معرفی کتاب گرگ و یوسف اثر مهدی پوررضائیان

  یکشنبه، 07 آذر 1400   زمان مطالعه 4 دقیقه
معرفی کتاب گرگ و یوسف اثر مهدی پوررضائیان
عناصر نمایشی و داستان،در آیین های فرهنگی و جوامع مختلف،ابزاری برای آموزش و انتقال اطلاعات است تا آنجا که برخی فلاسفه آن را وسیله ی تزکیه ی نفس دانسته اند وامروزه نیز در تعلیم و تربیت مبتنی بر بازی،قصه گویی،حرکت و...در مدارس،مهد کودک ها و...رواج فراوان دارد.

درباره کتاب گرگ و یوسف

کتاب گرگ و یوسف نوشته مهدی پوررضائیان، نمایشنامه ای درباره حضرت یوسف و از مجموعه نمایشنامه های عروسک ها از بهشت می آیند است که در انتشارات سوره مهر به چاپ رسیده است.

خلاصه کتاب گرگ و یوسف

این نمایشنامه عروسکی روایت در چاه انداختن حضرت یوسف (ع) به دست برادرانش است که در این داستان راوی زاویه دید خویش و داستان را از زبان حیوانات جنگل به نوه گرگ متهم به خوردن یوسف پیامبر تعریف می کند و بعد داستان چگونه در چاه انداخته شدن او و بی گناهی گرگ روایت می شود.

درباره نویسنده کتاب گرگ و یوسف

مهدی پوررضائیان دکترای روانشناسی بالینی با گرایش سایکو دراما، از دانشگاه دهلی دارد و اکنون عضو هیات علمی دانشگاه شاهد است. به قلم او تاکنون 80 نمایشنامه در قالب 10 کتاب منتشر شده است. برخی از تالیفات او در مراسم کتاب سال و کتاب فصل به عنوان کتاب های برتر نمایشی قدردانی شده است.

قسمتی از کتاب گرگ و یوسف

شمعون: کدام مار؟! کدام خار؟! کدام گرگ؟! مگر ما قوی نیستیم؟! پس کدام مار و خار و گرگ حریف ما می شود؟!

یساکر: گذشته از این ها... ما همه از او، مثل آبی که در چشمانمان می چرخد، مراقبت خواهیم کرد. قول می دهیم.

یوسف: راست می گویند، بابا. این ها برادران من اند. دشمنان من که نیستند. مگر می گذارند که به من آسیبی برسد؟! من هم دوست دارم دشت و صحرا را ببینم. دوست دارم کار کردن را از برادرانم بیاموزم. خواهش می کنم بگذار با آن ها بروم. اگر فقط بزها را هی کنم و آن ها را راه ببرم، احساس خواهم کرد که من هم برای شما فایده ای دارم. دست های شما را می بوسم اگر رضایت بدهید.

برادرها: ما نیز دست های شما را می بوسیم، پدر جان!

(همه پیش می آیند که دست های پدر را ببوسند.)

یعقوب: فرزندان من، من همه شما را، چون مژه هایم، دوست دارم. ولی (با گریه) مرا ببخشید اگر یوسف را می بویم و می بوسم. او کوچک تر از همه شماست. جانِ من و جانِ یوسف. اینک بروید. ای خداوند! خودت حافظ جان همه این بچه ها باش. خدایا! فرزندانم و یوسف را به تو می سپارم. امروز، زودتر برگردید. چشمانم به راه شماست تا زود به خانه بازگردید. یوسف! بیا بابا... بیا تا تو و لباست را یک بار دیگر ببویم. (او را در آغوش می گیرد و می بوید.)

(صدای طبل. نور کم می شود. نوری موضعی گرگ پیر و کالسکه را روشن می کند.)

گرگ پیر: بله بچه ها. یوسف با برادراش به بیابون رفت. با همون لباس چندرنگِ زیبا. اون روز، تو اون بیابون برهوت، آفتابْ داغ بود و خاکْ گرم و بوته های خارْ سوخته. اون طرف تر هم یه چاهِ خشک بود. ولی... ولی، به خدا قسم، حتی یه گرگ هم نبود. کدوم گرگ؟! هرگز هیچ گرگی تو اون بیابون نبود. نمی تونست باشه. گرگا جایی ان که چوپان نباشه؛ نه اون جا که دست کم ده تا چوپان، چوب به دست، گرداگرد بزها و گوسفندا، نگهبانی می دادن. گرگا دشمن گوسفندایی اَن که از سگ و گله دور مونده باشن؛ نه اون جا که دست کم ده تا سگ گله وجود داشت. بعضی از ما گرگا شاید به بزها و گوسفندا حمله کنیم، وقتی که سخت گرسنه باشیم، اما به آدما هرگز حمله نمی کنیم. کی گفته که لباس زیبای یوسف رو با خون اون سرخ کردم؟! من به قربان یوسف. اینا همه ش تهمته. خبرهای دروغه. این افسانه دروغ رو همون کسایی ساختن که ماه رو به چاه دادن. همونا که فقط لباس آدما رو به تن داشتن.

