خلاصه داستان فیلم قاعده بازی
نارگیل در یک جریان با فرشته آشنا می شود. اما تعلق نارگیل به دارودسته «ندارها» و تعلق فرشته به دارودسته «داراها» مانع از پیوند آن دو می شود. وقتی نارگیل برای خواستگاری به جشن داراها وارد می شود، در آنجا پدربزرگ خود اسرافیل خان را می بیند و این رویارویی، اسرافیل را روانه بیمارستان می کند. با اطلاع نارگیل، دارودسته ندارها به بیمارستان می ریزند و برای بردن پدربزرگشان اقدام می کنند که در آنجا با ممانعت داراها روبرو می شوند. در این میان ابوالهول پسر بزرگ اسرافیل خان وقتی درگیری دو گروه را در اوج می بیند، تصمیم می گیرد از آب گل آلود ماهی بگیرد و با چپاول ثروت اسرافیل خان در شلوغی پیش آمده، همه را سرکیسه کند. از این رو به داراها پیشنهاد می کند تا با آوردن ندارها به خانه پدری و چرب کردن سبیل آنها از طریق ازدواج نارگیل و فرشته، حرص تحریک شده آنها را برای ثروت پدری فرو بنشانند. گم شدن ناگهانی پدربزرگ در بیمارستان، پای کارآگاه به ماجرا باز می کند و افشاگری مباشر وضعیت داراها را دشوار می کند و آنها به پیشنهاد ابوالهول تن درمی دهند، اما ندارها زودتر به ملک داراها می ریزند و آنجا را تصرف می کنند. ابوالهول از طریق دوستی با اژدر، اسرافیل بدلی را روانه خانه می کند و با تقسیم ظاهری ارث پدربزرگ به نفع ندارها، آنها را تسکین موقت می بخشد و از طریق فریب مباشر، با اسرافیل بدلی به مخفی گاه پدربزرگ راه پیدا می کند و سپس با لو دادن اسرافیل بدلی، ندارها را از ملک داراها بیرون می ریزد. ابوالهول در مخفی گاه، اسناد و املاک اسرافیل را به نام خود می کند، اما با حماقت کارآگاه، اسرافیل بدلی به دست ندارها می افتد و با سر رسیدن ندارها، ابوالهول هنگام فرار از خانه با چمدانی که اسرافیل خان را در آن پنهان کرده، دستگیر می شود و اسرافیل خان حکم به وصال نارگیل و فرشته می کند و با ندارها به سوی یک زندگی جدید می رود...
نکاتی درباره فیلم قاعده بازی
وقتی که در سال ۱۳۷۳ فیلم هبوط در دوازدهمین جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمد، تعجب همگان از ساخت و نمایش چنین فیلم فلسفی ثقیلی برانگیخته شد و نام احمدرضا معتمدی، کارگردان آن اثر، بر سر زبانها افتاد. معتمدی پس از چهار سال مفاهیم عرفانی و فلسفی مورد علاقه اش را این بار در شکلی داستانی تر نسبت به هبوط و با نام زشت و زیبا ساخت که با وجود برخورد نسبتا خوب منتقدان به مانند فیلم اولش در گیشه شکست سختی خورد. در جشنواره بیست و یکم فجر سومین فیلم معتمدی، دیوانه ای از قفس پرید، جایزه بهترین فیلم را از آن خود کرد، اما چیزی که سبب ایجاد دافعه می شد، بیان یک داستان بالقوه جذاب اجتماعی و سیاسی در قالبی گیج کننده و متشتت بود که نتوانست انتظار تماشاگرانش را برآورده کند.حال معتمدی در فیلم قاعده بازی تمام دلمشغولی های شخصی خود را کنار گذاشته و سعی کرده با ساخت یک کمدی متفاوت گامی بلند را در عرصه سینمای ضعیف کمدی ایران بردارد. اما باید دید که او تا چه حد در رسیدن به این خواسته موفق بوده است.در نگاه اول جسارت معتمدی در پرهیز از کمدی های سخیف کلامی معمول در سینمای ایران و تلاش برای خلق اثری هجوآمیز با ساختاری متفاوت قابل تقدیر است. دقت و انرژی زیادی که او صرف قابل قبول درآوردن سکانس ها کرده، کاملا مشهود است. البته در این بین بودجه کافی و سرمایه گذاری بخش های دولتی نیز در این روند بی تاثیر نبوده است. اما هر چه از زمان فیلم می گذرد، مشاهده می کنیم که تمام این همه سرمایه، انرژی و وقت به پای داستانی بی سر و ته و مغشوش تلف شده است که کم شدن نزدیک به نیم ساعت از زمان فیلم نسبت به نسخه اکران شده در جشنواره، به این سردرگمی روایی دامن زده است. نیمه اول قاعده بازی سرشار از ایده های موقعیتی جذاب است که که البته در کلیت فیلم نامنسجم به نظر می رسد.اگر بسیاری از این موقعیت ها را از دل داستان بیرون آوریم، در روند منحنی حرکتی فیلمنامه خدشه ای وارد نمی شود. حتی در مورد برخی از این ایده ها این طور گمان می شود که معتمدی برای درست درآوردن آنها مجبور شده است که سکانسی را به تفصیل و با مقدمه چینی های لازم خلق کند که اگرچه بیننده را به خنده وا می دارد، اما حضورش وصله ای ناجور در کلیت محتوای اثر است. اما بزرگترین مشکل قاعده بازی در شخصیت های زیادش است که سر وسامان دادن به کار را برای معتمدی و درک فیلم را برای بیننده سخت کرده است. به راستی اگر از تعداد آدمهای حاضر در خانواده " غربتی ها " و یا اقوام " داراها " کاسته می شد، چه ایرادی به وجود می آمد؟ همین امر سبب شده است تا معتمدی از پرداخت درست کاراکترهایش عاجز باشد و اغلب آنها در حد تیپ های مشابه در نمونه های ایرانی و فرنگی باقی بمانند و حتی بعضی از بازیگران به ارائه تیپ های کلیشه ای خود در مجموعه ها و آیتم های تلویزیونی روی آورند( نظیر کیومرث ملک مطیعی، داوود منفرد و حمید لولایی). معتمدی از حضور این همه ستاره در فیلمش، نتوانسته استفاده بهینه ای کند. توانایی های اکبر عبدی و علیرضا خمسه در انجام ریزه کاری های عرصه طنز بر هیچ کس پوشیده نیست؛ اما با دیدن قاعده بازی تماشاگر عام نیز به هدر رفتن این کارایی حسرت می خورد و نظاره گر ناپدید شدن آنها در بعضی از فصل های فیلم است. مثلث عشقی میان اکبر عبدی، الناز شاکردوست و شهرام قائدی آن قدر ضعیف و سست می باشد که قابلیت خوب موقعیت های کمیک اش به هدر رفته است. کاراکتر خوب اقدس مرده (با نقش آفرینی متفاوت جمشید هاشم پور) و نوع برخوردش با ابوالهول (داریوش ارجمند) که می توانست به نقطه عطفی در شخصیت های کمیک تاریخ سینمای ایران بدل شود، به خاطر کوتاه شدن زمان فیلم لطمه چشمگیری خورده است و او را تا حد تیپ های دیگر فیلم تنزل داده است. دنیای هجوآلود احمدرضا معتمدی نیز از شعارهای معمول سینمای ایران در امان نمانده است؛ در فصل های آخر فیلم به پای موعظه های اسرافیل خان (سعید پور صمیمی) و همسر غربتی اش (فریده سپاه منصور) در باب بزرگ و کوچک بودن آدمها و برتری قناعت و فقر و صفای موجود در روابط آدمهای ندار بر زیاده خواهی و ثروت طلبی می نشینیم. از معدود نکات مثبت فیلم ادای دین آن به فیلم های مشهور تاریخ سینما است که این ارادت را موسیقی به خوبی همراهی می کند. شنیدن ورسیون هایی ایرانی و خنده دار از موسیقی های مشهور وسترن های اسپاگتی سرجئو لئونه ، فیلم های پدر خوانده، راکی و مجموعه پوآرو در جای خود جالب توجه است ( هرچند که نمونه های مشابه آن، پیش از این در فیلم های ایرانی تکرار شده است.ولی در اینجا این کاربرد موسیقایی با جنس هجو صحنه ها همخوانی دارد) . کارآگاهان کودن فیلم یادآور پیتر سلرز در سری فیلم های پلنگ صورتی هستند و سکانس سقوط چرخ دستی زباله از روی پله ها ادای دینی به فصل مشهور پلکان اودسا در فیلم رزمناو پوتمکین به حساب می آید. همچنین سکانس طولانی کیک پرتاب کردن شخصیت ها به یکدیگر به سبک کمدی های اسلپ استیک های صامت آمریکایی و کمدی های عامیانه اروپایی ساخته شده است.شاید اگر احمدرضا معتمدی مجذوب ایده های جذاب کمیک فیلمش نمی شد و به چارچوب اصلی فیلمنامه اش و خلق کاراکترهایی ماندگار گوشه چشمی نشان می داد، اکنون با فیلمی کاملا متفاوت با این نسخه سینمایی ، روبرو بودیم. ساخته ای که اکنون روی پرده به تماشایش نشسته ایم، همه چیزش بر باد رفته است.
کارگردان فیلم قاعده بازی
احمدرضا معتمدی متولد 1340 تهران، فارغ التحصیل فلسفه و اقتصاد از دانشگاه تهران است. وی پیش از شروع فعالیت در سینما سال ها به نظریه پرداز در حوزه مباحث تئوریك هنر و فلسفه زیبایی شناسی در مطبوعات و كتب فعال بوده است. او سینمای حرفه ای را سال 1372 با فیلم «یاران» ساخته ناصر مهدی پور به عنوان نویسنده و فیلم «هبوط» با کارگردانی خودش آغاز كرد. وی همچنین فیلمنامه نویس فیلم «مرضیه» نیز می باشد.
بازیگران فیلم قاعده بازی
داریوش ارجمند،جمشید هاشم پور،سعید پورصمیمی ،اکبر عبدی ،حمید لولایی ،علیرضا خمسه ،محسن قاضی مرادی ،گوهر خیراندیش ،الناز شاکردوست ،ژاله صامتی ،مهتاج نجومی ،فریده سپاه منصور،انوشیروان ارجمند،شهرام قائدی ،مهران رجبی
سایر عوامل فیلم قاعده بازی
- كارگردان: احمدرضا معتمدي
- دستيار اول كارگردان:بهروز شعيبي
- برنامه ریز:سيداحمد ميرمحمدي،سوسن دين محمد،سيامك كاشف آذر
- منشي صحنه: نرجس ابراهيمي،سحر مصيبي
- طراح چهره پردازی: مهرداد ميركياني
- آهنگساز: حيدر ساجدي
مشخصات فیلم قاعده بازی
- ژانر :کمدی،درام
- زبان : فارسی
- امتیاز IMDb: امتیاز 5.3 از 10