معرفی کتاب آخرین دختر اثر ناديا مراد

  سه شنبه، 13 مهر 1400   زمان مطالعه 12 دقیقه
معرفی کتاب آخرین دختر اثر ناديا مراد
کتاب آخرین دختر با عنوان فرعی سرگذشت من از اسارت و مبارزه با خلافت اسلامی (داعش) اثر نادیا مراد – جنا کراجسکی است که در آن زندگی تلخ و سخت نادیا مراد روایت شده است. نادیا مراد در سال ۲۰۱۸ به دلیل مبارزه علیه خشونت جنسی و استفاده از آن در جنگ‌ها به به‌عنوان سلاح، برنده جایزه نوبل صلح شد. در این کتاب نیز، نادیا مراد در این رابطه بسیار گفته است.

درباره کتاب آخرین دختر

کتاب آخرین دختر که در سه بخش نوشته شده است با تاکید بر زندگی نامه نادیا مراد سرگذشت ایزدی های عراق را نیز بیان می کند. در بخش اول کتاب وضعیت کلی زندگی ایزدی ها بیان شده است که چه سختی هایی تحمل کرده اند. درباره خانواده نادیا، روستای محل زندگی آنها، کاری که انجام می دهد و دلیل دشمنی بقیه با ایزدی ها مطالبی بیان شده است که نشان می دهد خشونت علیه ایزدی ها چیز تازه ای نیست اما در کتاب متوجه می شویم که این خشونت در زمان داعش به اوج خود می رسد. همچنین به صدام و دوران حکومت او نیز اشاره های شده است تا نشان دهد ایزدی ها در دوران حکومت او هم هیچ وقت زندگی راحتی نداشته اند.سپس به حمله خلافت اسلامی به روستای نادیا در عراق می رسیم که فاجعه ای باور نکردنی است. داعش به روستای نادیا – کوچو – حمله می کند و در همان روز حمله نادیا مادر و برادرانش را می بیند که برای همیشه از او جدا می شوند و توسط داعش به قتل می رسند.نادیا که زندگی آرامی داشت قصد داشت در آینده معلم تاریخ شود یا سالن زیبایی خودش را داشته باشد اما حالا او در سن ۲۱ سالگی اسیر داعش شده است. مادر و برادرانش را کشته و جسدهای آنها را در گورهای دسته جمعی انداخته اند. پس از اسیر شدن او را به موصل می برند تا همراه با دیگر دختران اسیر به عنوان برده در بازار خرید و فروش شوند. جهنم زندگی نادیا که آغاز شده بود اکنون به اوج خود نزدیک می شود.نادیا توسط شبه نظامیان مختلف به اسارت گرفته می شود که بارها و بارها به او تجاوز می کنند. درنهایت دوباره او را خرید و فروش می کنند یا به عنوان هدیه به فرمانده دیگری تقدیم می کنند. نادیا در برابر خواسته این شبه نظامیان به روش های مختلف مقاومت می کند اما هر بار او را شکنجه می دهند و به زور به خواسته خود می رسند. زندگی نادیا روز به روز تاریک و تاریک تر می شود تا اینکه در موصل فرصت مناسبی برای نادیا پیش می آید که فرار کند. شانس با نادیا همراه است و خانواده ای مسلمان به او پناه می دهند و… . در فصل های پایانی کتاب نیز ماجرای فرار و رفتن او به اروپا آمده است.جنایت های داعش بر کسی پوشیده نیست اما شاید مثل همه جنگ ها و خشونت های دیگر، این مورد هم پشت یک سری آمار و ارقام مخفی بماند. یووال نوح هراری در کتاب ۲۱ درس برای قرن ۲۱ به خوبی به این موضوع اشاره می کند: «وقتی تلاش می کنید پیچیدگی واقعی جنگ را با استفاده از آمار و داده های دقیق برای مردم توضیح بدهید، کسی به شما گوش نمی دهد، اما داستانی شخصی درباره سرنوشت یک کودک، مجراهای اشک را فعال کرده، خون را به جوش می آورد.»بنابراین شاید شنیدن اینکه هزاران ایزدی توسط داعش قتل عام شده اند، زیاد ما را درگیر موضوع نکند. اما هنگامی که کتابی مانند کتاب آخرین دختر را می خوانیم و با لحظه لحظه زندگی نادیا مراد همراه می شویم، عمق فاجعه را بهتر درک می کنیم. وقتی سختی هایی که نادیا مراد از سر گذرانده است می خوانیم، درگیری ما با موضوع بسیار بیشتر می شود. تصور کنید که سرگذشت نادیا با همه دردهایی که به ما منتقل می کند صرفا داستان یک نفر است که اتفاقا شانس با او همراه بوده و زنده از چنگ داعش بیرون آمده است. به سرنوشت هزاران آدمی فکر کنید که هر کدام داستانی دارند و هرگز نتوانستند لحظه ای احساس راحتی کنند. بنابراین این کتاب را بخوانید تا هشیار بمانید و فجایع در ذهن شما عادی نشوند.البته باید اعتراف کنم که اگر ماجرای دردناک نادیا مراد را کنار بگذاریم و صرفا به کتاب و شیوه نگارش آن بپردازیم با یک کتاب پرکشش که خیلی خوب نوشته شده باشد روبه رو نیستیم. خام بودن روایت ها در این کتاب به خوبی قابل لمس است و ممکن است در بسیاری از قسمت ها به موضوعات تکراری اشاره شده باشد. در جاهایی هم تلاشی بیش از حد دیده می شود که کتاب جذاب به نظر برسد. جنا کراجسکی، روزنامه نگار نیویورکی است که بیش از یک دهه تجربه زندگی و گزارش در خاورمیانه را دارد و مقالات مختلفی در مجلات و روزنامه های مختلف منتشر کرده است اما به نظر من در این کتاب چندان کار خوبی ارائه نداده است.با این حال، این موضوع چیزی از اهمیت کتاب آخرین دختر کم نمی کند. داستان نادیا و تلاش بی پایان او برای از دست ندادن امید، هر خواننده ای را تحت تاثیر قرار می دهد. روزها و شب های سختی که نادیا تحمل کرده است تلنگری به همه آن هایی است که فجایع جنگی را عادی می دانند. این کتاب با اجازه رسمی نویسنده و ناشر توسط انتشارات کتاب کوله پشتی در ایران منتشر شده است.

