نمی توان از تاثیر سری فیلمهای « انتقام جویان » بر سینما طی سالهای اخیر چشم پوشی کرد. مجموعه آثاری که کمپانی مارول و رقیب دیگرشان دی سی ، طی سالهای اخیر روانه سینما کرده اند توانسته حجم بسیار بالایی از طرفداران دو آتشه را به سمت خود جذب نماید و با ارائه آثار هیجان انگیز مطابق میل طرفداران این سری، به محبوبیت و فروش فوق العاده ای در سینما دست یابد. موفقیت های « انتقام جویان » سبب شد تا مجموعه ای از فیلمها با موضوعات اَبَرقهرمانی به سینما بیایند که بعضی از آنها نسبتاً موفق و بسیاری دیگر شکست را تجربه کردند. اما در این میان، « انتقام جویان » کمتر لغزشی را طی سالهای اخیر به خود دید و می توان گفت که همواره برای طرفداران این مجموعه در اوج بود.
همه چیز درباره فیلم سینمایی انتقام جویان
از همان لحظه ی به پایان رسیدن Avengers: Infinity War شاید بزرگ ترین سؤال مخاطبان این بود که Endgame تبدیل به چه مدل فیلمی خواهد شد؟ چرا که دنیای سینمایی مارول که همواره سعی کرده است تعادل مناسبی بین داستان گویی درام و کمدی برقرار کند، در هر یک از فیلم های مهم و مورد انتظار خود سراغ پررنگ کردن یکی از این ویژگی ها می رود. احتمالا بدترین فیلم های مارول استودیو (Marvel Studios) در نگاه مخاطبان نیز همان آثاری هستند که مثل «کاپیتان مارول» (Captain Marvel) در برقراری این تعادل شکست می خورند و برخلاف امثال Infinity War و Guardians of the Galaxyهای جیمز گان، توانایی همراه کردن دائمی بیننده با خود را ندارند. اصلا شاید بزرگ ترین داشته ی Infinity War هم همین تعادل مثال زدنی آن در روایت داستانی جدی با کمک گرفتن از کمدی های لحظه ای و به جا بود؛ موردی که مخاطب را با فیلم همراه می کرد، تاثیر منفی و بدی روی جدی گرفته شدن لحظات مهم آن توسط بیننده نداشت و از قضا اثر را از هر خسته کنندگی احتمالی به خاطر مدت زمانی طولانی اش نیز دور می ساخت. از طرفی اما Endgame که قرار نبود تبدیل به قسمت دوم فیلم اکشن Infinity War شود، نمی توانست لحن همان فیلم را تکرار کند. چون این گونه مارول تبدیل به یکی از همان استودیوهایی می شد که فقط داستان پایانی را طولانی تر کرده اند و با تقسیم آن به دو قسمت، قصد افزایش صرف درآمدزایی شان را دارند. پس بگذارید قبل از هرچیز خیال تان را از این بابت راحت کنم که Endgame نه قسمت دوم فیلمی دیگر، که اثری مخصوص به خودش است. اثری با داستانی تازه و گره خورده به گذشته و روایتی متفاوت که امکان نداشت مارول بتواند آن را در جایی از Infinity War جای بدهد. چون حوادث «انتقام جویان» قبلی باید اتفاق می افتادند تا Endgame شانس نفس کشیدن و روایت داستان خود را داشته باشد.
داستان فیلم انتقام جویان : پایان بازی
سه هفته بعد از آن که در جنگ ابدیت، نیمی از جمعیت دنیا به دست تانوس محو شدند، کارول دنورز/کاپیتان مارول، تونی استارک و نبیولا را که در فضا سرگردان شده اند نجات می دهد و آن ها را به زمین برمی گرداند. آن ها با انتقام جویان بازمانده دیدار می کنند. بروس بنر، استیو راجرز، راکت، ثور، ناتاشا رومانوف، جیمز رودز، کارول دنورز و نبیولا به فضا می روند و تانوس را در یک سیاره غیر مسکونی پیدا می کنند. آن ها قصد دارند تا دوباره از سنگ های ابدیت استفاده کنند تا ویرانی هایی را که تانوس به بار آورده را جبران کنند؛ ولی تانوس به آنها نشان می دهد که قبلاً سنگ ها را نابود کرده است تا از استفاده بیشتر آن ها جلوگیری کند. ثور سر تانوس را از بدنش جدا می کند و انتقام جویان به مقر خودشان بر می گردند. پنج سال بعد، اسکات لنگ از قلمرو کوانتومی بیرون می آید. او به مقر انتقام جویان می رود و به رومانوف و استیو راجرز توضیح می دهد که درحالی که او پنج سال ناپدید شده بود اما تنها پنج ساعت را در قلمرو کوانتومی تجربه کرده است؛ نظریهٔ این که با استفاده از قلمرو کوانتومی می توانند در زمان سفر کنند. این سه نفر پیش استارک می روند و از او می خواهند تا در بازیابی سنگ ها و معکوس کردن اعمال تانوس به آن ها کمک کند. اما استارک از ترس از دست دادن دخترش مورگان، از این کار امتناع می کند. اما پس از صحبت کردن با همسرش، پپر پاتس، به انتقام جویان می پیوندد و همراه بنر که به پروفسور هالک تبدیل شده، در ساخت ماشین سفر در زمان کمک می کند؛ آن دو با موفقیت ماشین سفر در زمان را می سازند. بنر هشدار می دهد که تغییر در گذشته چیزی را در زمان حال تغییر نمی دهد و ...
