ساعدنیوز
ساعدنیوز

معرفی کتاب زنی پشت پنجره اثر ای. جی. فین

  شنبه، 12 شهریور 1401   زمان مطالعه 11 دقیقه
معرفی کتاب زنی پشت پنجره اثر ای. جی. فین
کتاب زن پشت پنجره اثری فاخر از ای. جی. فین، رمانی حیرت‌آور، شورانگیز و جنایی است که با سبکی هیچکاکی تاثیرگذارش شما را تا‌ آخر داستان مجذوب خود خواهد کرد. در این تریلر استثنایی و میخکوب کننده هیچ‌کس و هیچ چیز آنگونه نیست که به نظر می‌رسد. در ادامه اطلاعات بیشتری در مورد این محتوا در اختیار شما قرار خواهیم داد.

درباره ای. جی. فین

دانیل مالوری (Daniel Mallory) (متولد 1979) یک ویراستار و نویسنده آمریکایی است که با نام A. J. Fin می نویسد. رمان او در سال 2018 با عنوان "Woman in the Window" در شماره یک در لیست پرفروش ترین نیویورک تایمز آغاز شد و در یک فیلم بلند اقتباس شده است. مالوری در سال 2019 به دلیل دروغ گفتن زیاد در مورد گذشته خود به خاطر بهانه آوردن کاستی های شخصی و به طور غیرقانونی بیشتر در ادبیات و حرفه خود، مورد توجه واقع شد.

 ای. جی. فین

درباره کتاب زنی پشت پنجره

تعداد زیادی از منتقدان از این اثر به عنوان بهترین داستان دلهره آور در سال 2018 یاد می کنند. اِستیون کینگ در مورد زنی پشت پنجره می گوید: یکی از معدود کتاب هایی که نمی توان آن را زمین گذاشت. همچنین استقبال از این کتاب، سبب شد که شرکت فیلم سازی فاکس 2000 امتیاز ساخت فیلمی بر اساس این رمان را خریداری کند. امتیاز انتشار این کتاب نیز در سی و پنج کشور جهان خریداری شده است. رمان زنی پشت پرده که در سال 2017 در لیست پرفروش های نیویورک تایمز قرار گرفت، کتابی است که در چهل کشور بزرگ دنیا فروش شگفت انگیزی داشته و این نشان گر کار برجسته نویسنده کتاب است. ای. جی. فین (A. j finn) در کتاب زن پشت پنجره (the woman in the window) با بیانی قدرتمند قصه زنی به نام آنا را روایت می کند که گمان می کند شاهد جنایتی در خانه همسایه خود بوده است. آنا که منزلش در نیویورک است، علاقه ای به ارتباط با دنیای بیرون و اطرافیان خود ندارد. او بیشتر وقت خود را به تماشای فیلم و به یاد خاطراتش می گذراند و هر از گاهی کار های همسایه هایش را زیر نظر می گیرد. یکی از همین روزها که در حال نگاه کردن به خانه همسایه اش است، اتفاقی رخ می دهد که برایش باورپذیر نیست... ده ماه از سقوط وحشتناک خودروی آنا فاکس می گذشت که در آن حادثه شوهر و دخترش را از دست داد. او در این مدت هرگز مرگ عزیزانش را باور نکرد و با یاد آن ها زندگی می کرد. ده ماه بود که آنا از خانه اش بیرون نرفته بود. ده ماهی که مثل روح در اتاق های خانه قدیمی خود روزگار می گذراند و در خاطرات گذشته اش سیر می کرد و از اینکه بخواهد از خانه بیرون رود، بسیار هراسناک می شد. شاهرگ حیاتی زندگی آنا به دنیای واقعی، در پنجره اش خلاصه می شد، به اینکه روزها پشت پنجره به تماشای همسایگانش می نشست. یکی از همسایگانش تصویری کامل از خانواده ای سه نفره بود که بازتابی از زندگی گذشته آنا را به تصویر می کشید. ناگهان یک شب، فریاد وحشتناکی سکوت خیابان را در هم شکست و آنا فاکس نظاره گر قتلی شد که به نظر می آمد کسی متوجه آن نشده است. حال او باید کاری می کرد تا پرده از حقیقت ماجرایی بردارد اتفاق افتاده بود؛ ولی حتی اگر هم این کار را می کرد، آیا کسی حرفش را باور می کرد؟ زنی پشت پرده در نگاه اول به زندگی زنی افسرده پرداخته اما در ادامه ، داستانی معمایی و دلهر ه آور است که یادآور فیلم های آلفرد هیچکاک خواهد بود. در همه جای داستان همواره این سؤال برای شما پیش می آید که آیا در فضایی واقعی و جنایی قدم گذاشته اید و یا همه ساخته و پرداخته ی ذهن راوی است؟ شما با خواندن این رمان از نوعی عدم اطمینان و درگیری های ذهنی که با واقعیت درآمیخته و ابهام مرز بین این دو لذت می برید و مشتاقانه پا در مسیری می گذارید که ناگهان دچار تغییراتی بنیادین خواهد شد. از بارزترین ویژگی های رمان حاضر، تعلیق در تمام داستان، جریان سیال ذهن و عدم مرزبندی مشخص بین واقعیت و توهم است. انگار پا در فضایی مه آلود گذاشته اید که هر از گاهی نشانه ای کوچک از مسیر، شما را به ادامه ی حرکت سوق می دهد. همچنین، استفاده ی راوی از توصیف های ناآشنا از محیط و نگاهی خاص به رفتارهای اطرافیان و خودش، در ابتدا ممکن است برای مخاطب کمی عجیب به نظر برسد اما با پیش رفتن داستان به تدریج با نوع زبان راوی آشنا می شود.