خلاصه کتاب آخرین دختر

در پانزدهم آگوست سال 2014، زندگی نادیای بیست و یک ساله برای همیشه تغییر کرد. نیروهای داعش، مردم روستای محل زندگی نادیا را به خاک و خون کشیدند: مردان اعدام شدند و زنان را به عنوان برده های جنسی به اسارت گرفتند. شش برادر نادیا و اندکی بعد، مادرش نیز کشته شدند و اجسادشان، در گورهایی دسته جمعی انداخته شد. نادیا به موصل آورده شد و به همراه هزاران دختر ایزدی، در تجارت برده فروشی داعش قرار گرفت. نادیا و سایر دختران، در این جهنم روی زمین، هر روز مورد تجاوز و ضرب و شتم قرار می گرفتند. نادیا درنهایت موفق شد که از دست اسیرکنندگان خود بگریزد و به خانه ی خانواده ای مسلمان پناه آورد. فرزند ارشد این خانواده، جان خود را به خطر انداخت تا نادیا را به شکلی مخفیانه به جایی امن برساند.

درباره نویسنده کتاب آخرین دختر

نادیا مراد، زاده ی سال ۱۹۹۳، دختری از اقلیت ایزدی کوردی، اهل روستای کوجو در سنجار واقع در استان موصل است. داعش بعد از اشغال روستای کوجو، بسیاری از اهالی و مادر و ۶ برادر نادیا را به قتل رساند. نادیا سپس ربوده شد و در مدت اسارتش مورد انواع شکنجه و آزارها از جمله تجاوز جنسی قرار گرفت. او توانست بعد از مدتی از چنگ داعش فرار کرده و خودش را به مکانی امن برساند. نادیا سپس به آلمان منتقل شد و تحت معالجه قرار گرفت. او در اروپا در مصاحبه های تلویزیونی و ملاقات های دیپلماتیک بسیاری از جمله در شورای امنیت سازمان ملل شرکت کرد. نادیا در سال ۲۰۱۸ و به دلیل مبارزاتش علیه خشونت جنسی و استفاه از آن در جنگ ها به عنوان سلاح، به همراه دنیس موکویگی، برنده ی جایزه ی نوبل صلح شد.

