درباره سوتلانا آلکسیویچ
سوتلانا الکساندرونا الکسیویچ (روسی: Светлана Александровна Алексиевич؛ اوکراینی: Світлана Олександрівна Алексієвич; ۳۱ مهٔ ۱۹۴۸ در ستانیسلاو ) نویسنده و روزنامه نگار اهل بلاروس است. وی در سال ۲۰۱۵ برندهٔ جایزه نوبل ادبیات شد. آکادمی سوئد وی را به دلیل روایات چندصدایی، که مظهر محنت و شجاعت در روزگار معاصر ماست، شایستهٔ جایزهٔ نوبل ادبیات دانستند. بدین ترتیب، آکادمی سلطنتی نوبل سوئد سوتلانا الکسیویچ را برندهٔ نوبل ادبیات ۲۰۱۵ میلادی اعلام کرد. وی نخستین نویسندهٔ بلاروس است که موفق به دریافت این جایزه شده است. وی همچنین در سال ۲۰۱۳ برندهٔ جوایزی همچون جایزه صلح کتاب فروشان آلمان و جایزه مدیسی شده است. منتقدان، آثار ادبی او را سرشار از بازتاب روحیهٔ شهروندان روسیه پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی می دانند.
درباره کتاب زمزمه های چرنوبیل
کتاب صداهایی از چرنوبیل، اثری نوشته ی برنده ی نوبل ادبیات، سوتلانا الکساندرونا الکسیویچ است. در روز 26 آپریل 1986، بدترین حادثه ی مربوط به رآکتور هسته ای در تاریخ در چرنوبیل به وقوع پیوست و مساحتی به بزرگی سه چهارم اروپا را آلوده کرد. کتاب صداهایی از چرنوبیل، اولین اثری است که شرح هایی شخصی از این فاجعه را ارائه می کند. نویسنده ی کتاب، سوتلانا الکساندرونا الکسیویچ با صدها نفر از کسانی مصاحبه کرده که زندگی شان تحت تأثیر این فاجعه قرار گرفته است. داستان های شهروندان بی گناه، آتش نشانان و متصدیان پاکسازی آلودگی، پرده از ترس، سردرگمی و عصبانیتی برمی دارد که هنوز همراه شان است. کتاب صداهایی از چرنوبیل، اثری فوق العاده بااهمیت، فراموش نشدنی، تأثیرگذار و صادقانه است که به یکی از سخت ترین تجربه های بشر در مواجهه با مشکلات می پردازد. کتاب زمزمه های چرنوبیل (Voices from Chernobyl) اثر سوتلانا آلکسیویچ (Svetlana Alexievich) برای اولین بار در سال 1977 منتشر شد و شهرام همت زاده آن را از روسی به فارسی ترجمه کرد و در سال 1395 در ایران به چاپ رسید. نویسنده در این کتاب روایت هایی شخصی از واقعه ی چرنوبیل را گردآوری کرده است. این فاجعه در آوریل 1986 به وقوع پیوست و تشعشات هسته ای ناشی از آن زندگی انسان های زیادی را تا نسل ها درگیر خود کرد. سوتلانا آلکسیویچ سال ها تلاش کرد تا روایت های متعددی را از بازماندگان این حادثه گردآوری کند و حاصل این کار خود را در کتاب زمزمه های چرنوبیل به چاپ رساند. گفتنی است نویسنده ی برجسته ی کتاب نامبرده به دلیل فشار ناشی از تحقیق راجع به این موضوع به بیماری های نقص ایمنی دچار شد. روایت های جمع آوری شده در کتاب زمزمه های چرنوبیل برای اولین بار در این اثر منتشر شده اند. نویسنده با صدها بازمانده و آسیب دیده حادثه چرنوبیل از ساکنان و شهروندان گرفته تا آتش نشانان و خدمه پاکسازی مصاحبه کرده و حاصل آن را به صورت مونولوگ ارائه کرده است.
اقتباس فرهنگی از کتاب زمزمه های چرنوبیل
مینی سریال چرنوبیل ساخت اچ. بی. او اقتباسی از روایت های ذکرشده در کتاب زمزمه های چرنوبیل است. این اثر خیلی زود در فهرست برترین مینی سریال های تاریخ قرار گرفت.
