خلاصه داستان فیلم گاهی
فیلم گاهی ، داستان سه زوج ایرانی است که در پایان حضور خود در یک مهمانی با تراژدی روبرو می شوند و...
نکاتی درباره فیلم گاهی
(فیلمساز همیشه نمی سازد گاهی خراب می کند) این جمله که از آقای عباس کیارستمی نقل شده است مصداق درستی در رابطه با فیلم گاهی ساخته ی محمدرضا رحمانی است، اولین فیلم سلفی ایران، که دوربین در کل فیلم روی دست بازیگران می چرخد. فرم نو و ایده بکر در فیلمسازی باعث رشد سلیقۀ مخاطب می شود فیلم گاهی کوشیده است که فرمی تازه به مخاطبش ارائه دهد اما این فرم به کلیت فیلم آسیب رسانده است، با اینکه این فیلم در گروه هنر و تجربه اکران شده بود اما وقتی فیلمی به پخش خانگی می آید تبدیل به یک فیلم عام می شود، گاهی داستان سه زوج است که سابقا در دانشگاه با هم دوستی داشته اند حالا پس از مدت ها در ویلای یکی از زوج ها جمع می شوند، قرار است صاحب خانه دیگران را غافلگیر کند ، اما این غافلگیری باعث وقوع یک تراژدی در پایان قصه می شود.همان طور که از خلاصۀ داستان مخشخص است با یک فیلمی طرف هستیم که می خواهد قصه تعریف کند و در بطن قصه وارد جریان تراژدی شود پس حتما مضون فیلم گاهی باید برای مخاطب جذابیت داشته باشد اما فیلمساز این موضوع جذاب را با یک فرم نامطلوب روایت کرده است روایتی که باعث شده است سوژه از بین برود یا منطق روایی فیلم در فرم گم شود، مطمئنا هدف رحمانی به عنوان فیلمساز نوآوری و بهره گیری از تکنیک جدید برای ارتباط نزدیک تر با مخاطب بوده است اما فیلم گاهی با این مختصات ساختاری مخاطبش را آزار می دهد، قاب های نامتوازن، لرزش های شدید و تدوینی که به شیوۀ مرسوم نمی باشد باعث شده قالب ساختاری فرمیک فیلم به شخصیت پردازی و قصه پردازی خدشه وارد کند. گاهی همانند یک مجلس دورهمی شده است، باورنکردنی! چرا که اساسا آدم های فیلم بی هویت اند و همینطور قصه بدلیل ضعف هایش نمی تواند جریان هدف داری را دنبال کند .گاهی با فیلمبرداری و تدوین استاندارد و علاوه بر آن شخصیت پردازی و انتخاب بازیگر بجا می توانست تبدیل به یک فیلم موفق شود اما همان طور که گفته شد این طراحی ساختاری شاید برای ارتباط با مخاطب موثر باشد اما در قالب فیلم کوتاه ؛ رحمانی اگر در فیلم گاهی به این دلیل از سلفی برای فیلمبرداری استفاده کرده است که پز فرم بدهد قطعا راه را اشتباه رفته است چرا که سوژه را از دست داده است و مخاطب خاص هنروتجربه هم نمی تواند این آشفتگی فیلم را بپذیرد زیرا که اساسا فیلم گاهی فیلمنامه و قصۀ برای تعریف کردن ندارد به همین جهت کلیت فیلم با این فرم شبیه به یک فیلم گزارشی از یک دورهمی شده است، روابط میان آدم های فیلم که از حامد و لیلی شروع می شود نمی تواند مخاطب را درگیر کند چرا که دیالوگ گفتن سلسله وار و بی منطق مخاطب را گمراه می کند ، با ورود به ویلا کمی فیلم می خواهد ریتم مورد نظرش را پیدا کند اما نمی تواند، به این دلیل ما بعنوان مخاطب فیلم فقط می دانیم که این سه زوج روزگاری هم دانشگاهی بوده اند و این اطلاعات کم و ناقص نمی تواند پیشبردی برای درام باشد ، از فرم که اساسا برای این فیلم زیادی است بگذریم، و بپردازیم به این موضوع که رحمانی به چه علت دست به تجربه گرایی زده است؟ این تجربه گرایی، با این پیش فرض به مرحله ساخت رسیده است که مطمئنا مخاطب فهیم سینما از فرم و روایت جدید استقبال می کند ، اما در فیلم گاهی روایتی شکل نمی گیرد، تنها آدم فیلم که به شخصیت می رسد حامد است و دیگر کاراکترها با بازی های ابتدایی شان که سعی کرده اند رئال به نظر برسند فضای فیلم را لوث کرده اند بازی مهدی پاکدل در نقش مانی را به یاد بیاورید، از لحظه ی ورودش به ویلا تا زمانی که ماجرای پدر شدنش را می فهمد با اغراق کامل بازی می کند ، کلیه بازیگران فیلم وارد فضای مستند گونه یی شده اند که باورنکردنی و نمایشی است، مطمئنا فیلم گاهی با سینما فرق می کند زیرا این فیلم توصیف چند آدم است که حالا بعد از مدتی دورهم جمع شده اند و اگر نه ماجرای بچه دار نشدن رعنا و مجید و از سوی دیگر عشق قدیمی لیلی به مانی که منجر به یک تراژدی خنده دار می شود نمی تواند برای مخاطب جذابیت لازم را داشته باشد، فیلم گاهی پیش از اینکه بخواهد یک اثر سینمایی باشد یک نمایش رادیویی یا یک تله تئاتر دیالوگ محور است که قصد دارد احساسات چند آدم را در یک فضای مشترک جریحه دار کند، لحظاتی که در فیلم باعث روند خط اصلی درام فیلم می شود بدلیل فرم به هدف نرسیده و نارس بودن قصه نمی تواند مخاطب را به فیلم وصل کند ، اگر چه فیلم با یک موضوع ملودرام استاندارد می توانست مخاطب را با خود درگیر کند اما فیلم گاهی به دلیل فرم اشتباهش در روایت ناکام مانده است و در جایی که فیلمساز دستش به جایی بند نبوده است تصمیم می گیرد که لیلی دست به خودکشی بزند که لحظه خودکشی و خاطرات تعریف کردن حامد این صحنه تراژدی را نابود کرده است، که می توانست این پایان بندی به شیوۀ دیگری یا باورکردنی پایان یابد.فیلم گاهی نمی تواند برای محمدرضارحمانی در عرصه فیلمسازی گامی روبه جلو باشد چرا که این فیلم با این شرایط ساختاری فقط یک تجربه گرایی فرمی به هدف نرسیده به حساب می آید .
کارگردان فیلم گاهی
محمدرضا رحمانی کارگردان و فیلمنامه نویس متولد ۱۳۵۰ در تاکستان است. او نخستین فعالیت خود را به تهیه کنندگی کیانوش عیاری ساخت و پس از آن فیلم دل خون را نویسندگی و کارگردانی کرد. رحمانی توانسته جایزه نشان طلا از جشنواره ملل اتریش و مدال نقره از یونیکا را برای فیلم عروسک بدست آورد. از مهم ترین آثار او می توان به گاهی، عروسک، دلخون و ستایش اشاره کرد.
بازیگران فیلم گاهی
فریبرز عرب نیا، اندیشه فولادوند، مهدی پاکدل، آزاده صمدی، ایمان افشاریان، عاطفه نوری
سایر عوامل فیلم گاهی
- کارگردان: محمدرضا رحمانی
- تهیه کننده: امیر پورکیان
- مدیر فیلمبرداری:فریبرز عرب نیا،مهدی پاکدل،اندیشه فولادوند
- فیلم نامه نویس: آرش عباسی
مشخصات فیلم گاهی
- ژانر :اجتماعی،خانوادگی
- زبان : فارسی
- امتیاز IMDb: امتیاز 5.4 از 10