نادیا مراد

آخرین دختر؛ ترجمه و انتشار در ایران

اولین بار «سمیرا چوپانی» کتاب آخرین دختر را با عنوان«آخرین دختر، داستان من از اسارت و مبارزه علیه دولت اسلامی داعش»در ایران ترجمه کرد. انتشارات کوله پشتی این ترجمه را سال 97 منتشر کرد. این کتاب پس از آن دو بار دیگر نیز به فارسی برگردانده شد. ترجمه ی «محبوبه حسین زاده» از آخرین دختر را انتشارات کتاب کوچه با عنوان «آخرین دختر، روایت من از اسارت و مبارزه ام علیه داعش» منتشر کرده است. ترجمه ی دیگر آخرین دختر متعلق به «زینب کاظم خواه »است که انتشارات پارسه روانه ی بازار کتاب ایران کرده است.

نقد و بررسی کتاب آخرین دختر

آخرین دختر پس از انتشار توجه های زیادی را به خود جلب کرد. این کتاب باعث شد در بسیاری کشورها مردم بخواهند که سازمان ملل در مسائل گروه های تروریستی دخالت بیشتری کند و با این دست جنایت ها برخورد جدی اتفاق بیفتد.در روزنامه ها و رسانه های آمریکا و اروپا مطالبی زیادی درباره ی آخرین دختر نوشته شد. «یان بیرل» در روزنامه ی تایمز درباره ی «جناکراجسکی» که در نوشتن کتاب نادیا را همراهی کرده است نوشت: «او به خوبی صدای لرزان نادیا را منتقل کرده است.».آشوتاش باردواج در روزنامه ی «فایننسیال اکسپرس» درباره ی این کتاب مطلب مفصلی نوشته است که در آن به بخش هایی از کتاب که نادیا درباره ی آیینش نوشته است توجه زیادی نشان داده است. در نقد او آمده است: «کتاب نادیا مراد جزئیات آداب و رسوم زندگی ایزدی ها را به شکل جذابی در کتابش ترسیم کرده است.» او ادامه می دهد: «کتاب نادیا درباره ی اینکه چگونه سنی های عراق باورهای ایزدی ها را به اشتباه به شیطان پرستی تعبیر می کردند.»کتاب نادیا مراد از این جهت که زمانی منتشر شده است که مناقشات در عراق هنوز ادامه دارد نیز مورد توجه منتقدان قرار گرفته است، یکی از منتقدان این کتاب را «کتابی با زخم های باز و درس هایی دردناک نامیده است.»در نقد روزنامه ی «ایونینگ استاندارد» آمده است:«این کتاب ابتدا ضربه را به تاخیر می اندازد و درباره ی زندگی خانوادگی نادیا و نسل کشی حرف می زند. در ادامه وحشت واقعی و عمیق ناشی از حضور یک برده ی جنسی در شهری پر از خانواده های مسلمان سنی مذهب را به خواننده منتقل می کند.»

قسمتی از کتاب آخرین دختر

زمانی که صدام در جایگاه قدرت بود مدرسه یک هدف مشخص داشت: او امیدوار بود با ارائه آموزش دولتی، هویت ایزدی ما را از بین ببرد. در هر درس و کتاب درسی مشخص بود که در آنها هیچ اشاره ای به ما، خانواده های ما، دین ما یا فرمن های علیه ما نشده بود. هرچند بیشتر ایزدی ها با صحبت کردن به زبان کردی بزرگ می شدند، ولی درس های ما به زبان عربی بودند. کردی زبان شورش بود و حتی ایزدی های کردزبان می توانستند تهدید بزرگی برای دولت باشند. (کتاب آخرین دختر – صفحه ۵۸)

داعش در اوایل صبح روز ۳ اوت ۲۰۱۴، پیش از طلوع خورشید، به مرزهای خارجی کوچو رسید. من روی تشک بین آدکی و دیمال روی پشت بام دراز کشیده بودم که اولین کامیون رسید. (کتاب آخرین دختر – صفحه ۸۴)

شبه نظامیان را می دیدیم که از کوچه های خالی شده به سمت خیابان های اصلی در حرکت بودند. آنها ما را تماشا می کردند و سلاح هایشان را آماده نگه داشته بودند. حتی نگاه کردن به آنها هم ما را می ترساند. زنان روسری پوشیده بودند، انگار روسری قرار بود از آنها در برابر نگاه خیره شبه نظامیان محافظت کند. (کتاب آخرین دختر – صفحه ۱۲۷)