برخی نظرات درباره ی رمان هیجان انگیز زن پشت پنجره:

  • داستانی بسیار پیچیده. «وال مک درمید»
  • یکی از آن رمان های نادری که واقعاً مسحور کننده و خواندنی است. «استفن کینگ»
  • سرشار از تردید، شگفتی، حیرت و دلدادگی. «جین هارپر»

در بخشی از کتاب زن پشت پنجره می خوانیم:

یک نوجوان لاغراندام مانند اسبی که از دروازه شروع به حرکت کرده باشد، از در جلویی ساختمان شماره 207 بیرون آمد و به طرف شرق و پایین خیابان دوید، او از جلوی پنجره های آپارتمان من گذشت و نتوانستم خوب او را ببینم. شب تلاش کردم کمتر نوشیدنی مرلو بخورم و صبح زود بیدار شدم. پسرک موی بلوند و کوله پشتی بر دوشش داشت. از جلو پنجره کنار رفتم. رفتم طبقه بالا و روی میز تحریرم نشستم و دوربین نیکون را برداشتم. در آشپزخانه ساختمان 207 پدر خانواده را دیدم که مردی تنومند و چهارشانه بود و قیافه اش با نور صفحه تلویزیون به خوبی دیده می شد. دوربین را به چشمم گذاشتم و روی آن زوم کردم: نمایش امروز. می توانستم پایین بروم و تلویزیونم را روشن کنم، شاید هم با همسایه ام تماشا کنم یا اینکه همین جا با دوربین از تلویزیون آن ها نگاه کنم. درباره آن بعد تصمیم می گیرم. خانه شماره 207 روکار سنگ سفید و یک بالکن دارد و می توانم از اینجا به خوبی از پنجره های شرقی اش آشپزخانه، اطاق پذیرایی طبقه دوم و اتاق خواب بالا را ببینم. دیروز تعدادی کارگر اسباب کشی آمدند و مبل ها و تلویزیون و کمدهای قدیمی را آوردند. شوهرش داشت حرکت خودرو ها در جلو ساختمان را هدایت می کرد. از دیشب که به اینجا آمدند، همسرش را ندیدم و نمی دانم چه شکلی است. امروز بعدازظهر وقتی صدای زنگ را شنیدم تقریباً کیش مات شدم. فوری به طبقه پایین رفتم، در باز کن را زدم تا در باز شود و در سالن را باز کردم، مستأجرم بود. او مردی با فک کشیده بود که چشمانی سیاه و عمیق داشت، شبیه گرگوری پک بود.