(صدای طبل. نور کم می شود. دشت سبز و روشنی را می بینیم. برادران دورِ یوسف حلقه زده اند.)

یوسف: من تشنه ام، برادران.

شمعون: دیروز شنیدم که به همسایه ها می گفتی این لباس قشنگ نشانه آن است که پدر تو را بیشتر از همه ما دوست دارد.

یوسف: لطفاً کمی آب به من بدهید.

لاوی: من هم شنیدم که گفت ما همه در خواب به او تعظیم و سجده کرده ایم.

یهودا: راستی، تو چه عصای عجیبی داری که از عصاهای همه ما زرنگ ترست.

دانی: چه خواب های پریشانی!

لاوی: چه خیال های خامی!

یهودا: چه دروغ های شاخداری!

شمعون: بچه ها، دست و پای این کودکِ خیالباف را بگیرید.

(همه به یوسف حمله می کنند.)

یوسف: می خواهید چه کنید؟! مگر من برادر شما نیستم؟! چرا مثل دشمنان با من رفتار می کنید؟!

لاوی: لباسش را از تنش بیرون بیاور شمعون.

شناسنامه کتاب گرگ و یوسف


دیدگاه ها
  دیدگاه ها
پربحث های هفته   
دورهمی صمیمی شهید رئیسی با سعید جلیلی در اتاق کارش و ناهار ساده آن ها با نان خالی و بیسکوئیت+ویدئو/سفره غذایی که سادگی چاشنی اصلی آن بود... (193 نظر) خلاقیت خنده دار پدر ایرانی با پارک زانتیا وسط پذیرایی خانه اش حماسه ساز شد+عکس/ مغز تو رو باید طلا گرفت🤣 (74 نظر) خلاقیت تحسین برانگیز اوستا بنا برای حفظ پرندگان از گرما و سرما/ اشک تو چشم آدم جمع میشه+ویدئو (61 نظر) خلاقیت های زیبا و رنگارنگ یک مادر ایرانی با قوطی شیرخشک/ هنر نزد ایرانیان است و بس+عکس (59 نظر) مراسم تشییع پدر علی دایی، با حضور چهره های سرشناس و فوتبالی +عکس/ روحش شاد و یادش گرامی (57 نظر) آشتی کردن آشا محرابی، فروغ سریال هشت‌ونیم دقیقه با پدرش بعد از 40 سال (56 نظر) نگاهی به دکوراسیون شیک و اروپایی مراسم سومین سالگرد ازدواج سوگل طهماسبی با رونمایی از تم آبی رنگِ خاصِ جشن+عکس/ مثل همیشه متین و باوقار (40 نظر) (فیلم) شهید امیرعبداللهیان: به ظریف خداقوت می‌گویم، از او آموختم / نیمه شب از او پیامک و ایمیل دریافت می‌کردیم (32 نظر) نگاهی به آشپزخانه و یخچال رونالدو ابر ستاره فوتبال/رونالدو: برگر و پیتزا هم میخورم تا پدر خسته کننده ای نباشم (28 نظر) نگاهی به حلقه ازدواج شلوغ و زیبای آزاده نامداری و همسرش با نگین های ظریف/ چه سلیقه منحصر به فردی+عکس (27 نظر) کیک تولد باکلاس و 2 بعدی پسر حامد آهنگی برای تولد 10 سالگیش/ مبارکا باشه+ عکس (26 نظر) نگاهی به بنفش پوش شدن بازیگران همراه با چهره ای خوشحال در حمایت از حسن روحانی+عکس/ از سحر دولتشاهی و الهام پاوه نژاد تا سروش صحت و امیر جعفری (24 نظر) ناگفته های رهبر معظم انقلاب از کودکی و پدر و مادرشان/ از شعر و قرآن خوانی تا خاطره روز اول مدرسه و والیبال بازی کردن در کوچه (21 نظر) (عکس) ماشین های شیک و باکلاس سهیلا منصوریان، بانوی قهرمان ووشو و دارنده مدال طلای بازیهای آسیایی 2024👌 (14 نظر) کیک تولد باکلاس و 2 بعدی احسان علیخانی برای تولد 37 سالگیش/ مبارکا باشه+ عکس (13 نظر)