درباره کتاب افسانه ی میگسار قدیس
کتاب افسانه ی میگسار قدیس اثری است از یوزف روت به ترجمه علی اسدیان و چاپ انتشارات ماهی.یوزف روت، روزنامه نگار و رمان نویس اتریشی عمده ی شهرتش را مدیون آن دسته از آثارش است که به زندگی پس از جنگ در اروپا می پردازد. مارش رادتسکی، ایوب و افسانه ی میگسار قدیس از آثار شاخص اویند.
خلاصه کتاب افسانه ی میگسار قدیس
کتاب افسانه ی میگسار قدیس مجموعه ای با سه داستان بلند است.داستان اول که وزنه ی نادرست نام دارد به زندگی، آنزلم آیبنشوتس بازرس می پردازد که مامور وزنه و ترازوست (در واقع ماموری که وزنه های ترازوی کسبه را می سنجد تا کم فروشی نکنند) اما برخلاف شغلش که سنجیدن چیزهاست در زندگی اش وزنه ی دقیقی نیست.اَنزلم آیبنشوتس بازرس بسیار تنها بود. او به درخواست همسرش انجام وظیفه نظامی را کنار می نهد و همراهش به عنوان بازرس اوزان دهکده ای دورافتاده در حاشیه ی جنگل سیاه، نقل مکان می کند.او که تکرار و انضباط و سادگی محیط نظامی را بسیار دوست دارد و از انجام وظیفه در کسوت یک نظامی بسیار راضی است، با این انتقال و گرفتن شغل جدید سراپا ملول می شود. این سرنهادگی به خواسته ی همسرش، او را از زن دور می کند. او در مقام یک بازرس اوزان بنا بر ذات صادق و سختکوش و انضباط آهنینش حتی از یک مثقال نادرستی در وزنه های کسبه دهکده نمی گذرد دشمنان زیادی پیدا می کند. همسرش که ذات پاک و درست و شخصیت فسادناپذیر او را درک نمی کند، به او خیانت می کند. بازرس این را با وحشتی بیش از پیش حس می کند. در زندگی اش گرمای عشق نبود اما او به نظم و امنیت خانه عادت کرده بود و این حس سرد که او توضیحی برایش ندارد، اورا بیش از همیشه تنها و تهی می کند و ..داستان دوم داستان میگسار ولگردی است که دست تصادف یا شاید معجزه پولی به او می رساند مشروط بر اینکه بعدها قرض خود را به تندیس یک قدیس اهدا کند اما دست یاری قدیس و معجزه هایش میگسار را به قدیس بدل نمی سازد، عنایات الهی او را به مقام قداست نمی رساند.میگسار قدیس، داستان دو مرد است، یکی خوش پوش و ثروتمند و دیگری بی خانمان و ژنده پوش که درگیر ماجراجوی هایی می شوند. این اتفاقات نشان از هویت گم شده مرد ژنده پوش برمی دارد.داستان سوم یا لویاتان، درباره ی مرجان فروشی ( مرجان به عنوان زینت) است که هرگز دریا را به چشم ندیده است.دلتنگی های عمیقی در وجود لویاتان جای دارد؛ او نزد کسی جرات صحبت کردن از آنها ندارد. لویاتان در هوای دریا دارد.شخصیت های داستان، انسان های ذاتا شریفی هستند اما اتفاقاتی برایشان رخ می دهد که مسیر دیگری را انتخاب می کنند و می پندارند که به شرافتشان خیانت کرده اند.
درباره نویسنده کتاب افسانه ی میگسار قدیس
یوزف روت، زاده ی 2 سپتامبر 1894 و درگذشته ی 27 می 1939، روزنامه نگار و رمان نویسی اتریشی بود. روت در سال 1913 به شهر لمبرگ رفت تا در دانشگاه حضور یابد اما یک سال بعد، برای تحصیل در رشته ی فلسفه و ادبیات آلمانی به دانشگاه وین رفت. او در سال 1916 برای دو سال به ارتش پیوست و پس از آن، به وین بازگشت و به روزنامه نگاری روی آورد. اولین رمان روت در سال 1923 به انتشار رسید.
درباره مترجم کتاب افسانه ی میگسار قدیس
علی اسدیان یکی از مترجمین شناخته شده و به نام ایرانی است. او متولد 1333 و از پیشکوتان این عرصه بشمار می آید. از آثار ترجمه شده توسط او می توان به کتاب های، چه کسی موتسارت را کشت، افسانه ی میگسار قدیس،عصیان و اعترافات یک قاتل اشاره کرد.
قسمتی از کتاب افسانه ی میگسار قدیس
همه جا پر از بچه بود. هر طرف را که نگاه می کردی، بچه ای می دیدی. حتی ونتسل سلاما، گروهبان ژاندارمری، ظرف بیست ماه، دو بار پشت سرهم صاحب دوقلو شده بود. بچه ها همه جا درهم می لولیدند. آیبنشوتس به هرجا که نظر می انداخت بچه می دید. آن ها در میان آب آلوده ی آبراهه ی کنار خیابان بازی می کردند و در خشکی هم مشغول تیله بازی بودند. (کتاب افسانه میگسار قدیس – صفحه ۱۳)
آن ها همه شان آدم هایی از دست رفته بودند. رشوه می گرفتند و به دیگران رشوه می دادند. خدا و جهانیان و روسای خود را می فریفتند. اما روسا هم روسای خود را فریب می دادند، مقاماتی که در شهرهای بزرگ و دوردست زندگی می کردند. (کتاب افسانه میگسار قدیس – صفحه ۱۵)
دو سال خوشبختی ارزش یک عمر را دارد، دو عمر، سه عمر. (کتاب افسانه میگسار قدیس – صفحه ۵۱)
بازرس سرش را بالا نیاورد، اما گویی پای باریک و کشیده ی او را در کفش های باریک و کشیده اش می دید. اکنون صدای خش خش لباس پرچین شرابی رنگش به گوش می رسید. گام های استوار و محکم و موزونش بر پله های لخت و محکم و چوبی طنین انداز بود. (کتاب افسانه میگسار قدیس – صفحه ۶۰)
به آدمی می مانست که از ترس مرگ دست به خودکشی می زند، اما زنده می ماند و از خود می پرسد: آیا واقعا مرده ام؟ آیا به راستی دچار جنون شده ام؟ (کتاب افسانه میگسار قدیس – صفحه ۷۴)
شناسنامه کتاب افسانه ی میگسار قدیس
- نویسنده: یوزف روت
- ترجمه: علی اسدیان
- انتشارات: ماهی
- تعداد صفحات: ۱۹۲
- نسخه صوتی:ندارد
- نسخه الکترونیکی: دارد