جملاتی از متن کتاب

متوجه شده ام که او بعدازظهرها از نوشیدن یک نوشیدنی لذت می برد، همان طور که من لذت می برم. آیا او مانند من، صبح ها هم از نوشیدن لذت می برد؟ اما سن او معمایی است، اگرچه قطعا از دکتر میلر و من جوان تر است (همین طور، چابک تر)؛ تنها در مورد نام اوست که باید حدس بزنم، می توانم با عنوان ریتا از او نام ببرم چون به هیورث در فیلم گیلدا مشابهت دارد، عاشق این جملۀ فیلم هستم «کمترین علاقه ای به آن ندارم». من خودم بسیار به او علاقه مندم. نه به اندامش، نه به برآمدگی خفیف ستون فقراتش، نه به خطوط خوش تراش شانه اش یا سینه بند آبی آسمانی که سینه هایش را تنگ در برگرفته، هرگاه این تصاویر در عدسی نمایان می شوند جای دیگری را نگاه می کنم، اما به نوع زندگی او علاقه مندم؛ زندگی های او، دو نوع زندگی بیشتر از آنکه من دارم. دکتر لحظه ای پیش به داخل خیابان پیچید، درست پس از ساعت دوازده ظهر، کمی پیشتر از آن، همسرش پیمانکار را از در جلویی خانه به درون هدایت کرده و در را بسته بود. روزهای یکشنبه دکتر میلر، بدون استثنا، ساعت سه وربع به خانه باز می گردد، بازگشت او در این ساعت غیرمعمول است. اما اکنون این دکتر خوب با گام های بلند پیاده رو را به سمت پایین طی می کند، در حالی که تندتند از دهان نفس می کشد. کیف دستی اش در یک دست تاب می خورد و حلقۀ ازدواجش برق می زند. روی پاهایش تمرکز می کنم؛ کفش های زرشکی مدل آکسفورد که خوب واکس زده شده و با هر گام نور پاییزی خورشید را جذب می کند. دوربین را به سمت سر او بالا می آورم. دوربین نیکون مدل دی ۵۵۰۰ من چیز زیادی را نادیده نمی گذارد، نه با آن لنز اپتکا؛ موهای آشفتۀ خاکستری، عینک نازک و ارزان قیمت، کمی ته ریش روی فرورفتگی مختصر گونه هایش. او از کفش هایش بیشتر مراقبت می کند تا صورتش. به سمت خانۀ شماره ۲۱۲ برمی گردم جایی که ریتا و پیمانکار به سرعت مشغول کندن لباس هایشان هستند. می توانستم به اطلاعات زنگ بزنم شمارۀ آن خانه را بگیرم و به او هشدار دهم. این کار را نمی کنم. دید زدن به عکاسی از طبیعت می ماند: کسی در حیات وحش دخالت نمی کند. دکتر میلر شاید نیم دقیقه با در جلویی فاصله دارد.چهار قدم دیگر. پنج، شش، هفت. در نهایت تنها بیست ثانیۀ دیگر.

نقد و بررسی کتاب زنی پشت پنجره

روح آثار آلفرد هیچکاک در کتاب «زنی پشت پنجره» زنده شده است. این کتاب یکی از برترین آثار ادبیات معمایی و رمزآلود است که در سال 2018 به عنوان یکی از پرفروش های نیویورک تایمز معرفی شده است. تاثیر این کتاب روی مخاطبان آن قدر زیاد بوده که کمپانی های فیلم سازی حق ساخت فیلمی از روی این کتاب را از صاحب اثر خریداری کرده اند. دلهره و تعلیق، از قهرمانان اصلی این داستان هستند، داستانی که خواندنش به معنای قدم گذاشتن به فضایی مبهم و مه آلود است. از زمانی که «آنا فاکس» در تصادفی وحشتناک، همسرش «اد» و دخرکوچولویش «اولیویا» را از دست داده، حدود 10 ماه می گذرد. آنا حالا در خانه ای زندگی می کند که فقط پوسته ای است پر از خاطرات دور و نزدیک او از همسر و دخترش. آنا چنان به این حاشیه ی امن خو گرفته که دیگر حتی برای قدم زدن و هواخوری هم از خانه بیرون نمی رود. تنها نقطه ی اتصال این زن با دنیای بیرون، پنجره ای است که هر روز ساعت ها کنار آن می نشیند و به زندگیِ آن بیرون خیره می شود. آدم هایی که با هیاهو و سروصدا مدام می آیند و می روند. اما همین پنجره است که ریتم یکنواخت و روزمره ی زندگی آنا را به هم می ریزد. شبی با صدای فریادی به پشت پنجره می رود و چیزی را که نباید، می بیند: او شاهد منظره ای وحشتناک است که به نظر می رسد، هیچ کس متوجه آن نشده است. زندگی آنا حالا چنان دستخوش این حادثه شده که باید برای فاش کردن رازی ترسناک، از فضای امن و آرام خود خارج شود.

