درباره کتاب بیوه ها
کتاب «بیوه ها» Widowsاثر «آريل دورفمن» سال 1981 منتشر شده است. این کتاب داستان گروهی از زنان است که شورشی را طراحی می کنند؛ زیرا همسران آن ها جانشان را در یک جریان سیاسی از دست داده اند. اتفاق های این داستان در روستایی در یونان سال 1942 رخ می دهد، این دورافتادگی و بی زمانی و بی مکانی داستان نشان از وجود دیکتاتوری در تمام دنیا است. هر کجای این دنیا می تواند نظام سلطه گر و ظالمی وجود داشته باشد و به مردم آسیب بزند. دیکتاتوری زمان و مکان ندارد و هر کس می تواند این کتاب را به سرزمین دیکتاتور زده ی خودش شبیه بداند. شخصیت های عمده ی این داستان زنان هستند و آن ها هر روز جنازه ی یکی از پسران یا همسرانشان را در رودخانه ای پیدا می کنند. دولت به این زنان اجازه ی سوگواری و مراسم تدفین نمی دهد و این زنان روبه روی این نظام سرکوبگر می ایستند. این داستان زن محور دارای فصل های متعدد است که با راوی های مختلف نوشته شده است. «سوفیا آنجلوس»، مادربزرگ خانواده یکی از شخصیت های اصلی این داستان است که رفتار و عملکردش نشان از شجاعت در مواجهه با ستم های سیاسی است.کتاب «بیوه ها» از توصیفات و فضاسازی های بسیار خوبی برخوردار است و خواننده در تمام طول کتاب می تواند وقایع را متصور شود. این داستان درواقع یادآور نام افرادی است که در طول تاریخ در میان بازی های سیاسی قربانی شده اند و زندگی و جانشان را از دست داده اند.
خلاصه داستان بیوه ها
این رمان که داستانش در روستایی در یونان در سال 1942 می گذرد، قصه ی به یاد ماندنی و جهانی آریل دورفمن درباره ی شجاعت در مواجهه با ستم های سیاسی است. داستان به ماجرای شکل گیری شورش گروهی از زنان روستایی می پردازد که شوهران، پسران و پدرانشان به خاطر گیر افتادن در میان آرواره های مرگبار گروهی نظامی که در حمایت از یک الیگارشی ثروتمند می جنگند، جانشان را از دست داده اند. کتاب بیوه ها، یادبودی از افراد بیشماری است که در میانه ی بازی قدرت، قربانی شدند و همچنین، افرادی که شجاعت و ثبات قدمشان باعث می شود نام و خاطره ی آن قربانیان، هیچ وقت فراموش نشود.
درباره نویسنده بیوه ها
«ولادیمیرو آریل دورفمان» نویسنده ، فعال سیاسی و روزنامه نگار شیلیایی در مه سال 1942 در آرژانتین به دنیا آمد. خانواده ی «آریل دورفمان» از یهودی های ساکن روسیه بوده اند که اوایل قرن بیستم به آمریکای جنوبی مهاجرت کردند. پدرش اقتصاددان بود و در سیاست فعالیت می کرد به همین دلیل در ده سالگی «دورفمان»، آن ها به آمریکا مهاجرت کردند. این نویسنده زندگی اش را در کشورهای مختلف گذرانده است و دو زبان انگلیسی و اسپانیایی تسلط کامل دارد. او در سال های ۱۹۶۸ تا ۱۹۶۹ تحصیلاتش را در دانشگاه کالیفرنیا، برکلی دنبال کرد و در جوانی به شیلی مهاجرت کرد. او در آن سال ها به کابینه ی دولت «سالوادور آلنده» پیوست و به عنوان یکی از مشاوران فرهنگی اش منصوب شد که «دورفمان» از آن زمان به عنوان بهترین دوران زندگی اش یاد می کند.«آریل دورفمان» نوشتن را در شیلی دنبال کرد و ملیت این کشور را برگزید. او به عنوان نویسنده ی شیلیایی در جهان شناخته شده است و پس از کودتای شیلی و جریان های سیاسی آن زمان به اروپا گریخت. او مدتی را در هلند و فرانسه زندگی کرد و پس از آن به آمریکا رفت. او در این سال ها نویسندگی را جدی دنبال کرد و به تدریس در دانشگاه دوک مشغول شد. این نویسنده ی معروف طی سال هایی که در آمریکا بود کتاب «بیوه ها» را نگاشت. «آریل دورفمان» پس از اتمام جریانات و اتفاق های سیاسی شیلی، بار دیگر به این کشور بازگشت ولی پس از مدتی دوباره به آمریکا رفت و تا امروز در آنجا زندگی می کند. او جزییات زندگی اش در دوران تبعید و بازگشت دوباره اش به شیلی را در کتاب «جان گرفتن از رؤیاها» شرح داده که هنوز به فارسی ترجمه نشده است. نمایشنامه ی «مرگ و دختر جوان» یکی دیگر از آثار مشهور اوست که جایزه ی لارنس الیویه را برای نویسنده اش به ارمغان آورده است. «آریل دورفمان» نثر قوی دارد و او را هم تراز بزرگانی همچون «گابریل گارسیا مارکز» و «کارلوس فوئنتس» می دانند.از آریل دورفمان تاکنون بیش از ۲۰ عنوان کتاب رمان، شعر، نمایشنامه، سفرنامه، مقاله سیاسی و نقد ادبی منتشر شده که به ۳۰ زبان ترجمه شده اند.
