درباره آلبرت الیس
آلبرت الیس (به انگلیسی: Albert Ellis) (متولد ۲۷ سپتامبر ۱۹۱۳ - درگذشته در ژوئیه ۲۰۰۷) یک روان شناس آمریکایی بود وی بنیانگذار و رئیس افتخاری نهاد آلبرت الیس نیویورک بود. الیس در یک خانواده یهودی در پیتسبورگ در ایالت پنسیلوانیا در ۱۹۱۳ زاده شد. الیس بزرگ ترین فرزند خانواده بود و پدر وی مردی کاسب کار و بیشتر در سفرهای بازرگانی و دور از خانه بسر می برد. در اتوبیوگرافی خویش الیس مادرش را زنی در خود رفته با اختلال دوقطبی تشریح نموده است. الیس تا سال ۱۹۴۳ در دوره روان تحلیل گری آموزش می دید. اما در آن زمان ها شروع به ساختن آزمون های کاغذ و مدادی کرد. در میان تمام تست های موجود او تست MMPI را بهترین تست می دانست. در سال ۱۹۴۷ مدرک دکترای خود را دریافت کرد. در آن زمان همچنان علاقه شدیدی به نظریه فروید داشت. پس از یک دوره آموزشی دیگر در تست رورشاخ ایمان او به نظریه روان تحلیل گری رو به افول نهاد. از بین روانشناسان هورنای، آدلر، فروم و سالیوان بیشترین تأثیر را بر او گذاشتند. پس از آن شروع به مطالعه کتب فلاسفه باستانی و جدید کرد. در سال ۱۹۵۳ او به کلی از روان تحلیل گری فاصله گرفت و خود را درمانگر عقلانی نامید.

درباره کتاب نمی گذارم کسی اعصابم را بهم بریزد
ما مجموعه ی قدرتمندی از مهارت ها را به شما می دهیم تا رؤسا، همکاران، ناظران، همسر، بچه ها، والدین، همسایه ها، دوستان، عزیزان و دیگر کسانی که هر روز با آن ها سروکار دارید، نتوانند اعصابتان را به هم بریزند. به ندرت همه ی این اشخاص همیشه باعث ناراحتی ما می شوند، اما بسیاری از ما گه گاهی اجازه داده ایم کسی دکمه ی اعصابمان را فشار دهد. دنیای امروز می تواند تاحدودی گیج کننده باشد، نه فقط در سطح جهانی، بلکه در زندگی روزمره مان. تعجبی ندارد که در این دوران اشخاص و مسایلی این چنینی به راستی می توانند دکمه های اعصاب ما را فشار دهند. این ممکن است فردی باشد که دکمه ی اعصاب ما را فشار می دهد: همکاری"همه چیزدان"، رئیسی زیادی منتقد، سرپرست و ناظری با حالت دفاعی، همسری بی احساس، بچه ای سرسخت، دوستی بهانه گیر، تعمیرکاری بی اعتنا، قوم و خویشی منفی. کتاب نمی گذارم کسی اعصابم را به هم بریزد (how to keep people from pushing your buttons) روش هایی خاص و واقع بینانه در اختیار شما قرار می دهد تا اشخاص و موضوعات را از فشار دادن دکمه هایتان بازدارید. در این کتاب از حرف و حدیث های نظری و روان شناسی ساده انگارانه، روش مثبت اندیشی سطحی، خبری نیست. در عوض، به مجموعه ای از مهارت های بسیار خاص اشاره شده است که وقتی اشخاص و موضوعات دکمه ی اعصابتان را فشار می دهند، طرز واکنش شما را در جهت درست هدایت می کند و این روش کارایی دارد! زندگی کوتاه و ارزشمند است. دکتر آلبرت الیس (Albert Ellis) و آرتور لانگ (Arthur lange) به شما کمک خواهد کرد تا در کاری که انجام می دهید موفق شوید و از این سفر لذت ببرید. آن ها به شما نشان خواهند داد چطور واکنش های افراطی تان را نسبت به اشخاص و موضوعاتی که دکمه های اعصابتان را فشار می دهند، مهار کنید.