خلاصه داستان کتاب زنی پشت پنجره

اکنون بار دیگر در اتاق نشیمن هستم. در کنار آتش، سایه ها به گوشه ی اتاق امتداد پیدا کرده اند. اد شروع به حرف زدن می کند: «گوش گن...». «اونا یه پسر دارن». «چی؟». من، در حالی که پیشانی ام را به شیشه ی سرد پنجره می فشارم، تکرار می کنم، «یک پسره». خیابان ها در این محدوده ی هارلم هنوز نیاز به لامپ های سدیمی دارند و فعلا با نور زرد رنگ هلال ماه روشن می شوند، اما باز هم می توانم شبح چهره هایشان تشخیص دهم: یک مرد، یک زن و پسری بلند قد که جعبه ها را به سمت در جلویی می آورد. من اضافه می کنم «یه نوجوونه». پیش از آن که بتوانم جلوی خودم را بگیرم، می گویم «ای کاش اینجا بودی». این صدا متعجبم می کند، همینطور هم اد را. هر دو درنگ می کنیم. سپس اد می گوید: «کمی بیشتر وقت لازم داری». من ساکت می مانم. «دکترها می گن ارتباطِ زیاد خوب نیست». «من همون دکتری هستم که اینو گفت». «تو یکی از اونا هستی». صدای ترق ترق از پشت سرم می آید و آتش جرقه ای می زند و به آرامی در آتشدان فرو می نشیند. اد می پرسد: «چرا این افراد جدید رو به خونه دعوت نمی کنی؟». لیوانم را خالی می کنم. «به گمانم برای امشب کافیه». «آنا». «اد». تقریبا می توانم صدای نفس کشیدنش را بشنوم. «ما متاسفیم که پیش تو نیستیم». می توانم صدای قلبم را تقریبا بشنوم. «منم همین طور». پانچ مرا تا پایین پله ها دنبال کرده است. او را با یک دست بغل می زنم و به سمت آشپزخانه عقب نشینی می کنم. تلفن را بر روی پیشخان می گذارم. یک لیوان دیگر پیش از آنکه به تختخواب بروم.

شناسنامه کتاب زنی پشت پنجره

  • نویسنده: ای. جی. فین

  • مترجم: علی اکبر قاری نیت

  • زبان: فارسی

  • ناشر چاپی: نشر نسل نو اندیش
  • تعداد صفحات: 472
  • موضوع کتاب:کتاب های داستان و رمان خارجی
  • نسخه الکترونیکی:دارد
  • نسخه صوتی : دارد

امیدوارم از محتوای معرفی کتاب نهایت لذت را برده باشید و برای کسانی که کتاب دوست هستند، میتوانید ارسال نمایید و برای مشاهده ی مطالب پر محتوای دیگر میتوانید به بخش فرهنگ و هنر ساعدنیوز مراجعه نمایید. همچنین شما نیز بهترین کتابی که تا به حال مطالعه کرده اید، برای ما معرفی نمایید. از همراهی شما بسیار سپاسگزارم.