آثار:
بیوه ها، ترجمه بهمن دارالشفایی، نشر ماهی
شکستن طلسم وحشت، ترجمه زهرا شمس، نشر کرگدن
ناپدیدشدگان، ترجمه احمد گلشیری
بیوه ها (۱۹۸۱)، ترجمه جمشید نوایی
اعتماد، ترجمه عبدالله کوثری
پیامی به شش میلیاردمین کودک جهان: مویه کن دلبندم، ترجمه کافیه نصیری
شورش خرگوش ها (۲۰۰۱)، ترجمه امیلی امرایی
مرگ و دختر جوان (۱۹۹۱)، ترجمه حشمت کامرانی؛ مرگ و دختر، ترجمه محمود کیانوش، انتشارات فرهنگ جاوید، ۱۳۹۷
خانه ام آتش گرفته است (۱۹۹۰)
خاطرات صحرا (۲۰۰۴)
آخرین آواز مانوئل سندرو (۱۹۸۲)
آخرین والس در سانتیاگو و دیگر اشعار تبعید و غیبت (۱۹۸۸)
درباره مترجم کتاب بیوه ها
بهمن دارالشفایی (متولد ۱۳۵۹) روزنامه نگار، مترجم و مستندساز ایرانی است.وی در سال ۱۳۷۷ در رشته مهندسی صنایع دانشگاه صنعتی شریف شروع به تحصیل کرد. دارالشفایی در سال ۱۳۸۲ فعالیت مطبوعاتی خود را با همکاری با ضمیمه روزنامه همشهری به نام همشهری جهان که تحت سردبیری محمد قوچانی منتشر می شد، آغاز کرد و در آنجا به ترجمه مقاله پرداخت.پس از تأسیس روزنامه شرق به گروه بین الملل این روزنامه پیوست، وی هم چنین سابقه همکاری با روزنامه اعتماد ملی و مجله چلچراغ را در کارنامه دارد.دارالشفایی پس از آن به بی بی سی فارسی پیوست و مدتی در قسمت وبگاه و رادیو بی بی سی فعالیت کرد.وی پس از استعفا از کار در بی بی سی فارسی به ایران بازگشت و به کار ترجمه و ادبیات پرداخت.
قسمتی از کتاب بیوه ها
پیرزن با سرعتی عجیب و باورنکردنی دست زیر لباس سیاهش کرد و قابی را بیرون آورد. داخلش عکسی بود محو. متعلق به اویل قرن. عکس را گذاشت روی میز. مواظب بود زنجیر قاب از دستش خارج نشود. آن را چنان در دست می فشرد که انگار ماشه است. گفت: «این پدرم است.» انگار همین یک جمله برای توضیح هر چیزی کفایت می کرد. (رمان بیوه ها – صفحه ۳۵)
اما من به شما گفتم که ادعایتان مضحک است. از شما پرسیدم اگر آن مرد، همان مردی که اصرار به دفنش دارید، به خانه برگردد، چه دارید به او بگویید؟ تصور کنید برمی گردد و می بیند مرده است، آن هم نه به دست ما – گرچه دلایل موجهی برای کشتنش داشتیم – بلکه به دست عزیزان خودش که او را تشییع کرده اند و سر قبرش صلیب گذاشته اند. (رمان بیوه ها – صفحه ۱۱۱)
همگی ایستاده بودیم. سرگئی لحظه ای تردید کرد. نمی دانست باید به سمت چه کسی برود. ما همه مثل هم بودیم، جسمی رنج کشیده و امتداد یافته. (رمان بیوه ها – صفحه ۱۳۱)
امانوئل، بدون خانواده کار ما زار است. ما همه چیزمان را مدیون پدر و مادرمان هستیم، به دنیا آمدنمان، درس خواندنمان و قدرشناسی مان را. اما ریشه ی همه ی نزاع ها در همین جاست. فرض کن مثلا ناگهان درگیری ای پیش بیاید. حالا لزوما درگیری هم نه. اصلا سوتفاهمی بین ارباب تو و ارتش. کسی چه می داند، مثلا یک جور اختلاف نظر… ممکن است دیگر، نه؟ (رمان بیوه ها – صفحه ۱۵۰)
یک راز. گوش کن، احمق کوچولو، یک جور راز دیگر. خیلی ساده. آدم ها هیچوقت تنها نیستند. در بدترین لحظه ها هم کافی است به درون خودت رجوع کنی و آن جا او، تو، هرکس، چیزی را می بیند که… خب، واقعیت این است که هر آدمی گوشه ای از دلش را خانه ی کسانی می کند که دوستشان دارد. و کل قضیه همین است. اگر عشقی وجود داشته باشد، آن آدم ها درون تو هستند. این نظامی ها فکر می کنن ما بی دفاع و درمانده ایم. اما دل آدم بیشتر برای خود آنها می سوزد، چون انقدر کورند که ارتباطشان با درون خودشان قطع شده است. (رمان بیوه ها – صفحه ۱۹۳)
آن بوی تحمل ناپذیر برآمده از مردانی دیگر، لابه هایی که پیش از تو این پارچه را به دندان گرفته اند، چشم هایی که کوشیده اند چهره ای مثل چهره ی مادربزرگ را ثبت کنند، یا شاید حتی بخت این را هم نداشته اند، تصویر چیزی، کسی، هرچیز، واپسین نوری که بتوان تشخیص داد، لبخندی محو نشدنی. آن ها این را بر سر تک تک مردان می کشند، یک به یک، دقیقه به دقیقه، مردی و سپس مردی دیگر. (رمان بیوه ها – صفحه ۱۹۹)
شناسنامه کتاب بیوه ها
- نویسنده: آریل دورفمن
- ترجمه: بهمن دارالشفایی
- انتشارات: ماهی
- تعداد صفحات: ۲۰۸