درباره جوجو مویز
جوجو مویز (به انگلیسی: Jojo Moyes) (متولد ۴ اوت سال ۱۹۶۹ در لندن، انگلستان) روزنامه نگاری انگلیسی است که از سال ۲۰۰۲ به نوشتن رمان های عاشقانه مشغول است. او یکی از تنها چند نویسنده ای است که دو بار برنده جایزه سال رمان عاشقانه (Romantic Novel of the Year Award) توسط انجمن نویسندگان رمان های عاشقانه (Romantic Novelists' Association) گردیده و آثارش به ۱۱ زبان مختلف دنیا ترجمه شده اند. جوجو مویز با نام اصلی پائولین سارا جو مویس روزنامه نگار و نویسنده، به تاریخ 4 اوت 1969 در لندن به دنیا آمد. او که ابتدا به روزنامه نگاری مشغول بود از سال 2002 به نوشتن رمان های عاشقانه روی آورد. مویز از معدود نویسندگانی است که توانسته دو بار برنده جایزه سال رمان عاشقانه برای کتاب های «میوه خارجی» و «آخرین نامه از معشوق خود» شود. از دیگر آثار مطرح مویز، می توان به عناوین زیر اشاره کرد:
- دختری که رهایش کردی
- یک بعلاوه یک
- ستاره بخش
- من پیش از تو
- من پس از تو
- باز هم من
درباره کتاب موسیقی شب
کتاب موسیقی شب، رمانی نوشته ی جوجو مویز است که نخستین بار در سال 2008 انتشار یافت. مت مک کارتی و همسرش، لارا، مدت ها از همسایه شان مراقبت کرده اند و برای او غذا برده اند، لباس ها و خانه اش را تمیز کرده اند و با زبان تند و گزنده ی او کنار آمده اند. این زوج همه ی این زحمت ها را به جان خریده اند فقط به امید این که او قبل از مرگش، خانه ی خود را به آن ها بدهد چرا که مت و لارا می دانند او هیچ خویشاوندی ندارد. اما مشخص می شود که خانه قرار است به یکی از خویشاوندان پیرمرد، زنی به نام ایزابل و دو فرزندش، کیتی و تیِری برسد. ایزابل که به تازگی همسرش را از دست داده و با مشکلات مالی فراوانی دست و پنجه نرم می کند، به این خانه می آید و زندگی جدیدی را آغاز می کند. اما مت به هیچ وجه نمی خواهد دست از رویای خود بکشد و برای رسیدن به هدفش، نقشه ای می کشد که عواقبش، زندگی همه ی این شخصیت ها را دگرگون خواهد کرد. قهرمان اصلی کتاب موسیقی شب (Night Music) زنی ست به نام ایزابل که به تازگی همسرش را از دست داده. این واقعه نه تنها تاثیر عاطفی عمیقی بر ایزابل گذاشته، بلکه همچنین او و دو فرزندش را با مشکلات مالی زیادی مواجه کرده است. از طرف دیگر، داستان یکی از خویشاوندانِ ایزابل را پی می گیریم که واپسین روزهای عمرش را سپری می کند. این خویشاوند زوجی به نام های مک کارتی و لورا در همسایگی اش دارد که به طمع تصاحب خانه ی او پس از مرگ، به وی محبت های زیادی کرده و می کنند؛ بی خبر از آنکه این خانه در نهایت قرار است به ایزابل برسد... جوجو مویز (JoJo Moyes) در این داستان، راوی ماجراهای خانه ای است که درون آن عواطفی نظیر عشق و انتقام پا گرفته و رشد می کنند. مویز در این اثر نیز، همچون دیگر نوشته هایش لحنی گرم و زبانی صمیمی دارد.
در بخشی از کتاب موسیقی شب می خوانیم:
لورا بسیار تندرست و سالم بود و نیازی نداشت تا پس از طی چندین پله با سراشیبی تند، نفسی تازه کند، اما طبق معمول لحظه ای مکث کرد، سپس درِ اتاق خوابِ ارباب را گشود و پیش از آن که دستش را روی دستگیره ی در بگذارد، آهی کشید و تسلیم بودن و سرافکندگی در اعماق وجودش سوسو زد. پنجره تقریباً باز بود، اما بوی کهنگی خانه و کثیفی پیر مرد حمام نکرده مستقیماً به بینی اش می خورد و آزارش می داد. همه جا بوی نا گرفته بود، بوی گردوغبار فراوانی که روی وسایل نشسته بود، بوی کافور و موم زنبورعسل قدیمی، همه وهمه او را آزار می دادند. یک تفنگ قدیمی کنار تخت بود و تلویزیون رنگی که دو سال پیش برایش خریده بودند، روی یک میز کوچک قرار داشت. قدمت خانه و غفلت باعث نمی شد تا ابعاد ظریف و برازنده ی اتاق از چشم پنهان بماند. قاب های پنجره ای که به سمت خلیج گشوده می شدند، به طور منظمی، آسمان را دو نیم می کردند، اما بازدیدکنند گان هیچ گاه نمی توانستند طولانی مدت به زیبایی های آن دقت و توجه کنند.
