درباره کتاب نحسی ستاره های بخت ما
نحسی ستاره های بخت ما، رمانی ترجمه شده به چهل و هفت زبان، با فروش بیش از ده میلیون و هفتصد هزار نسخه در سراسر جهان؛هیزل لنکستر از زندگی هیچ سهمی جز یک بیماری لاعلاج نبرده است و اگرچه یک معجزه ی درمانی چند سال دیگر برای او زمان خریده است ولی فصل آخر زندگی او هم زمان با تشخیص سرطانش نوشته شد. اما با ورود ناگهانی آگوستوس واترزِ خوش تیپ به گروه حمایتی کودکان سرطانی، داستان زندگی هیزل از نو نوشته خواهد شد.
خلاصه کتاب نحسی ستاره های بخت ما
هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق». همه ی آنچه می توان برای معرفی این داستان بی نظیر به کار برد، در این مصرع از شعر حافظ خلاصه شده است. «کتاب نحسی ستاره های بخت ما» با توصیف زندگی دشوار هیزل آغاز می شود. هیزل با بیماری سرطان دست و پنجه نرم می کند. ناامیدی، نخستین حسی است که با شروع کتاب، دریافت می کنید. بیماری هیزل، او را به دختری افسرده و گوشه گیر تبدیل کرده است. والدینش که نگران این وضعیت هستند، به او پیشنهاد می دهند تا در جلسات گفت وگو با همسالان خود که دچار بیماری سرطان هستند، شرکت کند. هیزل، بی میل و رغبت، درخواست آنها را می پذیرد. او در همین نشست ها با پسری به نام آگوستوس آشنا می شود. آگوستوس به خاطر سرطان استخوان، یک پایش را از دست داده است. درست در اوج ناامیدی، این عشق است که همچون شوالیه ای قهرمان، وارد داستان می شود و مسیر زندگی هیزل و آگستوس را تغییر می دهد.
درباره نویسنده کتاب نحسی ستاره های بخت ما
جان مایکل گرین، زاده ی 24 آگوست 1977، نویسنده، تهیه کننده و بازیگر آمریکایی است. گرین در ایندیانا به دنیا آمد. سه هفته بعد از تولد او، خانواده اش به میشیگان، سپس به آلاباما و درنهایت به فلوریدا نقل مکان کردند. او در سال 2000 در رشته های زبان انگلیسی و مطالعات دینی از کالج کنیون فارغ التحصیل شد. گرین همزمان با کار در بیمارستان کودکان به مدت چند ماه، در دانشگاه الهیات شیکاگو ثبت نام کرد، اگرچه هیچ وقت در کلاس ها شرکت نکرد. او در ابتدا قصد داشت تا کشیش شود اما تجربه ی کار در بیمارستان کودکان و مشاهده ی درد و رنج آن ها، باعث شد تا به نویسندگی روی آورد و بعدها، کتاب بخت پریشان را بنویسد. جان گرین به اختلال وسواس فکری مبتلاست و در مصاحبه های مختلف، بارها از مشکلات ناشی از این اختلال سخن گفته است.
قسمتی از کتاب نحسی ستاره های بخت ما
تو در مدتی محدود به من بی نهایتی نامحدود بخشیدی، و من از تو سپاسگزارم.
گفتم: “امم، چیز دیگه ای همراهم نیست.” ” چه بد. الان خیلی تو حس و حال شعرم. چیزی حفظ نیستی؟” با نگرانی شروع کردم: ” بیا روانه شویم، تو و من/ هنگامی که غروب، آسمان را فراگرفته است/ مانند بیماری که بیهوش شده با اتر، روی میزی افتاده است.”
آگوستوس به آرامی گفت: “عاشقتم” گفتم: “آگوستوس.” گفت: “واقعا می گم.” به من خیره شده بود، و می توانستم ببینم که گوشه چشمانش چین خورده بود. ” من عاشقتم، و لذت ساده گفتن حقیقت رو از خودم منع نمی کنم. من عاشقتم، و می دونم که عشق چیزی نیست جز فریادی در پوچی، و به فراموشی سپرده شدن هم اجتناب ناپذیره، و عاقبت همه ما نابودیه و یه روزی خواهد اومد که همه کارهای ما توی این دنیا به خاک برگردونده می شه، و می دونم که خورشید تنها سیاره زمینی رو که داریم در خود خواهد بلعید، و من عاشقتم.” دوباره گفتم: “آگوستوس.” فقط همین را می توانستم بگویم.
اگر دردی وجود نداشت،چگونه میشد لذت ها را درک کرد؟
عشق حقیقی در زمان های سختی پدید می آید.
ستارگان بخت ما نحس نیستند،ایراد برخاسته از خودمان است.
دخترها فکر می کنن که فقط تو مراسم های رسمی اجازه دارن لباس های زیبا بپوشن، اما من خوشم میاد از خانمی که طرز تفکرش تو این مایه ها باشه که: من می خوام برم به ملاقات یه پسری که دچار فروپاشی روحی و عصبی شده، پسری که تازه بینایی اش هم نقص داره، ولی چرا که نه؟ لباس خوشگله ام رو براش می پوشم!
پیدا کردن رفیق خوب سخت است و فراموش کردنش غیر ممکن
دقت کردی که زمین بازی بیمارستان ها همیشه خالیه و هیچکس نیست که توشون بازی کنه؟
شناسنامه کتاب نحسی ستاره های بخت ما
- نویسنده: جان گرین
- ترجمه: آرمان آیت اللهی
- انتشارات: آموت
- تعداد صفحات: ۳۲۰
- نسخه صوتی:دارد
- نسخه الکترونیکی: دارد
مشخصات کتاب صوتی نحسی ستاره های بخت ما
- گوینده: آنالی طاهریان
- ناشر صوتی: آوانامه
- مدت: ۱۱ ساعت و ۱ دقیقه