آرام گفت: «خیلی طول نمی کشه. اونها می آن تو رو هم می برن و بهت تجاوز می کنن. بعضی دخترا روی صورتشون خاک و خاکستر می مالیدن، یا موهاشون رو به هم می ریختن؛ اما فرقی نمی کرد، چون اونها رو می بردن حموم و دوباره خوشگل می شدن. بعضی از دخترا خودکشی کردن یا رگ دستشون رو زدن، دقیقا همون جا…» به حمام اشاره کرد. (کتاب آخرین دختر – صفحه ۱۷۰)

در طول سه سال گذشته داستان های بسیاری از زنان ایزدی شنیده بودم که داعش آنها را دستگیر کرده بود و به اسارت برده بود. در هر صورت همگی قربانیان همان خشونت بودیم. ما را در بازار خریدو فروش می کردند یا به عنوان هدیه به تازه سربازها یا یک فرمانده ارشد می دادند و بعد به خانه او می بردند که در آنجا به ما تجاوز شود؛ تحقیر می شدیم و بیشترمان نیز کتک می خوردیم. سپس دوباره فروخته می شدیم یا به عنوان هدیه بخشیده می شدیم و دوباره موردتجاوز و ضرب و شتم قرار می گرفتیم. (کتاب آخرین دختر – صفحه ۲۰۸)

تا از زبان خواهران، عموزاده ها، همسایگان و همکلاسی هایتان نشنوید نمی توانید تصور کنید که داعش چه جنایاتی می تواند انجام دهد؛ و بعد متوجه می شوید که فقط شما نبوده اید که بدشانسی آوردید یا به خاطر گریه کردن یا تلاش برای فرار مجازات شدید. آن مردان همه مثل هم بودند؛ آنها همه تروریست هایی بودند که تصور می کردند حق دارند به ما آسیب بزنند. (کتاب آخرین دختر – صفحه ۲۴۴)

در بیمارستان به سمت تخت سعید رفتم. زخم هایش او را زجر می دادند، اما نه به اندازه خاطره قتل عام و احساس گناه زنده ماندن، آن هم زمانی که بسیاری دیگر جان خود را از دست داده بودند. حتی افرادی که داعش موفق نشده بود آنها را بکشد زندگی خود را از دست داده بودند. نسلی از ایزدی های آسیب دیده مانند من و برادرانم، بدون هیچ چیزی در وجودمان جز خاطره خانواده هایمان و بدون هیچ چیزی در ذهن هایمان غیر از به محاکمه کشیدن داعش، در این دنیا سرگردان شده ایم. سعید به بخش ایزدی پیش مرگان پیوسته بود و مشتاق نبرد بود. (کتاب آخرین دختر – صفحه ۳۳۵)

چند ماه پس از اقامت من در اردوگاه پناهندگان، یکی از فعالان به من نزدیک شد؛ یکی از کسانی که از من عبایه ام را خواست. او گفت: «دارم از اون نسل کشی مدرک جمع می کنم. یه روزی می خوام یه موزه افتتاح کنم.» و دیگر اینکه، پس از گوش دادن به سرگذشت من، می خواست بداند که دوست دارم به بریتانیا بروم و به مقامات بگویم چه اتفاقی برایم افتاده یا نه. من گفتم بله و نمی دانستم که آن سفر زندگی مرا تغییر می دهد. (کتاب آخرین دختر – صفحه ۳۶۰)

شناسنامه کتاب آخرین دختر

  • عنوان اصلی: آخرین دختر
  • عنوان فرعی: سرگذشت من از اسارت و مبارزه با خلافت اسلامی
  • نویسنده: نادیا مراد – جنا کراجسکی
  • ترجمه: سمیرا چوپانی
  • انتشارات: کتاب کوله پشتی
  • تعداد صفحات:۳۷۶ – همراه با تصاویر سیاه و سفید
  • نسخه صوتی:دارد
  • نسخه الکترونیکی: دارد

مشخصات کتاب صوتی آخرین دختر


دیدگاه ها

  دیدگاه ها
پربازدیدترین ویدئوهای روز   
آخرین ویدیو ها