هر شخصی که دهه ۹۰ میلادی را درک کرده باشد، تقریباً غیرممکن است که از رسوایی تکان دهنده پیرامون خانواده ثروتمند و معروف «گوچی» پس از ترور مائوریتزیو گوچی، به دستور همسر سابقش پاتریزیا رجیانی، که بعداً توسط مطبوعات ایتالیایی «بیوه سیاه» لقب گرفت، بی خبر باشد. با این حال، با تمام بدعت هایی که در این داستان واقعی رخ داده است، «خاندان گوچی» ساخته ریدلی اسکات می خواهد به ما پشت پرده این ماجرای جنایی و تراژدی گونه را به نمایش بگذارد. این فیلم ظهور و سقوط امپراتوری خانواده گوچی را از دهه 1970 تا 1990 دنبال می کند. در ادامه با نقد فیلم House Of Gucci همراه ساعد نیوز باشید.
ریدلی اسکات (Ridley Scott) که در باکس پُر زرق و برق آثار خود، استاد همه فن حریف تنوع ژانری است، امسال دو فیلم دیگر به فهرست خود اضافه کرد. او بعد از آخرین دوئل اش (The Last Duel) که یک درام تاریخی بود، خاندان گوچی (House Of Gucci) را روانه ی سینما ها کرده است. اسکات کارگردان ۸۴ ساله ی صاحب سبک، در این اثر خیلی ها را ناامیدانه از دیدن این درام اغواکننده و زندگی نامه ای، بازگردانده اما بااین حال او هنوز هم ریدلی اسکاتی است که تلما و لوئیز (Thelma & Louise) و گلادیاتور (Gladiator) را ساخته!
خلاصه داستان فیلم خاندان گوچی (House Of Gucci)
خاندان گوچی به داستان زندگی پاتریسیا رجیانی می پردازد، دختری که با مائوریتزیو گوچی، پسری از خانواده ای ثروتمند ازدواج می کند. وقتی پاتریسیا می بیند که به خاطر ازدواجش با مائوریتزیو می تواند روی امورات برند لوکس گوچی تاثیر بگذارد، احساس می کند دنیا در چنگ اوست، ولی اقبال او دوام نمی آورد…
- کارگردان: ریدلی اسکات
- بازیگران: آل پاچینو، جرمی آیرنز، آدام داریور، لیدی گاگا، جرد لتو، سلما هایک
- امتیاز IMDb به فیلم: ۶.۸ از ۱۰
- امتیاز متاکریتیک: ۵۹ از ۱۰۰
نقد فیلم خاندان گوچی (House Of Gucci)
«خاندان گوچی» به عنوان دومین فیلم بلند ریدلی اسکات در چندماه اخیر، اثری است که بر اساس کتاب سارا گی فوردن تولید شده است؛ با این اوصاف House of Gucci تمام مواد لازم برای راضی کردن واقعی هر مخاطبی را دارد. اما چرا؟ چون فیلم جدید اسکات چند بازیگر تمام ستاره، یک زیبایی شناسی مجلل و یک دیگ بخار واقعی دارد که یک طرح پدرخوانده گونه در مرکز آن خودنمایی می کند. لازم به ذکر است که مطلقاً هیچ وجه اشتراکی بین این فیلم و دیگر اثر اسکات یعنی فیلم حماسی تاریخی «آخرین دوئل» وجود ندارد. به استثنای آدام درایور، که در هر دو ظاهر می شود، House of Gucci و The Last Duel از هر نظر متفاوت هستند؛ در محتوا و داستان، ژانر و سبک.
این تفاوت موجود در آثار این فیلمساز شناخته شده، یکی از چیزهایی است که من در مورد ریدلی اسکات به عنوان کارگردان بیشتر دوست دارم. به این معنا که من هرگز نمی دانم وقتی وارد یکی از فیلم های او می شوم چه چیزی را به دست خواهم آورد. آثار ریدلی اسکات می توانند در ژانر علمی تخیلی یا در مورد بیگانگان باشند. یا همچنین آثار او می تواند یک حماسه گلادیاتوری باشد، یا حتی یک تریلر جنایی. من ریدلی اسکات را به خاطر این کارنامه خاصش تحسین می کنم، کارنامه ای که به اندازه خود ریدلی اسکاتِ فیلمساز متفاوت است. حتی اگر کیفیت فیلم های به دست آمده از او اغلب باهم متفاوت باشد. برای مثال: گاهی باورش سخت است که کارگردان فیلم های گلادیاتور، بلیدرانر و بیگانه، مسئول ساخت اثری چون Exodus: Gods and Kings بوده است.
