خلاصه داستان فیلم گیس بریده
روایتگر داستان دختر جوانی به نام «مریم» است که علیه انتظارات نامعقول پدر خود عصیان می کند و این سرآغاز کشمکشی است که بقیه اعضای خانواده را نیز درگیر ماجراهایی می کند.
نکاتی درباره فیلم گیس بریده
در شروع فیلم ، در اولین سکانس که مریم با صدای زنگ تلفن از خواب می پرد ، دوربین چهره او را که هراسان به نظر می رسد با نمای درشت ( close up ) نشان می دهد. این نما که نشانه ای از احساس و عواطف سوژه را می رساند ، خود بیان گر این واقعیت است که احساس ناراحتی و عدم امنیت در چهره او موج می زند و خواب « که در بعضی مواقع به معنی آسایش و امنیت بشمار میرود» او با صدای تلفن از بین میرود باید گفت که همین صدای زنگ تلفن است که آسایش و امنیت زندگی را از مریم سلب کرده است . و همین طور که دوربین با ارتفاع هم سطح چشم (eye level ) و با رنگ وضوح ملایم مریم را نشان میدهد دقیقا نشان از اتفاق همیشگی که برای مریم رخ میدهد و همینطور وضوح ملایم نشان از غم غربت و بیکسی او می باشد را به تصویر می کشد . یعنی که مریم بطور همیشه غم سنگینی بر دل دارد و عادت وار بر تاریکی تنها قدم می گذارد . اوست که هیچ کس دردش را نمی شناسد . اوست که هیچ کس با او همدم نیست . در این جامعه مریم های زیادی هستند که همین سرنوشت را دارند و بطور همیشه صداهای زنگ تلفن آنان را از زندگی کردن محروم می کنند . در شروع فیلم کارگردان به خوبی به معضل اجتماعی خانواده ها شاره می کند و نشان میدهد که مریم به چه دشواری های مواجه است و چه اتفاقاتی در انتظار اوست.نکته دوم در این فیلم که خیلی مهم است این است که مریم بخاطر کبودی چشمش به سبب ضربه های پدرش که براو وارد شده از عینک دودی بزرگ که تمام سطح چشمانش را بپوشاند استفاده می کند؛ طوری که کبودی چشمش مشخص نباشد. این عمل او می تواند معانی مختلفی داشته باشد از جمله اینکه او دنیا را تاریک تار می بیند ، اینکه دیگر زرق و برق دنیا برایش مهم نیست ، اینکه او با چشم مسلح به مردمان شهر می نگرد چرا که چشمان معصوم او از گرد و خاک زمانه در امان نبوده و هوای غبار آلود جامعه چشمان روشنش را به شدت اذیت کرده است . او از عینکش در جای جایی این فیلم استفاده کرده است ؛ زمانی که از منزل بیرون می آید ، زمانی که در مدرسه است . شاید هم بدین سبب باشد که او نمی خواهد که همسایگان ویا هم شاگردانش شاهد ضرب شصت پدرش باشد و یا اینکه پی به مسائل وارده ببرند و از راز او آگاه شوند . او با وجود نا ملایمت های که از سوی اطرافیانش به خصوص پدرش می چشد باز هم با غرور و هیبت جانانه مثل دیگر دانش آموزان سر کلاس می نشیند و لب بر نمی گشاید . این احتمال نیز وجود دارد که مریم دلش نمی خواهد هم شاگردانش او را مانند ناهید که بر اثر همین اختلافات خانوادگی خودش را کشت ، بداند . در سکانس داخلی کلاس مدرسه که ناظم سر کلاس حاضر می شود تا از مریم نسبت به نامه ها بیشتر بداند با این مضمون که بر روی تخته ای کلاس نوشته شده است مواجه می شویم : ناهید خودکشی نکرد بلکه افکار فسیل شده پدرش او را کشت . این در حالیست که مریم با عینک سیاه پشت عکس مرحوم ناهید که با دسته ای گل همراه است، نشسته است و با ورود ناظم مدرسه از جایش همراه با هم کلاس هایش بر می خیزد . در این مرحله کارگردان به خوبی نشان می دهد که با این وجود، نوبتی بعدی خودکشی ممکن است به مریم برسد اما او دلش نمی خواهد به سر نوشت ناهید گرفتار شود . بنابر این با روحیه ای نا متعادل اما سرشار از امید با تضاد های درونی و بیرونی موجود به مبارزه می پردازد. و همین امر باعث شد که به خواست ناظم مدرسه مبنی بر اینکه عینکش را بر دارد چونکه استفاده از عینک در مدرسه ممنوع می باشد ، به شدت مخالفت می کند و با استقامت تمام می گوید که نه . طوری که تمام هم شاگردانش از شجاعتش در مقابل ناظم تعجب می کنند.