خلاصه ای از کتاب موسیقی شب
مت مک کارتی و همسرش، لارا، مدت ها از همسایه شان مراقبت کرده اند و برای او غذا برده اند، لباس ها و خانه اش را تمیز کرده اند و با زبان تند و گزنده ی او کنار آمده اند. این زوج همه ی این زحمت ها را به جان خریده اند فقط به امید این که او قبل از مرگش، خانه ی خود را به آن ها بدهد چرا که مت و لارا می دانند او هیچ خویشاوندی ندارد. اما مشخص می شود که خانه قرار است به یکی از خویشاوندان پیرمرد، زنی به نام ایزابل و دو فرزندش، کیتی و تیِری برسد. هنگامی که شوهر ایزابل Isabel به طور ناگهانی می میرد او را با کوهی از بدهی ترک می کند، و در نهایت ایزابل Isabel و دو فرزندش مجبور به ترک خانه خود می شوند. با از دست دادن خانه و ته کشیدن پس اندازهایش، ایزابل Isabel مجبور می شود به همسایگانش روی آورد، اما او از این موضوع آگاه نیست که حضورش در آنجا در این مدت تنش های زیادی ای را ایجاد کرده است و مورد قبول کسی واقع نمی شود. سرانجام همین که او تلاش می کند تا خانه اش را دوباره بر پا کند در این میان متوجه تلاقی احساسات و زندگی پیرامون خود می شود. او غریزه عجیبی درون خود برای بقا کشف می کند که هرگز نمی دانسته است در او وجود دارد، واینکه قلب آدمی چگونه قادر است دوباره آهنگ و شوری نو برای آغازی دوباره بنوازد...
جملاتی از متن کتاب
این جا قبلا این قدر قدیمی و ترسناک نبود. پدر مت افسانه هایی را در مورد شکارچیانی تعریف کرده بود که در چمن ها دور هم جمع می شدند؛ افسانه هایی در مورد عصرهای تابستان که صدای موسیقی از زیر سایبان های سفیدرنگ به گوش می رسید و زوج هایی که لباس های شیک و زیبایی بر تن داشتند، روی دیوارهای سنگی می نشستند و نوشیدنی می نوشیدند و صدای خنده هایشان در عمق جنگل فرو می رفت. مت زمانی را به خاطر می آورد که اسطبل ها پر از اسب های زیبا و براق بودند، برخی از آن ها تنها برای مهمانان آخر هفته نگهداری می شد و یک خانه ی قایقی در لبه ی دریاچه برای آن هایی قرار داشت که علاقه ی زیادی به پارو زدن داشتند. در گذشته، مت غالبا این ماجراها را برای لورا تعریف کرده و با این کار او را با زندگی خانوادگی اش آشنا می کرد تا بتوانند با درس گرفتن از زندگی گذشته، آینده شان را بسازند.
طبق عادت، رو به روی در کناری ایستاد و کلید را در جیبش جست و جو کرد. روزگاری، این در همیشه قفل بود، اما حالا نکته ای وجود داشت: همه در این اطراف می دانستند که دیگر چیزی برای دزدیدن وجود ندارد. ساختمان خانه از وسط خمیده شده بود، رنگ های آن طوری پوسته پوسته شده بودند که گویی دیگر فقط مایه ی زحمت هستند و حتی دیگر نمایی از گذشته ی باشکوه آن را منعکس نمی کردند.
نکوداشت های کتاب موسیقی شب:
- یک داستان حیرت انگیز. (Sunday Express)
- رمانی شگفت انگیز و مملو از احساسات. (Hachette)
- جذاب و پرحرارات. (Woman and Home)
شناسنامه کتاب موسیقی شب
- نویسنده: جوجو مویز
- مترجم: طیبه احمدی
- زبان: فارسی
- ناشر چاپی: مجید
- تعداد صفحات: 28
- موضوع کتاب:کتاب های داستان و رمان خارجی
- نسخه الکتریکی:دارد
- نسخه صوتی : ندارد
امیدوارم از محتوای معرفی کتاب نهایت لذت را برده باشید و برای کسانی که کتاب دوست هستند، میتوانید ارسال نمایید. همچنین برای مشاهده ی مطالب پر محتوای دیگر میتوانید به بخش فرهنگ و هنر ساعدنیوز مراجعه نمایید. از همراهی شما بسیار سپاسگزارم.