درباره مری شلی
مری وول اِستوِنکِرافت گادوین شِلی (به انگلیسی: Mary Wollstonecraft Godwin) (زاده ۳۰ اوت ۱۷۹۷ – درگذشته ۱ فوریه ۱۸۵۱) رمان نویس، نویسندهٔ داستان های کوتاه و سفرنامه نویس اهل انگلستان است. شناخته شده ترین اثر او رمان گوتیک «فرانکنشتاین؛ یا پرومته نوین» است که یکی از نخستین نمونه های ادبیات علمی-تخیلی محسوب می شود. شلی آثار شوهرش پرسی بیش شلی (شاعر و فیلسوف رومانتیک) را نیز ویراستاری می کرد.
درباره کتاب فرانکنشتاین
یکی از مهمترین رمان های عصر امروز را باید همین کتاب به حساب بیاوریم که در ژانر علمی تخیلی و ترس نوشته شده. رمانی که بعد از سال های زیادی که از انتشارش گذشته، هنوز هم جزو آثار مهم و پرخواننده به حساب می آید. نویسنده فراکنشتاین، نویسنده زن انگلیسی قرن نوزدهم، به نام مری شلی است که در خانواده ای نویسنده بزرگ می شود. و با شاعر مشهور و رمانتیک پرسی شلی ازدواج می کند. از طرفی آشنایی و معاشرت مری با لرد بایرون، شاعر بزرگ انگلیسی، تاثیر زیادی در خلق این اثر بزرگ داشته است. داستان کتاب از این قرارست که دانشمند جوان و جاه طلب به نام فرانکشتاین، سعی در جان دادن به موجودات بی جان می کند و در جهت این امر، با به هم وصل کردن اندام بدن دزدی مردگان، جسمی خلق می کند که شبیه به انسان است، با جثه ای بزرگ تر از یک انسان معمولی؛ موجودی با صورتی مخوف که بر همه جای بدنش رد بخیه های ناشی از دوختن به چشم می خورد و بوسیله اعمال نیروی الکتریکی به آن جان می دهد. در ابتدا موجود خلق شده که در کتاب، هیولا نامیده میشود بی آزار و بسیار آرام است؛ اما بعد از گذراندن مدتی انزوا و تنهایی، این زمان برایش شکنجه ای دیوانه کننده تلقی می شود و از آن رو، درصدد انتقامی سخت و خون بار از خالقش بر می آید؛ او به موجودی ترسناک و شرور تبدیل می شود که برای همگان از جمله خالق آن، دلهره آور و وحشتناک است. همانطور که در صفحات ابتدایی کتاب بعنوان معرفی و درباره نویسنده اشاره شده: در فرانکنشتاین، نویسنده از بسیاری از عناصر و فضاهایِ ترسناک آن روزگار به خوبی استفاده کرده است. با این همه، فرانکنشتاین یک رمان دلهره آور معمولی نیست و شاید راز ماندگاری آن نیز در همین نکته باشد. شاهکار مری شلی در واقع این بود که برای نخستین بار علم را با داستان های ترسناک آشتی داد. در واقع برای اولین بار با خلق هیولایی که محصول علم بود، نوع ادبی جدید «رمانتیک ترسناک علمی» را به وجود آورد؛ کاری که در آن زمان سابقه نداشت. از سوی دیگر، فرانکنشتاین زمانی منتشر شد که بشر در آغاز راه پیشرفت های علمی و شاد از مسیر علم بود. اما شلی از نخستین کسانی بود که بوی خطر را حس کرد و با انتشار فرانکنشتاین هشدار داد که علم تجربی گاهی می تواند ترسناک باشد.
کتاب به طور غیر مستقیم به این نکته اشاره دارد که دست بردن در سیر عادی جهان و آفرینش خدا، گاهی ممکن است به فاجعه بینجامد. بنابراین چه بسا لازم است بشر در پژوهش ها بخصوص در پژوهش هایی که با حیات و خلقت آدمی سروکار دارد، بیشتر احتیاط کند.
