به گزارش پایگاه خبری تحلیلی ساعد نیوز به نقل از روزنامه همشهری، برای تحلیل ترکیب و مدل و آرایش اغتشاشات این چند روز یک راه رجوع به نهادهای امنیتی است؛ اما یک راه نیز تحلیل گونه شناسی و تبارشناسی و معناشناسی شعارهاست.
البته نشانه های دیگری نیز موید است؛ مثل دیدن رهبران و صحنه گردانان تجمعات یا بررسی سبک اقدامات آنها مثل آتش زدن روسری یا پرچم یا حمله به ماشین پلیس و امثالهم ولی یک راه دیگر تحلیل گفتمان این تجمعات است که بهترین نماد آن، شعارهاست.
حجم شعارها و کثرت آنها روی چه موضوعاتی است؟ فهم این معنا برای تشخیص بسیاری از مناسبات و نسبت و تناسبات بین این واقعه و دیگر امور می تواند مفید و مؤثر باشد.
بیایید شعارها را ببینیم و مرور کنیم. پیشاپیش از اینکه این شعارها نقل می شود عذرخواهیم. شاید چاره ای نباشد زیرا صرف بیان اینکه عده ای شعارهای ساختارشکنانه دادند برای تحلیل دقیق معنای این ماجرا کافی نیست. باید کمی با دقت بیشتر به صحنه نگاه کرد:
«می جنگیم، می میریم ایرانو پس می گیریم»؛ معنای شعار روشن است؛ آمده ایم برای خشونت و جنگ خیابانی. هدفمان گرفتن ایران است از چه کسی؟ احتمالا از حاکمیت. شعار روی محبت به ایران شکل گرفته و نشان می دهد کسانی این شعار را می دهند که ساختار نظام حاکمیت را کلا قبول ندارند و قائل به کنار زدن آن با جنگ هستند برای آنکه ایران در دست شان و تحت حاکمیت شان باشد.
«توپ تانک فشفشه، آخوند باید گم بشه»؛ این شعار نیز اشاره به استفاده از زور برای اخراج قشر روحانیت دارد. معنای این شعار نیز جدا کردن نهاد روحانیت از ارکان تأثیر گذاری اجتماعی و حاکمیتی است.
«مرگ بر دیکتاتور»؛ این شعار نشان می دهد که این جماعت حکومت را دیکتاتوری می دانند و با آن به مقابله برخاسته اند.
«زن، زندگی، آزادی»؛ این شعار به تندی شعارهای قبلی نیست. عناصر مورد توجه شعار ارزش های زنانه است. اموری که یک دختر یا زن می پسندد و دوست دارد. این نکته مهمی است که این بار هویتی زنانه برای انقلاب مورد توجه قرار می گیرد. این در سبک اقدامات متعدد در ژانر واحد نیز دیده می شد. در تجمعات قبلی براندازان نیز وجود داشت که زنان در آنجا میدان دار اصلی بودند. یک دلیل مهم در این نکته آن است که هویت زنانه اساسا برای ایجاد قیام و حرکت و تحول مناسب است اما مهم تر از آن اهمیتی است که جامعه ایرانی به نحو بسیار جدی تر از دیگر نقاط جهان به این مقوله می دهد. قوت و کرامت زن در ایران بسیار بالاست؛ موفقیت های او نیز چشمگیر بوده است و همین ها باعث می شود که اگر بتوان او را به حرکت راضی کرد عملا جامعه را منفعل نسبت به او قرار خواهد داد بیش از دیگر جوامع. باید دقت کرد که احساس ظلم بر زنان مؤثرتر و جانگداز تر از ظلم بر مردان است.
از همین جهت است شعار «می کشم می کشم هر آنکه خواهرم کشت»؛ البته باید درباره این شعار این نکته را اضافه کنیم که اهمیت بحث مرگ مهسا امینی نیز چه اندازه به این حرکت کمک کرده است.
شعارهای علیه رهبر انقلاب هم نشان می دهد که مسئله این جماعت رساندن ماجرای قتل دختر به حاکمیت و رأس حاکمیت است. اساسا معنای اصلی و جدی این حرکت نه اعتراض به شکل و شیوه گشت ارشاد و نه اصل وجود آن و نه حتی آزادی حجاب و امثالهم است معنای اصلی و جدی این حرکت حذف و شکست کل نظام حاکمیت است.
