درباره مارتین مک دونا
مارتین مک دونا (به انگلیسی: Martin McDonagh) نمایشنامه نویس، فیلم نامه نویس و فیلمساز ایرلندی - بریتانیایی است. او به عنوان یکی از مهم ترین نمایشنامه نویسانِ زندهٔ ایرلندی شناخته شده است. مک دونا در ۲۶ مارس ۱۹۷۰ در خانواده ای ایرلندی در کمبرولِ (به انگلیسی: Camberwell) لندن به دنیا آمد. پدر و مادرش پس از مدتی او و برادرش را در لندن رها کردند و به شهرستان گلوی (به انگلیسی: County Galway) در ایرلند بازگشتند. مک دونا در ۱۶سالگی مدرسه را رها کرد و چند سال در جنوب لندن بیکار و سرگردان بود تا این که شغل سطح پایینی دست و پا کرد. پس از مدت کوتاهی آن شغل را هم رها کرد تا قلمش را امتحان کند. شش اثر ابتدایی نمایشی او در واقع دو تریلوژی است که ماجراهای همگی شان در شهرستان گلوی یا اطراف آن می گذرد، جایی که مک دونا تعطیلات کودکی اش را می گذراند.
درباره کتاب مراسم قطع دست در اسپوکن
مارتین مک دونا از نام آشناترین چهره های ادبیات نمایشی جهان است که آثارش پس از شکسپیر بیشترین اجرا را در سالن های نمایشی لندن داشته اند. خشونت و طنز صریح و صادقانه در نمایشنامه هایش، باعث شده است تا او به یکی از منحصربه فردترین نویسندگان در دنیای تئاتر بدل شود. مراسم قطع دست در اسپوکن (A behanding in Spokane)، عنوانِ یکی از مطرح ترین و البته، جسورانه ترین آثار اوست. در این نمایشنامه، ماجرای مردی به نام کارمایکل را خواهید خواند که برای یافتن دست خود که توسط گروهی بزهکار در نوجوانی قطع شده است، با چند جوان خرده خلافکار درگیر چالش هایی خشونت آمیز می شود. او دختر و پسری به نام های مریلین و توبی را در اتاق متلی کوچک حبس کرده و دست گمشده ی خود را از آن ها طلب می کند؛ چرا که توبی پیش از این ادعا داشت که دست کارمایکل را در اختیار دارد و حاضر است آن را در ازای قیمتی مناسب به وی بفروشد! اما ظاهرا این ادعای نه چندان صحیح، قرار است بهایی گزاف برای او به بار آورد؛ چرا که کارمایکل فردی نیست که بشود بر سرش کلاه گذاشت! در نقد و بررسی نمایشنامه های مک دونا آن چه بیشتر به چشم می خورد تاکید فراوانش بر خشونت و رذیلت هاست. گروهی از منتقدین این بخش را مورد نکوهش قرار داده اند و گروهی دیگر این اتفاق را به این دلیل که هم چون آینه ای برای بازنمایی وضعیت جوامع کنونی انسانی است، می ستایند. باری مک دونا فارغ از تمام نقدهای مثبت و منفی که به آثارش می شود، هنرمندی بزرگ با ذهنی خلاق و مبدع است که دست به بازیگوشی هم می زند و آن را از فیلتر طنز عبور می دهد. جنس خشونتی که در آثار او مشاهده می شود را نمی توان از نوع خشونت های عریانی که مثلاً در آثار گاسپار نوئه دیده می شود، دانست. مک دونا چه در کسوت فیلم ساز و چه در کسوت نویسنده همواره دغدغه اصلی اش خلق آثاری جذاب و منحصربه فرد است که با معیارهای زیبایی شناسی خودش نیز متناسب باشد. به همین دلیل می توان گفت برداشت های اخلاقی ظاهرا عمیق، توضیح چندان مناسبی برای جذابیت و اهمیت آثار او محسوب نمی شود. در ارزیابی نهایی، می توان گفت که طرحِ اصلیِ وقایع در کتاب مراسم قطع دست در اسپوکن، نسبت به سایر آثار مک دونا ساختاری ساده تر دارد؛ با این حال بسط ایده ی اصلی به طرزی بسیار هنرمندانه صورت گرفته و دیالوگ ها همچون همیشه، درخشان و کوبنده است.