اکنون House of Gucci به عنوان جدیدترین فیلم اسکات، به آن افتضاحی برخی آثار ضعیف او نیست. اما در کل این فیلم نیر از آثار غیر استثنایی اوست که البته به نسبت آخرین دوئل او اثر بسیار بهتر و جلوتری است. خاندان گوچی معجونی از پدرخوانده، گاهی مکبث و حتی گرگ وال استریت است که همگی به هم تبدیل شده اند، البته بدون هیچ گونه حیله گری یا تیزهوشی که آن آثار کلاسیک را ساخته است. این فیلم یک داستان بیوگرافی نسبتاً سرراست درباره ظهور و سقوط مائوریتزیو گوچی، رابطه پر سر و صدا او با همسرش پاتریزیا رجیانی و مرگ نابهنگام او به دست قاتلان اجیر شده است.
اگر فیلم سرعت و ریتم بهتری داشت، این رویکرد خطی و بیوگرافی محور اثر کارساز بود. ولی افسوس، خاندان گوچی آنقدر از منظر لحن و ریتم سنگین و دگرگون است که زمان زیادی را صرف ایجاد رابطه مائوریتزیو و پاتریزیا می کند، اما پرده پایانی ناچیزی دارد. این ناچیزی آنقدر زیاد است که پرده سوم شتابزده و ناتمام به نظر می رسد. بنابراین جای تاسف است که این فیلم در چنین سطح روایی ابتدایی کوتاه می آید. فیلم House of Gucci به شدت در انتخاب یک لحن واحد لنگ می زند و این سرچشمه از فیلمنامه کار دارد. برای مثال: خاندان گوچی از همان سکانس ابتدایی خود به شدت بین لحن جدی و طنز و همچنین بین درام و ملودرام در نوسان است.
فیلمنامه از شروع تا پایانش نمی تواند صدای خود را پیدا کند، و این ناهماهنگی فوق العاده دلهره آور است. بنابراین «خاندان گوچی» برای کالت بودن به اندازه کافی شیک نیست، و برای دیده شدن در چشم تیم آکادمی اسکار نیز به اندازه کافی هوشیار نیست که شایسته اسکار باشد. جدای از این هیچ قانون خاصی وجود ندارد که یک فیلم هنری خوب باید طولانی باشد و فیلم های معمولی پاپ کورنی کوتاه! برای مثال آیا واقعاً کسی بود که برای فیلمی در مورد ظهور و سقوط سلسله گوچی در ۱۵۷ دقیقه که مثانه را تهدید می کند، آماده باشد؟ قطعا نه. زمانی پیش می آید که به نظر می رسد اسکات باید به جای این فیلم یک مینی سریال می ساخت، مخصوصا اگر نمی توانست خود را به کاهش لحظات ناچیز و ارائه محصول نهایی لاغرتر و پیشرانه تر مجبور کند.
اگرچه فیلم مطمئناً هرگز به معنی واقعی کلمه خسته کننده نیست، اما به طرز دردناکی واضح است که اسکات تقریباً تمام صحنه های قابل استفاده را بدون توجه به اینکه واقعاً داستان و شخصیت ها را به جلو برده یا نه، در نسخه نهایی گنجانده است. برای مثال صحنه های متعددی که فیلم جوزپینا آئوریما، روان شناس با بازی سلما هایک را به نمایش می گذارند، سکانس هایی هستند که به ویژه احساس می کنید باید در اتاق برش و تدوین رها می شدند. نتیجه فیلم یک آشفتگی است، اما حداقل یک آشفتگی جذاب است، آشفتگی که در آن مخاطب درک نمی کند اهداف اسکات واقعاً چه بوده است. و با این حال، هنوز چیزی به طرز عجیبی در مورد House of Gucci وجود دارد که آن را خواستنی جلوه می دهد.
با وجود ایرادات فراوان، من با دیدن فیلم سرگرم شدم. بخشی از این سرگرمی به داستان عجیب خانواده گوچی مربوط می شود. بخشی از آن به دلیل طراحی پیچیده تولید و شیک پوشی بازیگران به لطف لباس های جذاب است؛ و بخشی از آن صرفاً به این دلیل است که همه در اینجا کاملاً متعهد به اجراهای نامفهوم خود به نظر می رسند. برای مثال: اگر به نوعی در مورد تمجیدهای لیدی گاگا به عنوان یک «بازیگر واقعی» تردیدی وجود داشت، وقتی تماشاگران به بازی کاملاً سرگرم کننده او در نقش پاتریزیا گوچی، با درون مایه سیاست های ماکیاولیستی نگاه کنند، باید به راحتی این دیدگاه از بین برود. گاگا به وضوح نقاط قوت فیلمنامه را تشخیص داده و عملکرد دراماتیکی را ارائه می کند که به فضایی شبیه به نبرد برای کنترل امپراتوری گوچی متمایل است.