«مرگ بر استبداد، حجاب و گشت ارشاد» نیز همین نکته را اشاره می کند. همه این سلسله به یک نکته برمی گردد و آن شکست اراده حاکمیتی. البته این مقوله از ابتدا هم در بیانات رهبران فکری این جریان در خارج از کشور روشن بود؛ کسانی که توصیه به تحریم جدی تر ایران می کردند همان ها مقابل حجاب و گشت ارشاد بودند. اساسا یک راه برای فهم اینکه چه کسی راهبری این جریان را می کند بررسی همین معنا و گفتمان است.
«آبان ماه خونه، رهبری سرنگونه» یا «1500نفر کشته آبان ما»؛ اینها نشان می دهد این جریان اتصال به همان هویت تجمعات آبان دارد. تحلیل تجمعات آبان مهم است از این جهت. یعنی اگر آن واقعه را نیز یک جنگ و حمله دشمن توسط عناصر خود بدانیم که بر بستر نارضایتی مردم از یک ماجرا سوار شد، این بار هم همان جریان وسط است. هویت این جریان را می توان با هویت واقعه آبان نیز شناخت.
از شعارهای دیگر شعار علیه فرزند رهبر انقلاب بود؛ این شعار از چند جهت مهم است. اولا مثل شعارهای دیگر نشان می دهد چه اندازه با دغدغه عموم مردم فاصله دارد. ثانیا نشان می دهد نسبت این جریان با فتنه سبز و میرحسین چگونه است. رابطه پیام میرحسین با این جریان و توجه به آینده حاکمیت دینی در ایران همگی از این جهت مهم خواهند بود.
«این آخرین پیامه، هدف خود نظامه»؛ اگر این شعار هم نبود از مجموع شعارهای قبلی، تبار این جریان و مقصد آن مشخص می شد. لکن این شعار به روشنی این نکته را تبیین می کند. هدف نه دخترکی به نام مهساست نه مقوله حجاب یا بی حجابی و نه بحث گشت ارشاد است و نه هیچ امری از این قبیل؛ هدف کاملا روشن است به قول خود جمعیت «اینها همش بهانه ست، اصل نظام نشانه ست».
خوب همین مقدار شعارها می تواند مختصات کسانی که در کف خیابان هستند را مشخص کند. باید توجه کرد که این نقطه آن سر تیز نیزه ای است که مابقی نقدها و نارضایتی ها و تحلیل های بدون توجهات کلان و راهبردی، همگی در حکم چوبه آن نیزه خواهد بود.
از سوی دیگر می توان معنای این تجمعات را با کلمات تحریم کنندگان و فشارآورندگان خارجی و بیگانه مقایسه کرد و از قبل آن رابطه هویتی این جریان با دشمن را متوجه شد.
همین طور می توان نسبت این جریان را با نارضایتی عمومی ناشی از احتمال ظلم به دختر غریب که براساس روایت خاصی هم البته در فضای رسانه شکل گرفته، مشاهده کرد. نارضایتی ای که خود بر بستر فشارهای اقتصادی و معیشتی مرتبط با ناکارآمدی بدنه مدیریتی کشور در دهه90 تشدید هم می شود. همه این نارضایتی به هر صورتی که باشد بستری می سازد و قدرتی ایجاد می کند تا این جریان که جلودارهای او همین جماعت هستند، به هدفش برسد.
از یک جهت البته باید خرسند بود. چراکه فاصله جماعت قیام کننده با بدنه عمومی مردم بسیار زیاد شده است به گونه ای که دیگر نمی توانند خود را در پوششی از نفاق پنهان کنند. مسئله کاملا روشن است. در همان ساعت اول آخرین حرف خود را می زنند. اتفاقی که در فتنه های گذشته بعد از چندین ماه رخ داد، اینجا در همان نقطه آغاز واقع می شود. سوزاندن پرچم و توهین به قرآن و مقدسات و کتک زدن نظامی و حزب اللهی و سوزاندن اموال و امثالهم در همان نقطه آغاز شکل می گیرد. دقت کنیم که جریان فتنه عملا به یک تمحیص و غربالگری روشن دچار شده است. این بار اگر بناست روشنگری اتفاق بیفتد از این جهت نیست که این جریان معرفی شود بلکه از این جهت است که زمینه های رشد این جریان را از بین ببریم. ریشه های نارضایتی های عمومی متعدد و مختلف است اما همه آنها می توانند در جدا کردن مسیرشان از این جریان هماهنگ باشند.
راه حل این ماجرا، تبیین است تا این جریان در رأس پیکان است تحت مدیریت غرب از بدنه اجتماعی جدا شده و نابود شود و هر اقدام اجتماعی معنای درست خود و متناسب با خواست عمومی مردم پیدا کرده و از تحت اراده خارج از کشور نیز بیرون بیاید.