال شهرزاد / فرهاد: عشق هر ناممکنی رو ممکن میکنه سکانسی فراموش نشدنی از سریال عاشقانه شهرزاد / وقتی شهرزاد و قباد برای اولین بار باهم تفاهم دارن (عکس) تصویری معنادار از تکیه رهبر انقلاب بر اسلحه هنگام سخنرانی / علی به وقت حماسه عصا به دست نمی‌گیرد ... سکانس پربازدید از سریال زخم کاری ؛ جواد عزتی و مهراوه شریفی رو در روی هم / مهراوه شریفی نیا: کِی دلت برا من تنگ میشه؟ میز عزای ساده و بدون تجملات پدر شهاب حسینی، قباد سریال شهرزاد+عکس/ روحش شاد و مسیرش پرنور شهاب حسینی: نارنگی رو باز میکنی می بینی 10 پَره طبیعت داره خودش میگه این میوه کام ده نفرو میتونه شیرین کنه+ویدئو جنجال شبانه ژیلا صادقی و نیما شعبان‌نژاد با رنگ و بوی المپیک (فیلم) اشاره معنادار رهبر انقلاب به مسعود پزشکیان برای ایستادن در کنارش هنگام اقامه نماز بر پیکر اسماعیل هنیه شهاب حسینی: انقد خدا از قواره من بلندتر به من داده همین الان اگه خدا ترمز دستی رو بکشه و بگه اسنپ کار کن نه تنها طلبکار نیستم بلکه بدهکارشم