دیدگاه ها

  دیدگاه ها
پربحث های هفته   
رهبر معظم انقلاب: از وقتی که رهبر شده‌ام آجیل نخوردم؛ چون رهبر باید مثل فقرا زندگی کند! (517 نظر) داریوش ارجمند: زنی که وزنه برداری می کند نه رَحِم دارد و نه تخمدان ریش درآورده نه می‌تواند شوهر کند و نه می‌تواند بچه داشته باشد! (255 نظر) 10 اقدامِ منجر به گرانی در 100 روز (255 نظر) 10 ایده تبلیغات مؤثر برای کسب‌وکارهای کوچک (246 نظر) (تصاویر) سفر به عصر قاجار؛ منظره‌های «کلاردشت»، 158 سال قبل (244 نظر) مهران مدیری: من رفتم مسافرت و بهترین هتل اون شهر رو پیدا کردم ولی من رو نشناخت و گفت اتاقامون پُره، من هنوزم که هنوزه فکر میکنم دارم خواب میبینم+ویدیو (219 نظر) الهام چرخنده: من برای همه کسانی که کتکم زدند، باعث بیماری قلبی شدند نفرین ندارم اما الهی که به درد من دچار بشید+ویدیو (87 نظر) مازیار لرستانی: ای کاش به جای روز زن و روز مرد، روز شرف و انسانیت داشتیم+عکس (67 نظر) بهاره رهنما: من کاهل نماز بودم که بعد از شرط گذاشتن همسر دومم درباره نماز خواندن الان نمازم را میخوانم و دیگه کاهل نماز نیستم (64 نظر) رونالدو: برای اولین بار جورجینا را برای شام دعوت کردم متعجب بود چون باورش نمی شد که به جای اتوبوس با بوگاتی به خانه برمی گردد+فیلم (61 نظر) شعرخوانی زیبا و دلنشین رهبر معظم انقلاب: ای تکیه گاه و پناه زیباترین لحظه های پرعصمت و پر شکوه تنهایی و خلوت من+ویدیو (50 نظر) تعجب بازیگر مطرح ترکیه با دیدن خونه زندگیِ شاه‌نشین پوریا پورسرخ، آرش سریال کیمیا+ ویدیو/ میزبانی درجه یک در خانه‌ای درجه یک👌 (43 نظر) خلاقیت خنده دار پدر ایرانی با طراحی سینما در توالت خانه اش حماسه آفرید+عکس/ هنر نزد ایرانیان است و بس😂 (41 نظر) پریناز ایزدیار؛ هرچقدر هم شلوغ باشم بازم وقت دارم که به ازدواج فکر کنم، شرایط خانواده‌مون این مدلی نیست که ازدواج حتما باید سنتی باشه یا نباشه، ولی خودم دوست دارم همسرم رو انتخاب کنم (39 نظر) مهران مدیری: شایعه نیست؛ هواپیمای شخصی دارم سوئیچ رو هم دادم به بچه‌های پشت صحنه! / برشی از برنامه تلویزیونی جذاب «دورهمی» با اجرای بی‌نظیر مهران مدیری (39 نظر)
پربازدیدترین ویدئوهای روز   
تیتر امروز   
2 وزیر سابق در اولین جلسه دادگاه فساد چای دبش / در دادگاه چه گذشت؟
فال شمع روزانه امروز یکشنبه 4 آذر 1403
فال قهوه با نشان روز یکشنبه 4 آذر ماه 1403
فال روزانه امروز یکشنبه 4 آذر ماه 1403
جریمه سنگین قهرمان سرشناس به خاطر دست درازی به یک زن
فال ابجد روزانه یکشنبه 4 آذر 1403
فال انبیاء روزانه یکشنبه 4 آذر 1403
دارندگان سهام عدالت بخوانند؛ وراث منتظر واریزی سود باشند
فال حافظ با تفسیر امروز یکشنبه 4 آذر 1403 + فیلم
عبور از این 7 مرحله برای تبدیل شدن به یک تریدر حرفه‌ای؛ نقشه راه تریدر شدن
بنزین هواپیما 10 برابر گران می شود: لاکچری سوارها کیسه ها را شل خواهند کرد
این شغل دوم بین چهره های مشهور فوتبالی اپیدمی شد/ دستمزدهای میلیاردی فوتبالیست ها در تجارت رستوران از علی دایی تا بیرانوند و...+عکس
تنش زدایی با قدرت های هسته ای در دستور کار دولت جدید آمریکا: ترامپ مذاکره‌کننده پیشین اتمی با کره‌شمالی را در دستگاه امنیتی آمریکا جایگاه داد
18 ترفند طلایی برای درمان فوری سرما خوردگی شدید
آش نخورده و دهان سوخته با یک تماس تلفنی
منتخب روز   
جریمه سنگین قهرمان سرشناس به خاطر دست درازی به یک زن 5 منطقه گردشگری پاییزی اطراف تبریز/ جون میدن واسه گرفتن عکسهای جذاب پاییزی قتل در پارک قیطریه بخاطر متلک انداختن به نامزد مقتول مهران مدیری: بدترین 4 سال زندگیم حتی پول نان و پنیر نداشتم! پسرم فرهاد از گرسنگی بیهوش شد/عین جنازه شده بودم عوضش الان بادیگارد دارم+فیلم حضور پرانرژی قهرمانان جوکر، ناهید مسلمی و عمو رشید در وی‌آی‌پی کنسرت سهراب پاکزاد/ یویو گفتن ناهید مسلمی رو وسط کنسرت از دست ندید👌 می‌گویند پزشکیان برف تهران را هم نخواهد دید! / تأخیر در پرداخت یارانه پاس گل به مخالفان دو آتیشه رئیس جمهور بود دورهمی پارسا پیروزفر و پریناز ایزدیار در یک کافه شیک و دلباز/ دو بازیگر خوش استایل و دوست‌داشتنی در یک قاب هدیه‌ دست‌ساز مادران سرزمین آفتاب، سیستان و بلوچستان به مسعود پزشکیان+ویدیو استفاده از ویروس کووید 19 برای مبارزه با سرطان! تب دنگی خطرناک شد؛ شیوع در جنوب شرقی ایران! سردار آزمون: وقتی دو تا گل میزنیم فکر میکنیم بازی رو بردیم و این ایراد بزرگ ماست/ناراحتی سردار آزمون بعد از بازی با قرقیزستان جزئیات پرونده آزار و اذیت دختر 16 ساله مشهدی از طرف 2 برادر ناتنی و پناه بردن او به کلانتری / از چند سال قبل که 2 برادر ناتنی ام به مصرف شیشه اعتیاد پیدا کردند مدام مرا کتک می زدند...