در بخشی از کتاب مراسم قطع دست در اسپوکن می خوانیم
[اتاقِ هتل. لحظاتی بعدِ پایانِ صحنه ی یکم. چیدمانِ صحنه همان است؛ دست های بُریده کفِ کلِ اتاق، شمع دارد می سوزد، مَریلین و توبی دستبند زده شده اند به رادیاتور، و توبی پای تلفن.] توبی: آره، اِه، ببخشید الان این جا نیستن. اِه، پیغام می ذارین براشون؟ [مکث] اِه، من دوستش اَم، از دوستانِ قدیمیش. [مکث] از صدام برمی آد سیاه پوست باشم؟ بله، سیاه پوست اَم. من سیاه پوست اَم، بله. من از دوستانِ سیاه پوستِ پسرتون اَم. [مکث] نه، هیچ چیزِ مشکوکی تو این قضیه نیست، من از دوستانِ سیاه پوستِ جدیدِ پسرتون اَم. من گفتم «قدیمی»؟ منظورم «جدید» بود. گوش کنین، چرا من فقط به محضِ این که اومد، بهش نگم با شما تماس بگیره، چرا فقط این کارو نکنم؟ [مکث] شما از رو درخت افتاده ین پایین؟ [مکث. دستش را روی گوشی می گذارد، می گردد رو به مَریلین] از رو درخت افتاده پایین. [مکث. برمی گردد سروقتِ گوشی] اوم...
مَریلین: ازش بپرس حالش خوبه.
توبی: حالتون خوبه؟ [گوش می کند] دیروز افتاده. قوزک هاش شکسته ن و از صورتش داره خون می آد و نمی تونه از رو زمین بلند شه. برا چی داشتین از درخت می رفتین بالا؟ مَریلین: بهش بگو زنگ بزنه آمبولانس. هِی! بعد هم بهش بگو زنگ بزنه پلیس بگه بیان این جا! توبی: [مکث] بادکنک؟ کی بادکنکو گیر انداخته بود رو درخت؟ [مکث] باد؟ [مکث] شما چند سالتونه؟ [مکث] خب با این سِنتون نباید از درخت می رفتین بالا، یه بادکنکی اون بالاس، باید رفت بالا؟ خیلی خطرناکه، حتا برا جوون ها. [مکث] داد نمی زنم سرتون، من دارم سعی می کنم کمکتون کنم. [مکث] داد نمی زنم سرتون. [مکث] اَنجِلا، من که داد نمی زنم سرت، می زنم؟ [مکث] وای خواهش می کنم گریه نکن. گوش کن، من فکر می کنم تو الان باید زنگ بزنی آمبولانس بیاد و بعد هم که پسرت برگشت، ما می تونیم بهش بگیم... [مکث] چی؟ یاروهای آمبولانسی چیو پیدا می کنن تو خونه؟ [مکث] می تونی به من بگی. [مکث] ولی حرفِ ما الان سرِ سلامتیِ توئه. داره از صورتت خون می آد، این بَده اَنجِلا، هر وضعی هم که اون جا داشته باشه. روی قوزک هات. [مکث] خواهش می کنم گریه کردنو بذار کنار. [مکث] قرار نیست بمیری. [مکث] قرار نیست بمیری. [مکث] اَلو؟! [مکث] اَلو اَنجِلا؟! [صدای تَقِ قطع شدنِ تماس می آید و بعد بوقِ آزاد. توبی همان طور سرِ جایش مانده، تلفنِ قطع شده توی دستش.]
نقد و بررسی کتاب مراسم قطع دست در اسپوکن
«مراسم قطع دست در اسپوکن» بی شک یکی از آثار تاثیرگذار و تامل برانگیز «مارتین مک دونا» است. این نویسنده که به نوشتن آثار ضدقهرمانی، سیاه و خشن شهرت دارد، در این اثر هم توانسته، هنر نویسندگی خود را به مخاطبان ادبیات جهان ثابت کند. این کتاب در ایران با ترجمه ی روان و بسیار خوش خوان «بهرنگ رجبی» در سال 93 در نشر بیدگل منتشر و وارد بازار کتاب شده است.
شناسنامه کتاب مراسم قطع دست در اسپوکی
-
نویسنده: مارتین مک دونا
-
مترجم: بهرنگ رجبی
- زبان: فارسی
- ناشر چاپی: نشر بیدگل
- تعداد صفحات: 112
- موضوع کتاب: نمایشنامه
- نسخه الکترونیکی:دارد
- نسخه صوتی : دارد
علاقه مندان به درام معاصر و طرفداران گونه ی کمدی سیاه، بی شک شیفته ی این اثر خواهند شد. امیدوارم از محتوای معرفی کتاب نهایت لذت را برده باشید و برای کسانی که کتاب دوست هستند، میتوانید ارسال نمایید و برای مشاهده ی مطالب پر محتوای دیگر میتوانید به بخش فرهنگ و هنر ساعدنیوز مراجعه نمایید. همچنین شما نیز بهترین کتابی که تا حال مطالعه کرده اید، برای ما معرفی نمایید. از همراهی شما بسیار سپاسگزارم.