نقد فیلم انتقام جویان : پایان بازی
« پایان بازی » در تمام بخش ها یک عقبگرد در مقایسه با قسمت قبل یعنی « جنگ ابدیت » محسوب می شود. در این قسمت سازندگان برآن شده اند تا از عناصر عجیب و غریب و بی ربطی در طول داستان استفاده نمایند که از جمله آنها رونمایی از بازی مشهور « فورتنایت » در فیلم می باشد! آنتونی و جو روسو، کارگردانان « انتقام جویان » در قسمت آخر ، مجموعه ای از شوخی های بی مزه و نم پس داده از جمله ثور چاق شده را در تصویر گنجانده اند که نه تنها نمی تواند خیلی لبخندی را به لبان تماشاگر بیاورد، بلکه می تواند او را نسبت به فضاسازی غمباری که از پس پیروزی تانوس بر فیلم حکمفرما شده بود نیز تحت تاثیر قرار دهد. استفاده از شوخی های اینچنین غلیظ و پُر رنگ ابداً بر تصویر نمی نشیند.
روند داستان « پایان بازی » نیز مشکلات خاص خود را دارد. فیلم با مدت زمان 3 ساعت به اکران عمومی درآمده است و انتظار می رود که سازندگان در این مدت زمان بسیار طولانی حرف های جذابی برای گفتن داشته باشند اما کمال تعجب، هیچ اتفاق قابل توجهی حداقل در دو ساعت اولیه فیلم رخ نمی دهد. در این دو ساعت سازندگان تماشاگر را صرفاً درگیر نوستالژی های تاریخ این مجموعه فیلمها کرده و آنها را به این سمت و آن سمت می برند و چندتایی شوخی مطرح می کنند و آنچه که می خواهند را بدست می آورند و سپس باز می گردند تا بتوانند اتحادی تشکیل داده و به سراغ بازپس گیری دنیا از تانوس بروند! در واقع سازندگان با رویکرد استفاده از فاکتور سفر در زمان، شخصیت های داستان را به لوکیشن های قدیمی و مواجه با شخصیت های خاطره انگیز این مجموعه می برند تا هم خاطرات مخاطب برای خداحافظی با این مجموعه زنده شود و هم اینکه در یک روند خسته کننده، به دنبال چیزی باشند که بتوانند با در کنار هم قرار دادن آنها، بر دشمن قدرتمندشان فائق آیند. این مقدمه بسیار طولانی و خسته کننده، البته شامل اتفاقاتی می شود که به جهت بازخوانی شان به این شکل در فیلم می تواند بر حفره های فیلمنامه بیفزاید.
نکته جالب اینکه خودِ شخصیت تانوس که از نقاط قوت قسمت قبل محسوب می شد و یکی از برترین شخصیت های منفی آثار اَبَرقهرمانی محسوب می شد، در اینجا آن وجه خاکستری خود که باعث می شد تماشاگر حتی با او ابراز همدردی نماید را از نیز از دست داده و به یکباره با تغییر کاربری، به یک بَدمن کلاسیک تبدیل شده که قصد نابودی دنیا را دارد و خبری هم از شخصیت پردازی دقیق درباره او وجود ندارد. او حالا از همان دسته بَدمن هایی است که معمولاً داد و فریاد به راه می اندازند اما در انتها به ساده ترین شکل ممکن از میان برداشته می شوند! چیزی که در تضاد با قسمت قبل « انتقام جویان » بود.
نکته عجیب دیگر در مورد « انتقام جویان : پایان بازی » این است که فیلم حتی در مدت زمان 3 ساعته خود نمی تواند مبارزات به یاد ماندنی خلق نماید. فارغ از بخش ابتدایی فیلم که در سکون می گذرد، حتی در بخش های پایانی و تقابل اَبَرقهرمان نیز نمی توانیم یک جنگ تمام عیار هوشمندانه را شاهد باشیم. سازندگان برای ساخت جلوه های ویژه فیلم همان تمهیدی را به کار بسته اند که پیش از این سازندگان « آکوامن » از آن در نبرد نهایی استفاده کرده بوند یعنی ازدیاد بی رویه CGI و افکت های کامپیوتری و عدم تمرکز در هدایت آن. در اینجا نیز در نبرد نهایی ما با مجموعه ای از جلوه های ویژه بسیار با کیفیت مواجه هستیم که شلوغ و بی برنامه هست و خیلی قابلیت ماندگاری ندارد. این نبرد حماسی است اما جزئیاتی ندارد که بتواند در خاطرات باقی بماند. نبردی که در آن حتی هالک تبدیل به " پروفسور هالک " شده است و کاری به کار کسی ندارد!
تمام این موارد به این معنی نیست که « انتقام جویان : پایان بازی » فیلم بدی هست. مشخصاً با قاطعیت می توان گفت که « پایان بازی » در بخش های فنی یکی از با کیفیت ترین آثار چند سال اخیر سینما محسوب می شود و جنبه های سرگرمی آن نیز برجسته و مشهود است، اما به واقع نمی تواند چیزی بیشتر از این باشد. فیلم سعی دارد احساسات تماشاگر را برانگیزد و درامی بسازد که شخصیت هایش چند بُعدی شده و قابل باور باشند. اما این تلاش به ثمر نمی نشیند چراکه در نهایت آنچه از « انتقام جویان » بر جای می ماند یک اثر خوش ساخت اکشن اَبَرقهرمانی است که تکلیف اش با خودش مشخص است و به سختی می تواند از چارچوب تعیین خارج شوند. تلاش برادران روسو برای اینکه به این شخصیت ها بُعد بیشتری ببخشند قابل تحسین است، ، اما آنچه که در پایان فیلم باقی می ماند نه شخصیت های چند لایه، بلکه زد و خوردها و اکشن های جذابی است که اگرچه در مقایسه با قسمت قبل ضعیف تر هستند، اما کماکان می تواند به راحتی مخاطبش را راضی نماید.