در سکانس خارجی شب کارگردان فیلم ، منزل منصور را که با یک پلان و با نمای باز عدسی(wide) نشان میدهد که این تصویر حاکی از یک ترکیب بندی متقارن بر اساس دو حالت متقابل و متضاد میباشد و این دو حالت متضاد دو پنجره ای خانه آنهاست که یکی از آنها توسط پرده ای پوشانیده شده و منانع دیدن روشنایی گردیده است و دیگری بدون پرده طوریکه روشنایی منزل از آن به خوبی پیداست. این پلان به خوبی بیانگر دو حالت ، دو نوع کنش ، دو نوع شخصیت و دو نوع تفکر می باشد. در حالت اول که پرده باعث شده تا جلوی روشنی گرفته شود و همه چیز در حالت تاریکی و تار به نظر می رسد دقیقا مرتبط است به منصور پدر خانواده که شک و تردید باعث شده تا نتواند به درستی از روشنی و حقایق سر در بیاورد. هم چنین این پلان مقدمه ای می تواند باشد برای سکانس داخلی منزل ، در پلان دیگری که منصور دور از چشم خانمش در حال گوش ایستادن پشت در اتاق دخترش می باشد و بعد از متوجه شدن خانمش اعتراض می کند که او باعث شده تا منصور نتواند سر از کار دخترش در بیارد . و وقتی مشاجره بالا میگیرد ، منصور باز هم با طرز خشم آلود و با دیده ای شکی و تردید به خانم می گوید : هر چه فکر می کنم نمی فهمم رو چه حسابی بهشت رو زیر پای شما ها گذاشتند ؟ در اینجا آن پلان قبلی دقیقا می تواند صدق کند . آن پرده که بر روی پنجره بود و جلوی روشنایی را گرفته بود، می تواند به معنی شک و تردید باشد که همیشه با منصور همراه بوده و نتوانسته است به حقایق و روشنایی دسترسی داشته باشد . در سکانس داخلی روز منزل آنها و در پلانی که همه خانواده قرار است دور میز صبحانه جمع شوند ، رادیو خبری را مبنی بر درگذشت ملیوشوئیج که دیکتاتور و جنایت کار جنگی وهم چنین مشهور به قصاب بالکان بود اعلام می کند مادر از مریم می خواهد که به جمع آنها بپیوندد تا به هم صبحانه را میل کنند این در حالیست که مریم وقت را بهانه می کند تا از دیدار مجدد پدرش فرار کند اما مادر با نگاه به ساعت به او می فهماند که هنوز وقت دارد . پدر که با حوله دست و صورتش پاک می کند بعد از اتمام، حوله به طرف پسر کوچکش پرت می کند و با او چنین احوال پرسی می کند : چطوری خوش غیرت ؟ بعد از نشستن مریم بر دور میز صبحانه باز هم تلفن زنگ میزند . صدای زنگ تلفن باعث می شود که فرزند کوچک خانواده از جایش بلند شود اما پدر خانواده با خشونت تمام از او می خواهد که سر جایش بنشیند و به او می گوید که تا زمانی که در خانه هست نباید نیم خیز شود. بعد از اینکه پدر خانواده گوشی را بر می دارد صدای از آن طرف نمی شوند سبب می شود تا خشمگین تر شود. باز هم فکر می کند که مریم با کسی در ارتباط است و ... همه ای این چند پلان که در یک زمان واحد و در یک سکانس قرار دارد می تواند معانی نشانه شناختی متفاوتی داشته باشد . در پلان اول که رادیو خبر فوت دیکتاتور وقت را اعلان می کند در حالیست که مادر از مریم می خواهد که صبحانه میل کند وقتی مریم زمان را بهانه قرار میدهد ، دوربین ساعت که روی میز قرار دارد را با نمای درشت (close up) نشان میدهد . این نکته شاید بدین مطلب اشاره کند که دیگر زمان دیکتاتوری و یکه تازی ، پدر سالاری و کتک زدن به زیر دستها گذشته است اما هنوز وقت برای مبارزه و پیروزی باقی است و هنوز می توان با قوای صبر و تحمل از سد بزرگ تعصب و تردید گذشت . در پلانی که منصور پدر خانواده گوشی را بر می دارد دوربین با زاویه ای نا متقارن به سوژه می پردازد، در قسمت بیشتر این تصویر نمای از خانه ، به غیر از عکس خود منصور که در قسمت بالای دیوار قرار گرفته است شومینه با خطوط افقی و عمودی در بغل منصور وجود دارد که می تواند معنی نشانه شناختی ثابت ، ملایم و گیجی ، سر در گمی را القا کند. یعنی تصویر مذکور که منصور در آن قرار دارد از یک سو ، یک نوع شک و شبه همراه با گیجی و سر در گمی را می رساند و از سوی دیگر ، یک نوع ثابت بودن را می رساند اینکه می داند چه کسی در آن طرف خط قرار دارد و حتما کسی است که با مریم کار دارد و حال که او گوشی را بر داشته است نمی خواهد صحبت کند .در سکانس خارجی جلوی دادگاه روز، که مریم تصمیم گرفته است تا از پدرش شکایت کنند، دوربین از یک سو تصویری از ترازو و شمشیری که همراه با چند تن از زن و کودک می باشد را با زاویه ای سربالا (low angel) نشان میدهد و از سوی دیگر مریم که در پائین تصویر مذکور به تماشا ایستاده است را دقیقا بر عکس آن با زاویه ای سرازیر (high angel) نشان میدهد . در واقع کارگردان ضمن اشاره به ترازو که نمادی از عدالت و شمشیر نمادی از قدرت می باشد را به دادگاه ربط می دهد و می خواهد از این طریق عظمت و اقتدار آن را با شکوه تر نشان دهد و همین طور مریم را تحت تسلط آن در می آورد . یکی از نشانه های که در این سکانس و سکانس داخلی دادگاه اتاق مشاور، به آن تاکید می شود آب است . در اینجا هنگامی که مریم به تصویری که نمادی از عدالت و قدرت است خیره می شود و ماشین تانکری که مربوط به دادگاه است می خواهد قسمت بیرونی جلوی دادگاه را آب پاشی کند مریم را به خودش می آورد ، به خوبی به تصویر کشیده شده است . در داخل اتاق مشاور خانواده که مریم از او راهنمایی و کمک می خواهد و او به مریم لیوان آب میدهد که مریم بعد از گفتن درد دل هایش آنرا سر می کشد . کارگردان لیوان آب را هم در دست مشاور و هم در دست مریم با نمای درشت (close up) نشان می دهد . از آنجاییکه آب نمادی از روشنایی و بی غل و غش بودن است می توانیم آنرا چنین تفسیر کنیم که دادگاه یگانه مرجعی برای او خواهد بود و مریم توسط همین دادگاه به روشنایی خواهد رسید . اما در بعضی از کتاب های ادبی آب را سرچشمه تلاش و سر سبزی و هم چنین شور نشاط دانسته اند . با این وجود می توان گفت که مریم نشاط و شادابی خود را که پس از تلاش های زیاد از دادگاه خواهد گرفت . در واقع آب همان اطمینانی است که از طرف و یا دست مشاور به او داده می شود .