درباره رضا امیر خانی
رضا امیرخانی (زاده ۱۳۵۲) نویسنده و منتقد ادبی ایرانی است. او مدتی رئیس هیئت مدیره انجمن قلم ایران بود. او تاکنون آثار مختلف رمان، داستان بلند، مجموعه داستان کوتاه، سفرنامه و مقالات بلند تحلیلی اجتماعی را نگارش کرده است. برخی از آثار وی به زبان های روسی، اندونزیایی، عربی، اردو و ترکی ترجمه شده است.
درباره کتاب قیدار
کتاب قیدار روایت مرد سرمایه داری است که در دهه ی پنجاه شمسی زندگی می کند، او صاحب یک گاراژ باربری بزرگ در تهران است و نان آور تعداد زیادی از مردم تنگدست. برخلاف شرایط اقتصادی زندگی اش، اصول اخلاقی اش وابسته به ارزش های طبقات فرودست و متوسط جامعه است. قیدار بین کوچک و بزرگ به خیرخواهی، انسانیت و جوانمردی معروف است. جهان بینی و ارزش های اخلاقی قیدار باعث شکل گیری هاله ای از تقدس و عرفانیت حول شخصیت وی شده است. نامی که نویسنده برای قهرمان داستانش انتخاب کرده هم او را پیوند می زند به تقدس نام فرزند حضرت اسماعیل. قیدار شمایل پهلوان خیرخواه مسلمانی است که در زندگی اش با پیروی از مرام پهلوانی و لوطی گری خود می کوشد دست گیر هر نیازمندی باشد و به همان اندازه به دنبال تسویه حساب با کسی که رسم انسانیت را زیرپا گذاشته است. می کوشد حسینه ای بزرگ بسازد برای اسکان بی سرپناهان و معتادان، یا با زنی که پیش تر توسط مردی به نام شاهرخ قرتی مورد تجاوز قرار گرفته بوده، ازدواج می کند و ... موقعیتی که کتاب قیدار از تهران دهه ی پنجاه و روابط آدم ها با یکدیگر می سازد، آینه ی تمام قدی از آشفتگی و تناقض هایی است که امروز هم میان مردم حس می شود. شخصیت ها در جهان کتاب قیدار دچار سرگشتگی میان ارزش های سنتی و پیچیدگی های مدرنیته ای هستند که زندگی شان را تحت تاثیر قرار داده، اما با هر جلوه ای از پیشرفت، پیوندهای آدم های داستان با گذشته شان را هم پاره می کند. در این میان قیدار شمایل پهلوان لوطی منشی است که در فضایی آشفته و تاریک در حال جنگیدن برای ارزش هایی است که روز به روز بین مردم جامعه کمرنگ تر می شود. او قهرمان زخم خورده ی نبردی بر سر ارزش های فراموش شده است. این مقاومت یک تنه ی او دربرابر زمانه ای که ارزش هایش را زیرپا له می کند، از او شخصیتی رازآمیز ساخته. قیدار رازی را بر دوش می کشد که آدم های زمانه اش از درک آن عاجزند. رضا امیرخانی معتقد است «روایت قیدار، ضرورت جامعه ی امروز ماست.» به عقیده ی نویسنده کتاب قیدار یادآور شخصیت هایی در بطن جامعه است که جایشان در زمانه ی معاصر ما خالی است و یافتن دوباره ی مرام و مسلک پهلوانی با سویه های مذهبی می تواند یکی از راه های نجات جامعه ی امروز از تناقض ها و فقدان هویت باشد. در این کتاب فضای داستان و روابط شخصیت ها تا حدی ملموس است که خواننده را به حال و هوای دهه ی پنجاه تهران ببرد و پای تکه کلام ها، صحبت ها و عادت های رفتاری تیپ های مختلف اجتماع بنشاند. با این حال انتخاب با مخاطب است که پس خواندن کتاب تصمیم بگیرد آیا می تواند در زیرمتن روایت قیدار رابطه ای با امروز خودش پیدا کند یا تنها با قصه ای مواجه است که در محدوده ی جهان داستانی اش سیر می کند، نه فراتر از آن. و اینکه قهرمان این قصه توانایی تبدیل شدن به الگویی اجتماعی را دارد یا فقط شخصیتی است که تنها در فضای همین داستان ملموس است.
در بخشی از کتاب قیدار می خوانیم
صبحِ اولِ صبح، ده نفری، دور تا دورِ حوضِ کنارِ دفترِ گاراژ نشسته اند روی سنگ های لبه ی باغچه. از تصادف دو ماه گذشته است و آقا از بالاخانه پایین نیامده است. نه این که نیامده باشد، آمده است، اما چه آمدنی؟ بی حوصله و دمغ. نگاهی کرده است به دفتر و دستک و کلفتی بارِ میرزا و چند دفتریِ دیگر کرده است و برگشته است بالا. چند ساعتی یک بار فریادی کشیده است که قلیان و چای ببرند. بعدتر بچه های دفتر ساعت به ساعت، سر می زده اند و قلیان و چای می برده اند و با همین کار، صدای نعره ی قیدار را هم خاموش کرده بودند. قیدار نگاه ش به پیچکی است که روی پله گان پیچیده است و خود را رسانده است به پنجره. پیچک، جلوِ چشمِ قیدار آرام آرام بالا می آید و قد می کشد... دو ماه است... ده نفری، دور تا دورِ حوضِ گاراژ نشسته اند. صفدر آرام سرِ کچل ش را می خاراند و به پله گان نگاه می کند. این پیچک رفت بالا و خودش را رساند به قیدارخان، ما نرفتیم... هیچ کدام در این دو ماهه بیکار نبوده است. صفدر به یاد می آورد که کاسه کوزه دارِ یکِ تهران را از سرِ بساطِ قمارخانه جمع کرده بود و آورده بود کفِ گاراژ که بساط راه بیاندازد، بل که آقا را از لاکِ خودش در بیاورند. کاسه کوزه دار، بساطِ ورق راه انداخته بود و دسته ی پاسوری بیرون کشیده بود. از ترسِ قیدارخان، چیزی هم وسط نگذاشته بودند و بازی سرِ سلامتی بود. ورق ها بُر خورد و اول هم به احترام، قیدارخان، چند برگی بیرون کشیده بود.