جوایز و افتخارات کتاب زمزمه های چرنوبیل
- ترجمه شده به چند زبان زنده دنیا
- برنده ی جایزه ی "Leipzig" به سال 1998
- برنده ی جایزه ی ملی حلقه ی منتقدان کتاب
نکوداشت های کتاب زمزمه های چرنوبیل
- یکی از انسانی ترین و در عین حال ترسناک ترین کتاب هایی که تابه حال خوانده ام. (هلن سیمپسون، نویسنده)
- داستان هایی تلخ و غم انگیز، مانند رادیونوکلئیدهایی که در بدن بازماندگان این حادثه وجود دارد، در سراسر صفحات این کتاب جمع می شوند. (نیویورک تایمز)
- کتاب زمزمه های چرنوبیل به زیبایی هرچه تمام تر به رشته ی تحریر درآمده است؛ زمان زیادی طول می کشید تا بتوانم نگاهم را از صفحه جدا کنم و به صفحه ی بعد بروم، چون ادامه ی کتاب بسیار دلخراش بود. (ارونداتی روی، نویسنده و فعال سیاسی)
- روایت های ارائه شده توسط سوتلانا آلکسیویچ از چرنوبیل کلاژی از تاریخ شفاهی است که به زندگی نامه ی ذهنی ملتی تبدیل می شود که در هیچ نقشه ای نشانی از آن نیست: سرزمین مسمومی که بلاروس ها، اوکراینی ها و روس ها در آن زندگی می کردند و برای همیشه در اثر فاجعه تغییر کرد. این کتاب در مغز ما سوختگی هایی ناشی از تشعشعات را به جای می گذارد. (گاردین)
در بخشی از کتاب زمزمه های چرنوبیل می خوانیم
مورچه های کوچک روی تنه درختان حرکت می کنند، ولی در این اطراف ادوات نظامی غرش می کنند. همه جا پر از سرباز شده است. صدای داد و فریاد و فحش و بد و بیراه به گوش می رسد. بالگردها مدام به پرواز درمی آیند، ولی مورچه ها همچنان کار خودشان را می کنند. من از منطقه چرنوبیل برگشتم و از تمام چیزهایی که در یک روز در آن جا دیدم، فقط همین تصویر مورچه ها به وضوح در ذهنم باقی مانده است. در آن لحظه ما در جنگل بودیم و من داشتم کنار درخت سپیداری سیگار می کشیدم. به درخت نزدیک شدم و به آن تکیه دادم. درست در جلو چشمانم، مورچه ها بدون این که هیچ توجهی به ما داشته باشند و یا این که به سر و صدایمان اهمیتی بدهند، داشتند روی تنه درخت به حرکت خودشان ادامه می دادند. آن ها مصمم مسیر خودشان را می رفتند. ما داریم منطقه را تخلیه می کنیم و به زودی انسانی اینجا نخواهد بود، ولی این مسئله اهمیتی برای آن ها نداشت. من در آن لحظه داشتم به چنین چیزی فکر می کردم. به قدری تحت تأثیر قرار گرفته بودم که فقط به آن ها زل زده بودم و داشتم به این مسئله فکر می کردم. پیش تر هرگز از چنین فاصله نزدیکی به آن ها نگاه نکرده بودم. ابتدا همه حرف از «فاجعه» می زدند و سپس گفتند «جنگ هسته ای». من درباره هیروشیما و ناکازاکی چیزهایی خوانده و فیلم های مستندی را دیده بودم. وحشتناک اما قابل فهم بود: جنگ هسته ای، شعاع انفجار و... اینها را می توانستم هضم کنم، اما از درک کامل آنچه که بر ما رخ داده بود، عاجز بودم. نقصی وجود داشت. دانش من ناقص بود. همه کتاب هایی که من در زندگی ام خوانده بودم هم برای درک درست این موضوع کافی نبود. وقتی از مأموریت برگشتم با حالت گنگ و گیجی به قفسه کتاب های اتاقم نگاهی انداختم و شروع به خواندن کتاب کردم. ای کاش اصلاً نمی خواندم...
