به گزارش پایگاه خبری تحلیلی ساعد نیوز، روزنامه همشهری نوشت:
2تفاوت اولیه
یکم. در تمام موارد قبلی، اغتشاشات از اعتراضات شروع شده بود اما این بار از ابتدا اغتشاش بود. به همین دلیل شعارها از لحظه اول حول کشتن، آتش زدن، خراب کردن و تقابل با اصل نظام بود.
دوم. در تمام موارد گذشته بهانه اعتراضات فتنه گون بود. به این معنا که حق و باطل ممزوج بود و روشن نبود. 78 به ظاهر فرهنگی و سر بستن روزنامه سلام. 88 سر تقلب و قدرت سیاسی. 98 بحث اقتصادی بود و این بار هیچ گونه فتنه ای وجود نداشت. شفاف و شفاف. حجاب بهانه و اصل نظام نشانه؛ مردم نه بهانه را می پذیرفتند و نه نشانه را.
اما این دو تفاوت اصلی نبود.... و مهم ترین:
سوم. در همه موارد قبلی در فضای واقعی، حادثه ای رخ می داد و رسانه ها متناسب با آن، ماجرا را روایت می کردند اما این بار روایت رسانه ها اصل بود و در بیرون برای آن واقعیت ساخته می شد.
در تمام موارد قبلی رسانه ها نقش اطلاع رسانی و در موارد جدی تر نقش تهییج و ترغیب را داشتند و اما این بار نقش تصویرسازی.
فتنه اخیر، فتنه لمپن ها بود. به همین دلیل اساسا با یک نیاز واقعی شروع نشد. اساسا نیازی هم به نیاز حقیقی مردم نبود. نیاز به یک هیجان وجود داشت؛ تحریک و تحریض احساسات. یک هیجان زدگی تا هیجان زده ها به میدان بیایند. برای همین عمده نوجوان بودند که بی شک در خلوت و یا با گذشت زمان پشیمان می شدند. اما لمپن ها این افراد نبودند. لمپن جریان خارج از کشوری بود که تصور می کرد با آتش نشاندن به اباحه گری می تواند علیه دین و خاک این مردم قیام کند؛ اما فقط هیجان صید کرد و خلاص. کف روی آب.
اساسا در جنبش لمپن ها میداندارها در خارج از کشور و آتش بیارها در رسانه و کلوخ انداز ها کف خیابان هستند. این نیز تفاوتی دیگر بین این دوره و موارد گذشته است.
و اما اصل حرف؛
نزاع این دوره برخلاف تصور رایج در رسانه ها بود نه در خیابان. در خیابان تنها رویدادسازی بود برای تصویرسازی در رسانه. جمعیتی بسیار محدود اما درجه خشونت بالا که قدرت تصویر سازی داشته باشد.
برای تصویر سازی رسانه ای اساسا جمعیت لازم نبود؛ کافی بود زن میداندار باشد و خشونت رخدادساز. هردو نیز مهیا بود. حجاب سوزی تا حجاب کشی؛ از آتش زدن ناجا تا بسیجی تا پاکبان تا آتش نشان و امدادگر و غیره.
یک گروه 50 تا 100 نفره که هر شب در یک نقطه جمع می شوند تا بگویند همه جا هستیم. خشونت زیاد تا تلقی بی شماریم بسازد.
نزاع این دوره، جنگ تصویر بود. جنگی برای ساخت تصویر. ترند ها و هشتگ ها دیگر به تنهایی کارساز نبود؛ باید رخدادی هم ساخته می شد در مدد به این ترندها. سطح دعوا در کف خیابان به همین اندازه محدود بود...
جنبش لمپن ها، جنبش بی مایه ای است که تخریب دارد اما خالی از هرگونه عمق مردمی و اعتقادی و حتی نیاز عمومی است. عاری از وسعت. جنبشی محصور در خیالات و فضای مجازی.
جنبش لمپن ها از مجاز آغاز می شود و واقعیت را تنها برای تحکیم تصویر و خیال می سازد؛ برخلاف همه جنبش ها که از واقعیت آغاز می شود و به مجاز امتداد می یابد.
خسارت محض برای کسانی بود که این رفت و برگشت خیال انگیز بین واقع و مجاز را درک نکردند و بی آبرو شدند.
و مهم ترین نکته آموزنده این است که؛
دستگاه امنیتی مقصرین اصلی فتنه لمپن ها را در فضای تصویرسازی و مجازی دنبال کند نه صرفا کف خیابان.
به همین دلیل است که نقش سلبریتی ها در این دوره تنها برداشتن حجاب و جذب فالوور و کسب اعتبار نبود؛ این بار به روشنی در خون های ریخته شده کف خیابان سهم دارند و باید در دادگاه حاضر شوند.
و از این واضح تر اینکه؛
فتنه لمپن ها تمامی ندارد چون کم هزینه ترین حالت ممکن برای دشمن است؛ رویداد سازی برای تصویر سازی .
خلاصه اگر فضای مجازی را رها کنید باز هم با خون های به ناحق ریخته شده مواجه خواهید بود.
تصویر سازی مصداق عینی می خواهد؛ نباشد، می سازند.
آتش می زنند و خون می ریزند تا بگویند بی شماریم. ده ها نفر را کشتند تا بگویند آن یک نفر را شما کشتید.
و این همه چرا؟
چون فهمیدند اگر در ذهن مردم پیروز شوند در واقع نیز پیروزند. این واقع سازی ها برای واقع نمایی در جنگ ذهنی است و تمام.