بخشی از کتاب نمی گذارم کسی اعصابم را به هم بریزد
در این دنیا چهار احساس ”احمقانه“ وجود دارد. یعنی هر بار كه دچار یكی از این احساسات شوید، نمی توانید به شكلی مؤثر از عهده ی موقعیتی برآیید و به احتمال زیاد خودتان را ناراحت می كنید؛ فردی یا موضوعی اعصابتان را به هم می ریزد. این احساسات عبارت اند از: اضطراب مفرط، خشم/ حالت دفاعی، افسردگی/ كسالت یا احساس گناه. (به زودی به شما خواهیم گفت منظورمان از افراطی یعنی چه). اول، اگر خودتان را خیلی مضطرب (یا عصبی، پرتنش، ناراحت، برافروخته، هراسان، بیمناك، نگران، مرعوب و وحشت زده) كنید، به گونه ای مؤثر آن شخص یا موقعیت را كنترل نخواهید كرد. برای نمونه، ممكن است در یك مصاحبه ی شغلی یا هنگام صحبت با رئیسی مرعوب كننده، بی نهایت عصبی شوید. متوجه شوید كه به دلیل پایان مهلت مقرر در محل كار، یا تصمیم مهمی در زندگی تان، یا رفتار اخیر فرزندتان خیلی ناراحت هستید. اگر چنین است، پس كسی یا موضوعی دارد اعصابتان را به هم می ریزد. دوم، اگر خیلی عصبانی (یا تدافعی، خشمگین، آتشی، وقیح، جنجال برانگیز، آزرده، ناكام) هستید، این احتمال نیز وجود دارد كه تعادل عصبی تان را از دست بدهید. شاید وقتی همسرتان از شغل شما، آشپزی، طرز تربیت فرزند یا روش عشق ورزی تان انتقاد كند، به راستی احساس كنید حالت دفاعی دارید. شاید وقتی نوجوانتان به شما بی اعتنایی كند یا احترام نگذارد، یا همكارانتان در محل كار بی كفایت هستند و با شما مشاركت نمی كنند، از كوره در بروید.
خلاصه ای از کتاب نمی گذارم کسی اعصابم را به هم بریزد
همگی ما اعصابمان بهم می ریزد و کسانی را داریم که اعصابمان را بهم می ریزند. کسانی که ما را عصبی می کنند همه جا پیدا می شوند. سرکار، در مدرسه، در دورهمی خانوادگی، در استارباکس ها، در قطار و جاهای دیگر. نمی توانیم از آن ها فرار کنیم. اما مجبور نیستیم تسلیمشان شویم.
کتاب نمی گذارم کسی اعصابم را بهم بریزد از آن خودآموزهایی نیست که انتظار برود آن را تأثیرپذیرانه مطالعه کرد. هربخش با مجموعه ای از تمریناتی جمع بندی می شود که می توان آن ها را متناسب با شرایط فردی خوانندگان مناسب سازی کرد. در این کتاب از حرف و حدیث های نظری و روانشناسی ساده انگارانه، روش مثبت اندیشی سطحی، خبری نیست در عوض، به مجموعه ای از مهارت های بسیار خاص اشاره شده است که وقتی اشخاص و موضوعات دکمه ی اعصابتان را فشار می دهند، طرز واکنش شما را در جهت درست هدایت می کند و این روش کارایی دارد! در پایان این کتاب، شما با نقطه ضعف های عصبی و آسیب پذیر خود بیشتر هماهنگ می شوید. و مهم تر از آن، زمانی که دیگران اعصابتان را به هم می ریزند، با مجموعه ای از راهکارهای تایید شده برای روبرو شدن با آن مجهز می شوید.
فهرست مطالب کتاب
- مقدمه
- فصل 1: چطور به اشخاص و موضوعات اجازه می دهیم دکمه های اعصاب ما را فشار دهند
- فصل 2: باورهای نامعقولی که باعث می شود به دیگران اجازه دهیم اعصابمان را به هم بریزند
- فصل 3: ترجیحات واقع بینانه: جایگزینی مناسب برای تفکر نامعقولی که باعث ناراحتی ما می شود
- فصل 4: ده باور نامعقول که با استفاده از آن ها به اشخاص و موضوعات اجازه می دهیم بی جهت اعصابمان را به هم بریزند
- فصل 5: چگونه تفکر نامعقولتان را تغییر دهید: چهار گام به سوی موفقیت
- فصل 6: چگونه در محل کار اجازه ندهید افراد و موضوعات اعصابتان را به هم بریزند
- فصل 7: همسران: اصلی ترین عامل به هم ریختن اعصاب
- فصل 8: فرزندپروری: آزمون یکی به آخر
- فصل 9: کثرت عواملی که اعصابتان را به هم می ریزد
- فصل 10: در مقابل آن ها بایستید
شناسنامه کتاب نمی گذارم کسی اعصابم را به هم بریزد
- نویسنده: آلبرت الیس _ آرتور لانگ
- مترجم: شمس الدین حسینی_ الهام آرام نیا
- زبان: فارسی
- ناشر چاپی: نشر نسل نواندیش
- تعداد صفحات:255
- موضوع کتاب: کتاب خودسازی و موفقیت
- نسخه الکتریکی:دارد
- نسخه صوتی : دارد
امیدوارم از محتوای معرفی کتاب نهایت لذت را برده باشید و برای کسانی که کتاب دوست هستند، میتوانید ارسال نمایید. همچنین برای مشاهده ی مطالب پر محتوای دیگر میتوانید به بخش فرهنگ و هنر ساعدنیوز مراجعه نمایید. از همراهی شما بسیار سپاسگزارم .
معرفی کتاب ای کاش وقتی 20 ساله بودم می دانستم اثر تینا سیلیگ










