مری شلی اولین نویسنده ای است که اصول و قوانین علمی را در داستان به کار برد و مبتکر ژانر ادبی علمی تخیلی در تاریخ ادبیات جهان است. هیولای فرانکشتاینی که شلی توصیف می کند، نمادی از انسان تنها و ترسان مدرن است که در دنیایی که هرروز با سفرهای اکتشافی تازه بزرگ و بزرگ تر می شود سرگردان رها شده است این کتاب مورد توجه سینما نیز قرار گرفته است، درواقع کتاب فرانکشتاین شهرت خود را مدیون فیلم هایی است که برگرفته از این کتاب ساخته شده اند؛ چرا که از این اثر، بیش از 30 اقتباس سینمایی یا تلویزیونی ساخته شده است. اولین اقتباس مشهور از آن در سال 1931 با نقش آفرینی بوریس کارلوف و کارگردانی جیمز ویل ساخته شد
موضوع کتاب فرانکشتاین
فرانکنشتاین نام دانشمندی کنجکاو با آمال و آرزوهای بزرگ است که از کودکی به دنبال کشف چیز های خارق العاده در دنیای اطرافش می گردد. همین خصوصیت اخلاقی او سبب می شود تا روزی تصمیم بگیرد به وسیله ی تکه های اعضای بدن مردگان و اعمال نیروی فشرده ی برق به آن ها، موجودی زنده که شبیه به انسان است خلق کند. موجودی مشابه انسان اما با جثه ای بزرگ تر و ظاهری ترسناک که ماحصل ده ها تکه از مردگان مختلف بوده و رد بخیه حاصل از به هم دوختن تمامی اعضا در کلیه بدن او کاملاً مشهود است. ساخت این موجود تغییری عجیب بر روی زندگی خالقش می گذارد و داستان جایی به اوج خود می رسد که فرانکنشتاین خود نیز نمی تواند هیولای ساخته ی دست خود را کنترل کند. کتاب فرانکنشتاین (Frankeshtein) با تاثیری بسیار زیاد بر روی جامعه زمان خود سبب شد تا بعدها کلمه ی فرانکنشتاین به شکل سرواژه ای در فرهنگ لغات آورده شود. در این رمان، خالق و مخلوق هر دو ذاتاً یک هیولا هستند. هیولای ساخت دست فرانکنشتاین نخست هیچ اسمی ندارد، اما بعد از چندی با نام همان خالق خود شهرت می یابد. هیولایی نابودگر که حتی خالقش قادر به مهار او نیست. آثار سینمایی بسیاری بر اساس این کتاب ساخته شده اند که شهرت بسیاری برایش رقم زده اند. نخستین فیلم در سال 1910 به وسیله ی سرمایه گذاری شرکت ادیسون تولید شد ولی اولین فیلم مشهوری که برگرفته از این کتاب بود در سال 1931 با بازیگری بوریس کارلوف و کارگردانی جیمز ویل بر روی پرده سینماها رفت. به عقیده ی عده ی بسیاری رمان فرانکنشتاین به عنوان نخستین نمونه رمان علمی تخیلی باید محسوب شود چرا که برخلاف دیگر آثار گذشته که صرفاً نشانه های فانتزی دارند، قهرمان اصلی این کتاب به شکلی عمدی به دنبال تجربه ای ترسناک و خلق فضایی تخیلی می رود. بر همین اساس می توان گفت این کتاب تاثیری چشمگیر بر روی ادبیات داستانی و فیلم های ژانر وحشت گذاشته است.
در بخشی از کتاب فرانکنشتاین می خوانیم:
جاده ی پیش رویم بسیار طولانی به نظر می رسید. می توانستم خاکی را که زیر پایم خرد می شد و صدا می داد، حس کنم. من مجذوب آن همه زیبایی شدم. سبزی دره ها زیبا و خالص بود. آن ها در پای کوه ها گسترده شده بودند. درختان کاج بلند و محکم قد برافراشته بودند؛ برگ های سوزنی آن ها روی زمین پاشیده شده بود. باد ملایمی می وزید. هنگامی که از مقابل کلبه ها رد می شدم، فکر کردم زیستن در این زندگی ساده چقدر خوشایند است. مردم داخل آن ها نگران مرگ یا تهدید یا هیولاها نبودند. به راهم ادامه دادم. کوه در مقابلم مثل یک قلعه ی عظیم سر برافراشته بود. می دانستم نمی توانم تمام آن راه را پیاده بروم. کشاورزی بارهایم را سوار یکی از قاطرهایش کرد. قاطر بارهایم را حمل می کرد. وقتی به کوه رسیدم، جاده تغییر کرد. دیگر خبری از راه رفتن روی خاک نرم نبود. زمین سخت و سنگلاخ بود. ما کنار سنگ های دندانه دار و شاخه های خاردار ایستادیم. چند بار به بالا نگاه کردم. دیگر قادر نبودم قله ی کوه را ببینم؛ اما این موضوع باعث توقفم نشد. می دانستم سفری طولانی پیش رو دارم. کنار جویبارهای کوهستان برای آب خوردن توقف می کردم و سپس کمی استراحت نمودم. قاطر تنها همراه من بود. پس از چند روز، جاده باریک شد. جاده تندوتیزتر و ناهموار شد. صخره ها خطرناک شده بودند. می دانستم قاطر از پس آن برنخواهد آمد. افسارش را باز کردم تا بتواند به سلامت آن راه را برگردد. بالا رفتن از کوه برایم مهم نبود. آن کاری بود که ناچار باید انجام می دادم. مادامی که برای رسیدن به قله تقلا می کردم، ذهنم آزاد بود. فقط به پیش رفتن فکر می کردم.
فهرست مطالب کتاب
- فصل اول: شمال یخ زده
- فصل دوم: داستان فرانکشتاین
- فصل سوم: خلق
- فصل چهارم: موجود
- فصل پنجم: تب و شکست
- فصل ششم: قتل
- فصل هفتم: دوباره در خانه
- فصل هشتم: بی عدالتی
- فصل نهم: کوهستان
- فصل دهم: داستان هیولا
- فصل یازدهم: خواسته های هیولا
- فصل دوازدهم: پیشنهاد
- فصل سیزدهم: بازگشت به گورستان ها
- فصل چهاردهم: زندان
- فصل پانزدهم: عروسی
- فصل شانزدهم: سوگند نهایی
- فصل هفدهم: کاپیتان والتون
شناسنامه کتاب فرانکنشتاین
- نویسنده: مری شلی
- مترجم: بهارک قهرمان
- زبان: فارسی
- ناشر چاپی: نشر دادجو
- تعداد صفحات: 104
- موضوع کتاب:کتاب های داستان و رمان نو جوان
- نسخه الکتریکی:دارد
- نسخه صوتی : دارد
امیدوارم از محتوای معرفی کتاب نهایت لذت را برده باشید و برای کسانی که کتاب دوست هستند، میتوانید ارسال نمایید. همچنین برای مشاهده ی مطالب پر محتوای دیگر میتوانید به بخش فرهنگ و هنر ساعدنیوز مراجعه نمایید. از همراهی شما بسیار سپاسگزارم.