لهجه غلیظ ایتالیایی او شاید گسترده باشد، اما این بازیگر موفق می شود بدون هیچ زحمتی در نقش ناپدید شود، و تصویر زنی را ترسیم کند که جذابیت هایش غیرقابل انکار است، اما عطش قدرت و حسادت بیمارگونه او را نیز به سمت اعمال وحشتناک سوق داده است. شاید این نمایشی نیست که جوایزی کسب کند (البته کاندید شدن دور از ذهن نیست)، اما گاگا کاملاً مجری محکمی است که این فیلم به آن نیاز داشت و بدون او می توانست از دست برود. قسمت عمده ای از بازی خوب گروه بازیگران این اثر مربوط به ریدلی اسکات است. اگرچه اسکات کاملاً در حیطه ی نابسامانی فیلمنامه قرار دارد، اما با این وجود او یک فیلمساز کهنه کار است که می داند چگونه نتایج جذابی از چنین فیلمنامه ای ارائه دهد و بازی های قوی از بازیگرانش دریافت کند.
از زمانی که اولین تریلر فیلم منتشر شد، بازی جرد لتو در این فیلم در نقش پائولو گوچی، یکی از وارثان خاندان گوچی، بسیار مورد توجه قرار گرفت. بین جلوه های آرایش رادیکال مورد نیاز برای تغییر ظاهر او و تلاش به ظاهر کارتونی این بازیگر برای اجرای لهجه ایتالیایی، شک و تردیدهای زیادی در مورد پتانسیل او برای ارائه این نقش پیش از انتشار وجود داشت. اما باور کنید یا نه، لتو بیش از هر کس دیگری در فیلم، حتی گاگا، ارزش سرگرمی دقیقه به دقیقه این کار را دارد. اگرچه نقش لتو کاملاً نقش مکمل است، اما هر بار که فیلم روی شخصیت او تمرکز می کند، جرد لتوبا چشم های گشاد و پویایی بلندش، صحنه را مال خود می کند. در نتیجه لتو با کمک گریم خارق العاده و صراحتاً شایسته اسکار، به طرز شگفت انگیزی در نقش خود حل می شود.
به طور کلی لیدی گاگا و جرد لتو به طور خاص در هر صحنه این فیلم چنان سایه های بزرگی ایجاد می کنند که به نوعی به راحتی می توان بازیگران مکمل عالی فیلم را فراموش کرد. اما آل پاچینو به ویژه در نقش پدرسالار گوچی، آلدو گوچی، در نقشی که به او اجازه می دهد برخی از صحنه های کلاسیک پاچینویی را که اخیراً هوس کرده ایم، به ما ارائه دهد، عالی است. مطمئنا این یکی از بهترین اجراهای اخیر اوست. جرمی آیرونز همچنین در نقشی کوچک اما محوری در نقش رودولفو برادر آلدو فوق العاده است. در مجموع تمام بازیگران واقعاً باعث ارتقا اثر هستند، حتی اگر گاگا و لتو باشند که بیشترین شانس را برای دریافت جوایز دارند.
در پایان باید گفت: «خاندان گوچی» بهترین فیلم سال نیست؛ اما این بهترین فیلم ریدلی اسکات در یک سال اخیر است. اسکات موفق می شود از طریق این اثر، آن چیزی که می خواهد برای مخاطب فراهم کند. بنابراین، فیلم همچنان در بیان داستان دروغ، فریب، حماقت و قتل موفق است. در واقع اسکات با تبدیل خانواده گوچی به خانواده کورلئونه مخاطب را سر شوق می آورد. از سوی دیگر گروه بازیگران این اثر، به درستی مسیر حرکت فیلم را هدایت می کنند. در مجموع این فیلم عیب و ایراد های فراوانی دارد، اما همچنان با وجود یک لحن پر فراز و نشیب، سرگرم کننده است.
در نتیجه، «خاندان گوچی» مطمئناً «پدرخوانده» نیست، اما یک داستان مدرن و شایسته درباره ظهور و سقوط یک امپراتوری خانوادگی است که مملو از درام، شور، طمع و خیانت ناشی از آن است. ریدلی اسکات فیلمی به نسبت قوی ارائه می دهد که بسیار طولانی است و در پرده سوم سراسیمه است، اما با بازی های درجه یک از بازیگران موفق، به ویژه لیدی گاگا و جرد لتو، نجات پیدا می کند.