قیدار کیست؟
در کتاب رضا امیرخانی شخصیت اصلی داستان مردی است به نام قیدار که نامش برگرفته از اسم فرزند حضرت اسماعیل است. تمام داستان حول شخصیت او تعریف می شود و هر گونه فضایل مثبت اخلاقی اعم از: رفاقت، لوطی گری، مروت، مرام، محبت و انسانیت را در خود دارد. قهرمان داستان با همان چهره آشنا داش مشدی های، صاحب بزرگترین گاراژ باربری تهران و مردی ثروتمند است. در همان نخستین جملات کتاب، نویسنده در صدد آن است که به قهرمان اصلی کتاب نقشی پیامبر گونه دهد که جوانمردی راه و پیشه زندگی اوست. به علاوه، نویسنده در کنار این خصوصایت اخلاقی، سعی در این دارد که شخصیت اصلی داستان را با مذهب و عرفان نیز پیوند دهد. پیش از این چنین رویکردی در دیگر لوطی های مشهور ادبیات (داش اکل) یا سینما دیده نمی شد. قهرمان داستان سرگردان میان سنت و مدرنیته است، همانطور مردم روزگارش در چنین وضعیت آشفته ای هستند. از سویی زندگی مرفه و ویلا نشین دارد، از سویی به جوانمردی و لوطی گری گرایش دارد. با اینکه کتاب هیچ وقت تحلیل درستی از این وضعیت ندارد، ولی مدرنیته - نه به معنای عمیق انسانی بلکه تعریف مادی از آن - را ابزاری مناسب برای پیشبرد اخلاقیات سنتی می داند. در اینجاست که برای نخستین بار گرایش دینی شخصیت لوطی داستان به مسلمان بودن او گره می خورد و عملاً زمینه بنیادین داستان که باید ریشه در اصل جوانمردی بدون هیچ کنش دینی باشد، در کتاب رنگ و بویی مذهبی - تبلیغی پیدا می کند. شخصیت اصلی کتاب که اهل زورخانه و علم گردانی در هیئت های عزاداری است، تیپ شخصیتی غیر قابل تصوری دارد که در روزگار سخت می توان شبیه او را یافت. کاراکتر اصلی داستان که اخلاقیاتش زبان زد عام و خاص هست، از کاراکتر تعریف شده اش فراتر نمی رود.
آیا قیدار یک رمان است؟
این کتاب، رمانی نوشته رضا امیرخانی است که توسط نشر افق در سال 1391 منتشر شد. این رمان با استفاده از قصه گویی و داستانی خیالی سعی در پرداخت به معضلات جامعه و حل آن از طریق رجوع به مسلک جوانمردی با زمینه دیدنی و روحانی دارد. بر خلاف بسیاری از کتاب هایی که در باب لوطی گری نوشته شده است، همانند داش آکل، کتاب حال حاضر برداشتی جدید از این فرهنگ دارد. به این صورت که در داش آکل، هدایت با کشتن شخصیت اصلی داستان، عصر جوانمردی را مرده می پندارد، ولی در کتاب، امیرخانی جوانمردی را از نو زنده کرده و طوری وانمود می کند که تنها مصلح زمانه باید چنین و چنان باشد.
فهرست مطالب کتاب
- فصل اول: مرسدسِ کوپه ی کروک آلبالویی متالیک
- فصل دوم: تاکسی فیات، کبریتیِ دویست و دو
- فصل سوم: اسبِ اینترنشنال
- فصل چهارم: موتور وسپای فاق گلابی
- فصل پنجم: هجده چرخِ اتاق دار
- فصل ششم: پلیموثِ کورسیِ سیب فروش ها
- فصل هفتم: اف-هشتاد و پنجِ عینکیِ شیشه شکسته
- فصل هشتم: گاومیشِ دوازده سیلندر
- فصل نهم: براق، مرکبی آسمانی، سپیدرنگ، با گوشی لرزان...
شناسنامه کتاب قیدار
-
نویسنده: رضا امیرخانی
- زبان: فارسی
- ناشر چاپی: نشر افق
- تعداد صفحات: 296
- موضوع کتاب:کتاب های داستان و رمان ایرانی
- نسخه الکترونیکی:دارد
- نسخه صوتی : دارد
علاقه مندان به ادبیات داستانی معاصر ایران و به طور کلی طرفداران رمان ایرانی می توانند بخشی از طیف مخاطبان این کتاب باشند. امیدوارم از محتوای معرفی کتاب نهایت لذت را برده باشید و برای کسانی که کتاب دوست هستند، میتوانید ارسال نمایید و برای مشاهده ی مطالب پر محتوای دیگر میتوانید به بخش فرهنگ و هنر ساعدنیوز مراجعه نمایید. همچنین شما نیز بهترین کتابی که تا حال مطالعه کرده اید، برای ما معرفی نمایید. از همراهی شما بسیار سپاسگزارم.