درباره واندا واسیلوسکا
این نویسنده و روزنامه نگار و فعال سیاسی چپ در سال 1905 در لهستان به دنیا آمد. واسیلوسکا در 1939 پس از حمله ی آلمان نازی به ورشو فرار کرد و در نهایت در اتحاد جماهیر شوروی اقامت گزید. او اتحادیه ی میهن پرستان لهستانی را در آن جا تأسیس کرد و بعدتر نقش مهمی در ایجاد ارتش خلق لهستان در جنگ جهانی دوم ایفا کرد. واسیلوسکا مشاور مورد اعتماد جوزف استالین بود و مذاکرات او با استالین تأثیر به سزایی در تأسیس کمیته ی آزادی ملی لهستان و تشکیل جمهوری خلق لهستان گذاشت. در زمان حیات استالین، واسیلوسکا یک نویسنده ی کلاسیک ادبیات شوروی به حساب می آمد و اهمیت او تا به حدی بود که مسئولان بالارده ی آموزش و پرورش، آموزش آثار او را در برنامه ی درسی مدارس گنجانده بودند. واسیلوسکا یکی از اولین نویسندگان لهستانی بود که در آثار خود از قوانین رئالیسم سوسیالیستی پیروی کرد و چندین رمان و تعداد انگشت شماری شعر در این سبک از خود به جا گذاشت. آثاری که اغلب از سوی حکومت با توقیف و سانسور مواجه می شد. او در طول عمر 59 ساله ی خود موفق شد سه بار جایزه ی ادبیات استالین را دریافت کند.
درباره کتاب عشق بی پیرایه
«عشق بی پیرایه» رمانی از واندالوونا واسیلوسکا( - ۱۹۰۵)، نویسنده لهستانی است. در بخشی از کتاب می خوانیم: «جهان مبدل به مه سرخی شده بود. سروان چرنوف در میان این مه خونین سرگردان بود و نمی دانست چه واقع شده است. فقط می دانست که باید پنهان شود، در فضای لایتناهی میهن ناپدید شود و با میلیون ها مردم دیگر مخلوط شود و برای همیشه دیگر گریگوری چرنوف نباشد. چرخ های قطار حامل مجروحین با صدای مرتب و یکنواخت به گوشش می خواند. «بلی. بلی. بلی!» نظر او را تائید می کرد، تصدیقش می نمود، چه خوب شد که اسناد هویتش گم شده، یقین آنجا توی گودال جا مانده، آنجایی که چند شبانه روز میان کشتگان افتاده بود تا روزی دست پرستاری وی را از میان جنازه ها بیرون کشید و توی سورتمه گذاشت. چه خوب شد که در آن روزهایی که خود چیزی نمی توانست بگوید اسنادش را نیافتند و به هویتش پی نبردند. بعد بوی اتاق مریض خانه و رایحه شیرین و در عین حال مهوع کلوروفوم و برق تند عینک جراح به یادش آمد. این جا باز رشته خاطرات گسیخته می شد. باز صدای چرخ ها آغاز شد. چرخ ها چیز تازه و ناپخته و نامفهومی زیر گوشش می گفتند. این سخنان مبهم چرخ ها مظهر ابهام زندگی آینده وی بود. همه چیز جهان به چشمش مخلوط و مبهم آمد. ولی سرانجام همه چیز جابه جا شد و به جای خود قرار گرفت، اتاق بیمارستان و تخت خواب و اشخاص ناشناس و کوه های پوشیده از برف، که از پنجره نمایان بود همه واضح و نمودار شد: اکنون دیگر سروان چرنوف می بایستی خود بگوید: دیگر هرگز به جبهه باز نخواهم گشت. دست ندارم و پایم شکسته و در عرصه صورتم هم وقایع شگرفی جریان دارد. از زن جوان پرستار که دارویش می داد با خشونت پرسید : صورتم در چه حال است؟ وی بدون این که فکری بکند پاسخ داد: صورتتان زخم برداشته و سوخته است».
هنرمندان بسیاری تاکنون در قالب های مختلف هنری از جمله ادبیات و سینما چهره ی خشونت بار و بی رحمانه ی جنگ را در کنار شمایل ظریف و سرشار از لطافت عشق قرار داده اند. تقابل ذاتی عشق و جنگ به خلق یک درام نفس گیر پرچالش کمک می کند. واندا واسیلوسکا (Wanda Wasilewska) در کتاب صوتی عشق بی پیرایه (Poprostu milosc) به سراغ این تقابل سرشار از کشمکش رفته است. زمزمه ای عاشقانه که از میان صدای توپ و تفنگ و خمپاره و فریاد سربازان و ناله ی مجروحان به گوش می رسد. ماریا شخصیت اصلی داستان، پرستاری کاربلد است که مهر و محبت بی دریغش را نثار تمام مجروحان جنگی می کند. او در بیمارستان چهره ای محبوب دارد که به مهربانی نزد بیماران و همکارانش زبانزد است. شوهر ماریا در جبهه ها علیه آلمان نازی می جنگد اما قرار است به زودی برگردد و انتظار عاشقانه ی ماریا را به پایان برساند. اما عشق قدیمی یکی از پزشکان بخش به ماریا و اتفاقات دیگری که در نبود شوهرش برای او رقم می خورند، مسیر داستان را به سمت وسوی دیگری می برند. واسیلوسکا در طول زندگی اش فعالیت های بسیاری علیه آلمان نازی انجام داد و همواره تشکیل حکومت جمهوری لهستان را به عنوان یک آرمان متعالی دنبال کرد. آرمان گرایی، آزادی خواهی، آشنایی بی واسطه با فضای متشنج جنگ جهانی و ایده های سوسیالیستی، تجربیاتی بودند که به او در نگارش این اثر کمک بسیاری کردند.