فهرست مطالب کتاب زمزمه های چرنوبیل اثر سوتلانا آلکسیویچ
- مقدمه مترجم
- درباره نویسنده این اثر
- گواهی تاریخ
- صدای یک انسان تنها
- مصاحبه نویسنده با خودش
- فصل اول: زمین مردگان
- تک گویی درباره آن که چرا انسان خاطرات خود را به یاد می آورد
- تک گویی درباره آن که در چرنوبیل می شود هم با زندگان صحبت کرد و...
- تک گویی اهالی یک روستا درباره آن که چگونه ارواح از آسمان...
- تک گویی درباره آن که مرغ هم از دیدن کرم خاکی خوشحال می شود...
- تک گویی درباره آوازی بی کلام
- سه تک گویی درباره ترسی قدیمی و این که چرا وقتی زن ها...
- فصل دوم: تاج خلقت
- تک گویی درباره پیشگویی های کهن
- تک گویی در باره صحنه شب مهتابی
- تک گویی شاهدی که هنگام زمین خوردن و فریادزدنِ مسیح، دندان درد داشت
- سه تک گویی درباره «خاکستر رونده» و «خاک گویا»
- تک گویی درباره آن که ما بدون چخوف و تولستوی نمی توانیم زندگی کنیم
- تک گویی درباره آن که فرانسیس مقدس برای پرندگان هم موعظه می خواند
- تک گویی بدون عنوان، یک فریاد
- تک گویی دو صدای مختلف: یک خانم و یک آقا
- تک گویی درباره این که یک چیز کاملاً نامرئی می خزد و وارد بدنت می شود
- تک گویی کنار چاهِ آبی پلمپ شده
- تک گویی درباره نقش و سوژه غم
- هم سرایی مردم
- فصل سوم: شعف غم و اندوه
- تک گویی درباره آن که ما نمی دانستیم مرگ تا این حد می تواند زیبا باشد
- تک گویی درباره آن که چقدر تبدیل شدن به خاک آسان است
- تک گویی درباره سمبل ها و اسرار کشوری بزرگ
- تک گویی درباره آن که وحشتناک ترین پیشامدها در زندگی...
- تک گویی درباره آن که یک روس همیشه دوست دارد...
- تک گویی درباره آن که چقدر زندگیِ کوتاه...
- تک گویی درباره علم فیزیک که همه ما زمانی عاشقش بودیم
- تک گویی درباره آن که چرنوبیل فراتر از کالیما و آشویتس است
- تک گویی درباره آزادی و آرزوی مرگ عادی و طبیعی
- تک گویی درباره بچه عقب مانده ای که در هر صورت دوست داشتنی است
- تک گویی درباره آن که به زندگی تیره باید چیزی اضافه شود...
- تک گویی درباره سربازی لال.
- تک گویی درباره سؤال همیشگی و لعنتی «چه باید کرد و...
- تک گویی فردی از حامیان حکومت شوروی
- تک گویی درباره این که چگونه دو فرشته اولگا کوچولو را با خودشان بردند.
- تک گویی درباره حاکمیت بی حد و حصر یک نفر بر دیگری
- تک گویی درباره قربانیان و کاهنان
- گروه کر بچه ها
- صدای یک انسان تنها
- به جای سخن پایانی
شناسنامه کتاب زمزمه های چرنوبیل
- نویسنده: سوتلانا آلکسیویچ
- مترجم: شهرام همت زاده
- زبان: فارسی
- ناشر چاپی: نشر نیستان
- تعداد صفحات: 376
- موضوع کتاب:کتاب تاریخ جهان
- نسخه الکترونیکی:دارد
- نسخه صوتی : دارد
بنابراین اگر دوست دارید راجع به حادثه چرنوبیل بیشتر بدانید، پیشنهاد می کنیم کتاب زمزمه های چرنوبیل را بخوانید. امیدوارم از محتوای معرفی کتاب نهایت لذت را برده باشید و برای کسانی که کتاب دوست هستند، میتوانید ارسال نمایید و برای مشاهده ی مطالب پر محتوای دیگر میتوانید به بخش فرهنگ و هنر ساعدنیوز مراجعه نمایید. همچنین شما نیز بهترین کتابی که تا حال مطالعه کرده اید، برای ما معرفی نمایید. از همراهی شما بسیار سپاسگزارم.