به گزارش پایگاه خبری-تحلیلی ساعدنیوز به نقل از همشهری آنلاین، از چند ماه قبل پلیس در جریان دستبرد سریالی یک مرد به خانه های پایتخت قرار گرفت. این مرد درحالی که نقاب به صورت می زد، وارد آپارتمان ها می شد و پس از تخریب قفل در، دست به سرقت از آنجا می زد.
بررسی های پلیس نشان می داد که سارق مردی میانسال است که در همه سرقت ها کلاه به سر می گذاشت تا شناسایی نشود. با این حال پیدا شدن اثر انگشت وی در صحنه یکی از سرقت ها اسرار پرونده را فاش کرد و معلوم شد او مجرمی سابقه دار است که پیش از این بارها به اتهام سرقت به زندان افتاده و حدود ۳ ماه قبل از زندان آزاد شده است.
با این سرنخ، مأموران مخفیگاه متهم را شناسایی و او را دستگیر کردند. وی اعتراف کرد که با همدستی همسرش دست به سرقت های سریالی می زده و اموال مسروقه را به یک مالخر می فروخته است. با اعترافات او، همسر وی و مالخر نیز دستگیر شدند و همگی برای انجام تحقیقات بیشتر در اختیار مأموران اداره آگاهی تهران قرار گرفتند.
همسرم خواست سرقت کنیم!
مرد میانسال تاکنون ۱۵بار به جرم سرقت دستگیر و زندانی شده است. آخرین بار که به زندان افتاد توبه کرد که دیگر سراغ سرقت نرود اما به گفته خودش، نسخه یک رمال باعث شد توبه اش را بشکند. گفت وگو با او را بخوانید.
چطور ۱۵مرتبه به زندان افتادی و درس عبرت نگرفتی؟
باور کنید آخرین بار که آزاد شدم، توبه کردم. سال ها بود که پول حلال وارد زندگی ام نشده بود و تصمیم گرفتم دیگر سرقت نکنم اما همسرم باعث شد توبه ام را بشکنم.
چرا؟
او این اواخر افتاده بود در کار فال و فالگیری. مدام پولش را به فالگیرها و رمال ها می داد و فکر می کرد مشکلات زندگی مان اینطوری حل می شود. راستش من هربار که دستگیر می شدم، طوری بود که پلیس هنگام سرقت می رسید و مچم را می گرفت یا اینکه صاحبخانه از راه می رسید و دستگیر می شدم. همسرم فکر می کرد من طلسم شده ام. آخرین بار که افتادم زندان ، همسرم به ملاقاتم آمد و گفت حدسش درست بوده و زندگی مرا طلسم کرده اند. می گفت نزد یک رمال حرفه ای رفته او هم راه شکستن طلسم را به همسرم گفته است. رمال به همسرم گفته بود که باید با شوهرت همکار شوی تا طلسم باطل شود.
یعنی همسرت به رمال گفته بود که شوهرش یک دزد حرفه ای است؟
نه اینطوری نگفته بود. گفته بود که شوهرم دست به هر کاری می زند شکست می خورد، او هم گفته بود که باید با هم کار کنید تا این طلسم باطل شود.
پس چرا دزدی را انتخاب کردید؟
همسرم خواست. گفت از این به بعد همراه من می آید تا اولا کسی به ما مشکوک نشود دوما خودش اطراف خانه ها پرسه بزند تا چنانچه مورد مشکوکی دید به من اطلاع بدهد.
از چه زمانی سرقت هایتان را شروع کردید؟
از ۳ماه قبل. تنها چند روز بعد از اینکه از زندان آزاد شدم. همسرم آنقدر گفت که مجبور شدم توبه ام را بشکنم و دزدی را شروع کردیم. می رفتیم مقابل خانه های شمال پایتخت. یا از طریق بالکن ها وارد ساختمان می شدم یا صبر می کردم یکی از اهالی ساختمان با ریموت در پارکینگ را باز کند و بعد من پنهانی وارد می شدم. سپس با تخریب قفل قدم در خانه هایی که چراغشان خاموش بود می گذاشتم و اموال قیمتی را سرقت می کردم.
چه چیزهایی سرقت می کردی؟
همه چیز. از قوری و کتری گرفته تا طلا، دلار و وسایل آنتیک. بستگی داشت که چه چیزهایی نظرم را جلب کند. البته تلویزیون هم سرقت می کردم. می گذاشتم لای پتو و از خانه خارج می شدم.
با اموال سرقتی چه می کردی؟
طلا، دلار و سکه ها را به همسرم می دادم و او می فروخت. مابقی وسایل را هم می دادم به یک مالخر. مالخری که سال هاست با هم کار می کنیم.
بیشترین سرقتی که انجام دادی چقدر بود؟
من وقتی وارد خانه ها می شدم، خیلی دنبال طلا نمی گشتم، چون مردم یاد گرفته اند و طلاهایشان را در جاهایی مخفی می کنند که توی چشم نباشد. اما وقتی وارد یکی از خانه ها شدم، دیدم تخت خوابشان فنری است. آن را بالا زدم و زیر آن در میان ملحفه ها، یک کیف پیدا کردم، وقتی آن را باز کردم پر از طلا، دلار و سکه بود. فورا آن را برداشتم و تحویل همسرم دادم. فکر می کنم بالای ۳میلیارد تومان بود. اما خب پول حرام هیچ وقت برکت ندارد چون همسر و بچه هایم بیمار شدند و بیشتر این پول ها خرج بیماری آنها شد. قسم خورده ام که این بار که آزاد شدم، توبه واقعی کنم و دور خلاف را خط بکشم.