در بخشی از کتاب عشق بی پیرایه میخوانیم
ماریا بازگشت. باز از پل گذشت. هزاران بار با هم از این تخته های لرزان عبور کرده بودند. با چشمانی حریص به این چوب های مستور از گل و کثافت نگریست. گویی هنوز اثر پای گریشا در آن باقی است. ولی بعد از گریشا، صدها چکمه ی نعل کرده ی آلمانی از این پل عبور کردند و آثار قدم گریگوری را پایکوب و معدوم و محو کردند و برای همیشه ستردند. از سرما بر خود لرزید. دندان هایش به هم می خورد. فقط اکنون حس کرد که پاها و پالتویش خیس و صورتش از سرما مثل چوب شده. جاده را گرفت و آهسته به سوی ایستگاه رفت. پیش خود اندیشید: انگار از مراسم تدفین برمی گردم. او که موقع به خاک سپردن گریشا حضور نداشت. چگونه ممکن بود حاضر باشد؟ او دلیرانه جان سپرد و معلوم نیست کجا به زیر خاک غنوده. شاید هم خمپاره تکه تکه اش کرده باشد. شاید از وجود وی فقط مشتی خاکستر باقی مانده باشد و تفحص بقایای انسانی در آن مشت خاکستر کاری بیهوده باشد. آری، ماریا اکنون، اینجا وی را در محل عشق پرنشاط و جوانشان دفن کرد. گویی گریشا بزرگ است. معلوم نیست کجا باید به زانو درافتاد و لبان را به خاک نمناک آشنا کرد. همچنان در جاده ی پرگل ولای ره می سپرد و چشمانش را که چیزی نمی دید، متوجه جلو کرده بود.
خلاصه ای از کتاب صوتی عشق بی پیرایه
کتاب عشق بی پیرایه ماجرای عشق ماریا به همسرش می باشد. او یک پرستار مهربان و محبوب است که در پشت جبهه های جنگ جهانی دوم مشغول به خدمت رسانی است. همسرش سرباز است و ماریا بی صبرانه منتظر بازگشت اوست. او خالصانه به تمام مجروحین محبت می کند و به آن ها امید می دهد. یکی از پزشکان بخش دلباخته قدیمی ماریا است و بعدها همین مسئله او را بر سر دوراهی قرار می دهد. کتاب فضای جنگ و آسیب ها و مشکلات کشور جنگ زده لهستان را توصیف می کند. نویسنده از قواعد واقع گرای سوسیالیستی برای نوشتن کتاب استفاده کرده و لحظاتی بی نظیر را خلق کرده است که تمام انسان هایی که روزی جنگ را تجربه کرده اند می توانند با اشخاص این کتاب همزادپنداری کنند. توصیف فضای احساسی و عاشقانه، انتظار سخت و طولانی، فضای متشنج جنگ جهانی، همه این ها در کنار هم هنر نویسنده را به رخ می کشد. گرچه آثار زیادی در این زمینه چه به صورت کتاب و چه به صورت فیلم منتشرشده است ولی فضای این کتاب گیرایی زیادی دارد و می توان گفت که بیشتر آن آثار اقتباسی از این داستان هستند. چهره زننده و غم انگیز جنگ جهانی در کنار عاشقانه هایی که در خلال آن رخ می دهد موضوعی است که شاید هیچ گاه تکراری نشود و هر بار بشود از زاویه ای نو به آن نگاه کرد و داستان شنیدنی دیگری را از آن بیرون کشید. نویسنده این کتاب هم با توجه به این که خود یکی از فعالان نهضت آزادی خواه لهستان بود و برای تشکیل جمهوری مردمی لهستان تلاش زیادی کرده بود و همچنین عضو گروه های مبارزه با آلمان نازی و ارتش سرخ بود و افکاری کمونیستی داشت به خوبی از چندوچون جنگ و بازی هایی که بر سر مردم درآورده بود اطلاع و آشنایی داشته و توانسته بود تمام آن تجربیات را در قالب داستان بنویسد. نویسنده این رمان با آن که خود یک زن است و شخصیت اصلی داستانش هم زن می باشد اما دیدگاهی فمینیستی ندارد و به همان اندازه که احساسات و درون ماریا را کندوکاو و بیان می کند به همان اندازه نیز به احساسات و عواطف درونی و کشمکش های روحی همسر او نیز توجه دارد. راوی این داستان سوم شخص است و بیشتر قسمت های آن به شیوه دیالوگ بیان شده است. این کتاب پر از آرمان گرایی و عقاید حزبی مربوط به دوران جنگ می باشد و باید با دیدگاهی مربوط به آن دوره داستان را بشنویم و ارزیابی کنیم.
شناسنامه کتاب عشق بی پیرایه
-
نویسنده: واندا واسیلوسکا
-
مترجم: کریم کشاورز
- زبان: فارسی
- ناشر چاپی: نشر بوتیمار
- تعداد صفحات: 160
- موضوع کتاب:کتاب های داستان و رمان خارجی
- نسخه الکترونیکی:دارد
- نسخه صوتی : دارد
اگر به داستان ها و رمان های عاشقانه ای که در فضای جنگی نوشته شده اند علاقه دارید، شنیدن این داستان شما را راضی خواهد کرد. امیدوارم از محتوای معرفی کتاب نهایت لذت را برده باشید و برای کسانی که کتاب دوست هستند، میتوانید ارسال نمایید و برای مشاهده ی مطالب پر محتوای دیگر میتوانید به بخش فرهنگ و هنر ساعدنیوز مراجعه نمایید. همچنین شما نیز بهترین کتابی که تا حال مطالعه کرده اید، برای ما معرفی نمایید. از همراهی شما بسیار سپاسگزارم.