اوژان یونسکو
اوژن یونسکو در ۱۹۱۲ در رومانی از مادری فرانسوی و پدری رومانیایی زاده شد و در ۲۸ مارس ۱۹۹۴ درگذشت. در خردسالی با مادر و خواهر رهسپار فرانسه شد و تا ۱۳ سالگی همانجا به مدرسه رفت. در این میان پدر، همسرش را طلاق داد و همسر دیگری اختیار کرد و چون دادگاه حق سرپرستی کودک را به پدر سپرده بود، اوژن ناچار به بخارست بازگشت تا آنکه در سال ۱۹۳۸، با استفاده از بورس تحصیلی انستیتوی فرانسوی بوخارست، همانند هموطنش فیلسوف سیوران، به پاریس عزیمت کرد و باز چون سیوران، کشور فرانسه را برای اقامت دائم برگزید و دیگر به رومانی باز نگشت، اما وطن هیچگاه از افق ذهن و دیدش دور نشد و اوژن یونسکو از این لحاظ نیز همتای سیوران است. در واقع دوران کودکی و نوجوانی اوژن یونسکو میان دو جنگ جهانی، در دو وطن گذشت: رومانی و فرانسه، اما دوران کودکی که در فرانسه به سر آمد، در ذهنش اثری پایدار و به یاد ماندنی به جا گذاشت. کودکی در نظر اوژن یونسکو ، دوران طلایی زندگی است، زیرا عصر بی خبری است و به محض وقوف انسان به این حقیقت تلخ که می میرد، پایان می گیرد. به همین جهت کودکی برای وی سرچشمهٔ نیرو و به مثابهٔ تکیه گاه است و اوژن یونسکو همهٔ قدرت و صلابتش را از آن می گیرد، همانگونه که در اساطیر یونان آنته، تمام زور و قوتش را از زمین می گرفت.
معرفی کتاب تشنگی و گشنگی
شخصیت اصلی نمایشنامه تشنگی و گشنگی (Hunger And Thirst: A Play In Three Acts) مردی به نام ژان است که سفری را برای یافتن شادی و خوشبختی حقیقی در زندگی آغاز می کند. مردی که همیشه برای یک چیز جدید، یا برای چیزی بهتر طغیان می کند. اوژن یونسکو (Eugene Ionesco) نمایش را در چهار بخش و سه صحنه ی جدا از هم نوشته که ژان را از بهشت به دوزخ می رساند. ژان در بخش اول که همان بهشت است، با همسر و فرزندش که نوزادی دوست داشتنی می باشد، زندگی می کند. او برای داشته های خود در زندگی ارزشی قائل نیست و آن ها را دور می اندازد. در بخش دوم که در عالم برزخ اتفاق می افتد، ژان منتظر زنی می ماند که نمی تواند کاملاً او را به یاد آورد و در این راه هم ناکام می ماند. در بخش سوم به مانعی غیرقابل عبور برمی خورد و سرانجام به محفل دوزخیان وارد می شود و تصور می کند که در جمع مومنان است و در نهایت به بردگی کشیده شده و سرانجام به ارزش چیزهایی که از دست داده، پی می برد ولی دیگر دیر شده است... علاقه مندان به مطالعه ی نمایشنامه به ویژه نمایشنامه های فرانسوی، تجربه ای دلچسب از خواندن این اثر خواهند داشت.
در بخشی از کتاب تشنگی و گشنگی در سه وهله می خوانیم:
ژان: بهت گفتم که نمی خواهم. ولی هیچ فایده نداشت. تو از یک لحظه بی توجهی من استفاده می کنی. من در فکر چیز دیگری هستم – پیش می آید – آدم نمی تواند درباره ی همه چیز یک جا فکر کند. آدم نمی تواند در هر لحظه تمام چیز ها را در ذهن حاضر داشته باشد. باخبری، پرده بسیار تنگی است. خوب وقتی من فراموش می کنم... آه. به خودم قول داده بودم که دیگر برنگردم. یادم نیست چه جور برگشتم . تو می دانستی از این وضع نفرت دارم. خوب. پیش می آید که من درباره چیز دیگری فکر می کنم – وتو هم ملتفت می شوی تو که مدام مواظبی؛ تو که همیشه دزدکی مرا می پایی. وقتی من دارم خیال می بافم – و که کی داند چه خیال هایی؟ تو می آیی دستم را می گیری و ازم می پرسی می آیم یا نه؟ من هم که حواسم جای دیگر است، جواب می دهم آره. آن وقت تو مرا می بری فلان جا و مستقرم می کنی. مستقرمان می کنی. در حالی که تخیل من ولگردی می کند. آن وقت ناگهان متوجه می شوم، می بینم جایی هستم که تو تصمیم گرفتی مرا ببری. به آنجا که بختک ها خبرم کرده بودند که برنگردم. ماری مادلن: با وجود این چند سال پیش همین جا زندگی می کردیم. مدت ها این جا زندگی کردیم. و تو دلخور نبودی.
فهرست مطالب کتاب
- وهله اول: فرار
- وهله دوم: قرار ملاقات
- وهله سوم: اجتماع سری در مهمانسرا
شناسنامه کتاب تشنگی و گشنگی
- نویسنده:اوژان یونسکو
- مترجم: جلال آل احمد و منوچهر هزار خانی
- زبان: فارسی
- ناشر چاپی: امیرکبیر
- تعداد صفحات:166
- موضوع کتاب: نمایشنامه
- نسخه الکتریکی:دارد
- نسخه صوتی : ندارد
امیدوارم از محتوای معرفی کتاب نهایت لذت را برده باشید و برای کسانی که کتاب دوست هستند، میتوانید ارسال نمایید. همچنین برای مشاهده ی مطالب پر محتوای دیگر میتوانید به بخش فرهنگ و هنر ساعدنیوز مراجعه نمایید. از همراهی شما بسیار سپاسگزارم.