درباره کتاب عشق با طعم لیمو
کتاب حاضر، دربردارندة رمانی فارسی، با موضوع اجتماعی و عاشقانه است. رمان، روایت زندگی زنی به نام «آلاله» است که فراز و نشیب های زندگی خویش را برای دخترش «آزاده» تعریف می کند. «آلاله» از همسر دوّم مرد ثروتمندی به دنیا آمده و در 16 سالگی عاشق دوست صمیمی برادرش «امیر» می شود. عشق آلاله به دلیل حس برادرانة امیر به وی ناکام می ماند. بار دیگر آلاله عاشق فردی به نام «سعید» می شود که در بحبوحة جنگ تحمیلی ایران و عراق، به اسارت گرفته می شود و طیّ ماجراهای غیرقابل پیش بینی سرنوشت آلاله رقم می خورد. در کتاب کلامی روان و موضوعی دلنشین دارد
در بخشی از رمان عشق با طعم لیمو می خوانیم:
مثل تمام آدم های دل گرفته به گذشته ام نقب زدم و پرده برداری از خاطراتم را شروع کردم. گاهی چند ساعت را بی آنکه خود متوجه باشم در دریای گذشته غوطه ور می شدم، در بعضی قسمت ها زود از روی آن خاطره می گذرم و در بعضی جاها بیشتر تأمل می کنم و خوشی آن ساعت را زیر لب مزه مزه می نمایم. گاهی دوست دارم به آن لحظه برگردم و خاطره ام را تغییر دهم و گاه آن را مثل شیء مقدسی محکم در آغوشم می فشارم. این برگشت به عقب از نگاه تیزبین همسفر زندگیم دور نمانده و او که متوجه تغییر حالات من است مرا می فهمد و از روی سهل انگاری های اخیرم با لبخندی رد می شود.
مروری بر کتاب عشق با طعم لیمو
بابا یاکریم چند روزی بود که دائم در حال پرواز بود. مرتب بین شاخه ها و لانه در حرکت بود، گاهی چوب های نازک درخت کاج را برای محکم کردن لانه به نوک گرفته و با غروری مردانه آن را لابلای آشیانه فرو می کرد و بعد سرش را بالا می گرفت و به نتیجه ی کارش نگاه می کرد، گاهی جایش را با همسرش عوض می کرد تا او هم بادی به پر و بالش برساند و آب و دانی بخورد. در بین کار کردن مداومش گاهی سری به بچّه های خوابیده در تخمشان می زد و آنها را می غلتاند و قلقلک می داد، گاهی هم با نوک قهوه ایش همسرش را نوازش می کرد و در گوشش زمزمه های عاشقانه سر می داد و بعد از اندکی استراحت دوباره به پرواز برمی خاست و به کار حراست و پاسداری از لانه و خانواده اش ادامه می داد. در این بین مامان یاکریم با ناز مخصوص زنان باردار او را می نگریست و در دل به انتخاب چنین شوهر غیرتمندی افتخار می کرد، اما به روی او نمی آورد تا لوس نشود. من تمام این صحنه ها را از پشت شیشه ی خاک گرفته ی اتاقم می نگریستم و با اینکه از تمیز نبودن شیشه ناراحت بودم، اما وجدانم راحت بود که از پاییز سال گذشته لانه ی کوچک این زوج عاشق را که روی نرده های پنجره ساخته بودند، خراب نکرده بودم و آنها با آرامش زندگی و تخم گذاری کرده بودند. هر روز صبح بعد از برخاستن از خواب به حرکات یاکریم ها چشم می دوزم و افکارم به پرواز درمی آید و مرا به سوی گذشته های دور می کشاند. تعجبم از این است که مغز انسان چه مکانیزم پیچیده ای دارد که می تواند خاطرات دور را در نظر انسان چنان جلوه دهد که گویی همین دیروز اتّفاق افتاده است، حتی گاهی چشم هایم را می بندم تا عطر غذاها و رنگ لباس ها را هم به خاطر آورم. چند وقتی بود که اسیر روزمرگی شده بودم و فقط در حال زندگی می کردم و دفتر گذشته در صندوق خانه دلم خاک می خورد، اما از روزی که سیاوش حرف مهاجرت را پیش کشید و آزاده به طرفداری از او برخاست دلم گرفت نمی دانم چرا؟ اما مثل تمام آدم های دل گرفته به گذشته ام نقب زدم و پرده برداری از خاطراتم را شروع کردم. گاهی چند ساعت را بی آنکه خود متوجه باشم در دریای گذشته غوطه ور می شدم، در بعضی قسمت ها زود از روی آن خاطره می گذرم و در بعضی جاها بیشتر تأمل می کنم و خوشی آن ساعت را زیر لب مزه مزه می نمایم. گاهی دوست دارم به آن لحظه برگردم و خاطره ام را تغییر دهم و گاه آن را مثل شیء مقدسی محکم در آغوشم می فشارم. این برگشت به عقب از نگاه تیزبین همسفر زندگیم دور نمانده و او که متوجه تغییر حالات من است مرا می فهمد و ازروی سهل انگاری های اخیرم با لبخندی رد می شود. اما دختر جوان و عجولم مثل تمام جوانها به فکر خودش است و کمتر به روحیات من توجه دارد و گاهی با پرخاش به من یادآور می شود که کاری را اشتباه انجام داده ام. تا اینکه به طریقی او هم متوجه حالات من شد و با من همراه گردید...
شناسنامه کتاب عشق با طعم لیمو
- نویسنده: منصوره نصراله زاده
- زبان: فارسی
- ناشر چاپی: نشر پرسمان
- تعداد صفحات: 330
- موضوع کتاب:کتاب های داستان و رمان ایرانی
- نسخه الکتریکی:دارد
- نسخه صوتی : ندارد
امیدوارم از محتوای معرفی کتاب نهایت لذت را برده باشید و برای کسانی که کتاب دوست هستند، میتوانید ارسال نمایید. همچنین برای مشاهده ی مطالب پر محتوای دیگر میتوانید به بخش فرهنگ و هنر ساعدنیوز مراجعه نمایید. از همراهی شما بسیار سپاسگزارم .