نجات صلح!

  سه شنبه، 10 اسفند 1400   زمان مطالعه 2 دقیقه
نجات صلح!
جنگ برای صلح! خون ریختن برای رسیدن به آرامش و امنیت! آواره کردن فوج فوج انسان از خانه و کاشانه برای گفتن این که "حرف من حق است!" حکایت این روزهای مردم بی پناه اوکراین است. هاشم حسینی شاعر و مترجم معاصر طی یادداشتی یادآور اهمیت صلح و دفاع از کیان آن، شده است.

در پرهیز از مغلطه های فلسفی، تعمیم های انتزاعی و مصادره به مطلوب موضوعِ جنگ پیرامون اوکراین که دو نیمرخ علّی در آن به چشم می خورد: یک سو:زمینه سازی های کشورهای باختر زمین با رهبری ایالات متحده ی آمریکا و حضور در محاق رفته ی ناتو؛ و سوی دیگر: هل من مبارز طلبی ارتش بلامنازع روسیه که مدعی است تمامیت ارضی اش در خطر قرار گرفته و هشدار و پیشنهادهایش به بایدن و صدراعظم آلمان بی جواب مانده، پس به ناچار به جای کاربرد قلم، دست به سوی جنگ افرار برده است.
من برآنم این معضل پیش آمده را از منظر یک شهروند عادی جهان که دغدغه اش صلح و ادبیات است، واکاوی کنم.

یکی از شاگردان کنفوسیوس، به نام مزی(Mozi)، چهار صد و هفتاد سال پیش از میلاد مسیح که مخالف جنگ بود، به امپراتور وقت اندرزها داد که از تشکیل ارتش بپرهیزد و به جای سربازان، شهروندان اهل کشت و کار، ساخت سقف و جاده بپروراند تا مردم بیاسایند . شاید او این آموزه را از مرشد پیشن: یان هویی(Yan Hui) آموخته بود که بازوی پرقدرت متعلق به یک انسان، زور مردم آزاری ندارد.
تجارب مدنی ملت ها داده های ارزشمندی در اختیار افلاطون قرار داد که به یقین استلالی خود برسد: "برای تحقق اتوپیا/ مدینه ی فاضله، یا باید سلاطین فیلسوف باشند یا فلاسفه سلطان..."

در جهانی که پس از این همه مصائب جنگ آورده، هنوز به خرد جمعی خواستار صلح حاکم نرسیده، انسان ناخواسته درگیرِ فقر، جهل و جنگِ سازمان داده شده، چه گونه می تواند سرنوشت صلح را رقم بزند؟
روسیه فدراتیو کنونی دو جنگ معروف را یکی در زمان تزار(تجاوز ناپلئون) و دیگری حکومت شوراها(پیشروی ارتش هیتلر تا نزدیکی مسکو) از سر گذراند. شعاری که در جبهه ها هنوز ورد زبان است، می گوید:
"برای دفاع از صلح، مسلح به پیش!"

عقل سلیم در این شرایط به شدت مجازی شده به ما می گوید: در قضاوت و جانبداری یک سویه، باید شرط منطقی اندیشی را از یاد نبریم و حفظ منافع ملی را در اولویت قرار دهیم.

ما در روزگار ابَررسانه به سر می بریم که پیشتر آلوین تافلر(مشاور کاخ سفید در چند دوره ی ریاست جمهوری) به تاکیدی حیاتی، دولتمردانش را واداشته بود بپذیرند "دانش قدرت است/ knowledge is power ). در فرهنگ سیاسی این کشور، دکترین ترومن هنوز معتبر است:
برای دستیابی به منابع خام/ طبیعی، باید زمینه های جنگ طلبی را از طریق ستون پنجم خود در کشور مقصود فراهم کنیم.
پس، آشکارا، آن چه عین حقیقت آوازه گری شده ی این روزهاست، مجاز مبهم است.
زمانی از دهکده ی کوچک جهانی سخن گفتند. اما اوضاع آشفته ی دنیا و در هم تنیدگی صدق و کذب، گزاره ی "انفجار اطلاعات" را پیش کشید...سخن کوتاه:
در این شرایط اشباع از اطلاعات حاشیه ساز، باید به کدام فرهنگ معتبر جهانی مراجعه کنیم که بی سوگیری، دو مدخل war/جنگ و صلح/ peace را بدون ملاحظه ی منافع غالب و در راستای معیشت بشریت تعریف کند؟


دیدگاه ها

  دیدگاه ها
نظر خود را به اشتراک بگذارید
پربازدیدترین ویدئوهای روز   
آخرین ویدیو ها