بعد از اینکه منصور از زندان با رضایت مریم آزاد می شود، در صدد تدارک ازدواج مریم با پسری بنام حمید که در شرکت با او همکار است می باشد . حمید که خیلی مورد اعتماد منصور واقع شده است و برای مریم بهترین گزینه از نگاه منصور نیز می باشد. به همین لحاظ وقتی مریم همراه با معلم خود به خانه بر می گردد ، بعد از بوسیدن دست پدر که اشکش نیز جاری می باشد این پیشنهاد را از منصور می شنود و ناچار تن به این وصلت داده قبول می کند . با این همه اتفاقات که ناشی از دیده ای شک و تردید منصور که آمیخته با تعصب خاص پدر سالاری جامعه ای سنتی می باشد و همین امر باعث شد که مریم در ایام نوجوانی از کسی که خیلی دوستش می داشت یعنی پدرش کتک های تا سر حد مرگ خورده و تهمت های ناروا بشنود . اما حال که فیلم آخرین قسمت های خودش را می گذراند آهسته آهسته حالت خوشی و سرور را پیش کش می کند تا بتواند از حالت اندوه و غم یک مقدار فاصله بگیرد و به همین جهت فیلم با امتیاز خوشی که همان عروسی مریم باشد تمام گردد . ولی چیزی که می تواند خوشی مریم و تماشاگران فیلم را به درستی کامل کند همان اعمال زشت حمید است که مشخص می شود و صداقت مریم برای دوستان و هم شاگردان و همچنین برای استادان و مدیران مدرسه معلوم می شود .« کارگردان فیلم، در سکانس های قبلی هنگامی که برای اولین بار چهره حمید ، شخص مورد اعتماد منصور را نشان میدهد ، درست زمانیست که او در کارخانه ای چوب بری و یا نجاری قرار دارد. منصور از طریق تماس تلفنی که با مهین داشت ، متوجه می شود که او بخاطر مریم به مدرسه رفته است و به همین دلیل از عدم حضور او استفاده می کند و از حمید می خواهد که با او به منزلش رفته کامپیوتر شخصی مریم را درست کند . این گفتگو در فضای کارخانه با نمای دور و همچنین با ترکیب بندی پویا بین منصور و حمید صورت می گیرد که نمای مذکور خود معرف فضا و شخصیت حمید می باشد. ترکیب بندی پویا که خطوط معرب چوب های موجود در آن است، به وضوح حالت آشفتگی و سردرگمی منصور و حمید را می رساند . در واقع کارگران با انتخاب چنین نمای خواسته است که شخصیت حمید را به بینندگان القا کند. » بلی عروسی سر می گیرد ، عاقد هم سرگرم خواندن صیغه ای عقد می باشد ، مریم چهره متفکر که گویا کشتی هایش غرق شده است و یکجا با حمید که چهره مشوش او در زیر پارچه ای که قند بر روی آن ساییده می شود حکایت از بی قراری او دارد، آرام گرفته اند. این حالات را دوربین با نمای دور و درشت چندین بار به تصویر کشیده است که می توان دریافت که حالات چهره عروس و داماد در بهترین لحظه های عمرشان به چه دلیلی دگرگون شده اند . با دیدن چهره داماد توسط دوستان مدعو عروس پیچ پیچه های در گوشی شروع می شود . این در گوشی صحبت کردن ها که با نمای درشت دوربین نشان داده می شود حاکی از خبری جدید و بر ملا کردن رازی است که داماد را آشفته ساخته است طوریکه سراسیمه به طرف عروس می نگرد اما عروس با گردن لمیده به گوشه ای خیره شده است ، انگار که در مجلس حضور ندارد . این همه در گوشی صحبت کردن ها نتیجه خوبی ببار می آورد و آنهم خبر رسوایی داماد و یا بهتر بگویم حمید شخص اطمینانی منصور می باشد که به عروس و یا بهتر بگویم مریم دختری متهم به ارتباط دوستی که سبب از بین رفتن آبروی چندین ساله خانواده ای متعصب پدر سالارش گردیده است ، می رسد و در نهایت پاسخ عروس به عاقد مجلس نه می شود . نه ، نه . مریم با گفتن نه به عاقد پدرش را مخاطب قرار می گوید : بابا این همه بد بختی تو کشیدی و من کشیدم ، آخرش قرار بود اینطوری بشه ، اگه بهت بگم ، کسی که می گفتی مث چشمات می مونه ، این قدر بهش اعتماد داری، اگه خدای نکرده یه روزی نباشی و هیچ نگرانی نداری، همان کسی بوده که نامه ها را به من میداده ، باز هم می خوای باهاش ازدواج کنم ؟ این دیالوگ در حال از عروس شنیده می شود که دوربین با زاویه ای بسته عدسی (tele photo) و در حال که اشک گونه های او را خیس کرده است نشان می دهد . در واقع دوربین می خواهد با این عمل خود اهمیت سوژه را به خوبی نشان دهد.هرچند فیلم گیس بریده در ابتدا خیلی جالب و منحصر به فرد جلوه می کند و تصور می رود که در کار خود که مسائل اجتماعی هدف قرار داده است ، موفق بوده است. اما با بررسی و تعمق بیشتر و با توجه به سکانس ها و دیالوگ های مختلف در این فیلم متوجه گستردگی موضوع در ابعاد مختلف اجتماعی می شویم . و این طور استنباط می شود که کارگردان و نویسنده ای این فیلم تلاش های بیشماری را نموده اند و سعی داشته اند تا به معضلات و مشکلات جامعه ای که در حال گذار است بپردازند. بطور مثال در سکانس های مختلف این فیلم گذری بر مسائل دختران فراری ، روپسیگری ، بی خانمانی ، پدر سری ، مزاحمت ، بی اعتباری و بی اهمیتی به زنان و... اشاره شده است. در واقع کارگردان به یک بعد خاصی از معضل اجتماعی به طور کامل نپرداخته است و همچنین به درستی و به اندازه کامل نتوانسته معضلات اجتماعی را بازگو کند، چراکه پرداختن به تمام زمینه ها و مسائل اجتماعی ضمن نیازمند کارهای کارشناسانه دقیق و در یک فیلم تقریبا نود دقیقه ای نمی گنجد. البته به نظر می رسد که کارگردان می خواسته است که خشونت در خانواده را به تصویر بکشد .اما باید اذعان کرد که کارگران و نویسنده ای فیلم نامه در این امر چندان هم موفق نبوده است و تقریبا فیلم را به یک سو جهت داده و بیش تر به طرف زنان گرایش داشته اند . در تمام صحنه های که دراین فیلم بیشتر تاکید می شود به معصومیت و بیگناهی زنان و همین طور به بی منطقی و زور گفتن های مردان. مثلا منصور ، برادران و پدر او و همچنین پدر خانم معلم که باعث شده تا مادرش دیگر باردار نشود و برای همیشه نتواند روی پا های خود ایستاده شود ، را تمام خشن و زور گو نشان داده اند و در مقابل تمام زنان موجود در این فیلم فداکار ، مهربان و دلسوز مشاهده می شود. بنابراین میشه گفت؛ کارگردان یک نوع نگاه فنیمستی را دنبال نموده است . و این نگاه بیش از حد فنیمستی او باعث شده است تا خشونت در خانواده ها فقط متعلق به مرد ها دانسته شود. اینکه در جامعه هر چه مرد است ، فقط و فقط دید استکباری نسبت به خانواده های خویش را دارند و این زنان هستند که بدون هیچ گونه اعتراضی به زندگی زناشویی خودشان ادامه می دهند.
کارگردان فیلم گیس بریده
جمشید حیدری متولد 1330 شیراز، فارغ التحصیل سینما از کانادا است. وی فعالیت سینمایی را سال 1350 به عنوان دستیار کارگردان، تدوین گر و سازنده آنونس آغاز کرد. سازنده اولین فیلم سینمایی جنگی با نام مرز می باشد و از دیگر فعالیت های وی ساخت فیلم های کوتاه و سریال نیز می باشد.
بازیگران فیلم گیس بریده
محمدرضا شریفی نیا، گلشیفته فراهانی، سارا خوئینی ها، فهیمه راستکار، صدرالدین حجازی، شهره لرستانی، امیررضا گیتی بان، محمد خسروی، یوسف پشندی، پویا حیدری، محمدمهدی فقیه منفرد، سودابه بیضایی، سعید بلندنظر، مهدی تولایی، سوگند قهرمانی، مهناز فصاحتی، مینا شهبازی، آسیه امیرسرداری، سهیلا نوروزی، هانیه پوری، محمدناصر سیدی، سودابه علیپور، حامد ناظمی، ساناز حبیبی، حوری مقدسی، فریبا امیری، محمدباقر سیدی، اصغر نجات، سمیرا حسینی
سایر عوامل فیلم گیس بریده
جمشید حیدری، جمشید حیدری، حسن انصاریان، ناصر چشم آذر، حسین ملکی کاوه ایمانی
مشخصات فیلم گیس بریده
- ژانر :اجتماعی
- زبان : فارسی
- امتیاز IMDb: امتیاز 5.79 از 10