اگر شما یک کانگوروی مادر بودید، تا چه مدتی فرزند خود را در کیسهی جلوی شکمتان نگه میداشتید؟ بچه کانگوروها موقع تولد نارس هستند و برای چند ماهی به منظور ادامهی حیات و کامل شدن مراحل رشد و تکامل، در کیسهی مادرشان زندگی میکنند و به مادرشان وابسته هستند. گاهی مادران گونه انسانی هم مایلاند فرزند خود را نه تنها چند ماه بلکه تا انتهای عمر، در نزدیکترین فاصله به خود یا همان کیسهی کانگورویی نگه دارند.
احتمالا اگر شما هم جزء مادران کانگورویی باشید، در اکثر مواقع از وابسته بودن بیش از حد فرزندتان گلهمند هستید. اما این ظاهر ماجرا است. قسمت بزرگی از این رابطه وابسته کودک در اثر رفتارهای مادر شکل میگیرد. کودک حتی میتواند احساس درونی (مثل: اضطراب، خشم، غم، شادی) شما به هنگام جدایی را حس کند و رابطهاش را بر اساس همین جزئیات شکل دهد.
اشتباه نکنید پیوند عمیق کودک با شما که بر پایه امنیت، آزادی و عشق بدون قید و شرط است، دلبستگی نام دارد که اتفاقا به رشد روانی او کمک میکند، اما پیوندی که در وابستگی شکل میگیرد به این صورت است که فرزندتان بدون شما نمیتواند زندگی کند، احساس ناامنی میکند و مدام نگران از دست دادنتان است. نوع پیوندی (وابستگی یا دلبستگی) که در کودکی شکل میگیرد به روابط بزرگسالی نیز گسترش مییابد. اگر شما به عنوان یک مادر احساس میکنید نیاز است، فرزندتان در عین داشتن یک پیوند صمیمانه با شما، از کیسهی مادری خارج شود و به کشف جهان بپردازد با ما در این مطلب همراه باشید. در ادامه به بررسی علل وابستگی بین مادر و فرزند و راهکارهای کاهش آن میپردازیم.
کودک برای کسب احساس امنیت دوست دارد با اطرافیان ارتباط صمیمی برقرار کند و از همین جا وابستگی شکل می گیرد اما اگر دلبستگی در کودک به شکل صحیح هدایت شود منجر به وابستگی نمی شود. اگر کودک در سالهای ابتدایی دلبستگی توام با امنیت را تجربه نکند در بزرگسالی نمی تواند یک رابطه سالم عاطفی برقرار کند.
اگر نیازهای عاطفی کودک برطرف نشود و او احساس ایمنی نکند دچار درماندگی و نوعی حالت وابستگی می شود. شخصیت های وابسته در سنین یک تا سه سالگی طرد شدگی را تجربه کرده اند.
رفتار والدین بر روی کودک بسیار اثرگذار است مثلا مادری که خود دچار وابستگی باشد ، کودک او نیز دچار وابستگی خواهد شد. این والدین با محبت افراط گونه برای از دست ندادن حمایت کودک او را به خود وابسته می کنند تا کودک از کنار آنها جدا نشود.
بسیاری از مشکلات زناشوئی عاملی در ایجاد ترس و عدم امنیت کودک است که در بزرگسالی باعث وابستگی شدید کودک می شود. این حالات اگر ادامه پیدا کند فرد دچار اختلال شخصیت وابسته می شود. افرادی که دچار این اختلال هستند به نوعی در انجام فعالیت های روزانه خود محتاج دیگران هستند،از دیگران متوقع بوده ومسئولیت های مهم زندگی را به دیگران محول می کنند.
کودکی که در محیط امنی تربیت نشده است و احساس تنهایی دارد ، در معرض وابستگی قرار دارد. همچنین کودکی که والدین او تمام کارهایش را انجام می دهند و او از استقلال می ترسد و از مسئولیت فرار می کند و فاقد اعتماد به نفس است دچار وابستگی می شود.
در شکلگیری یک رابطه وابسته، مادر نقش پررنگی دارد. وابستگی همانند یک چرخه تکرار میشود. دانستن عواملی که باعث تداوم این چرخه میشوند، به درهم شکستن آن کمک میکند. این چرخه در اوایل تولد به دلیل ناقص بودن فرایند مدیریت هیجان کودک شکل میگیرد. این جمله به این معناست که کودکان کم سن و سالتر، معمولا به جای انطباق با موقعیتهای جدید و مدیریت احساسات، به آغوش گرم مادر پناه میبرند. به طور مثال زمانی که کودک به دلیل دعوا با همبازیهایش، احساس خشم میکند، گریان مادرش را بغل میکند، اما فرض کنید همین کار را یک نوجوان 15 ساله انجام دهد! عجیب به نظر میرسد نه؟ زیرا در حالت معمول با بزرگتر شدن کودک و رشد مهارتهای مختلف در او، آغوش مادر جای خود را به مهارتهای کنترل هیجان میدهد.
در صورتی که این چرخه وابستگی را مدام تقویت کنید، فرصتهای مهمی را برای پیشرفت از وابستگی عاطفی به خودکفایی از کودک میگیرید. پس در قدم اول نیاز است، رفتارهای تقویتکننده این چرخه وابستگی را شناسایی کرده و سپس چرخه را بر هم بزنید! به طور مثال: اگر هر یک باری که فرزندتان با همسالانش دعوا میکند شما به جای او از حقش دفاع کنید و مشکلش را حل کنید، چرخه وابستگیاش را تقویت میکنید. این کار ممکن است باعث شود، فرزندتان در 25 سالگی پس از دعوا با مدیرش در محل کار هم نتواند به تنهایی مسئله را حل کند و از شما بخواهد برای گرفتن حق و حقوقش به شرکت مراجعه کنید.
یکی از روشهای موثر در کاهش وابستگی کودک به شما، تقویت استقلال او با استفاده از پررنگ کردن مهارتهایش و توانمند کردن او در انجام کارهای فردی است. از فرزندتان بپرسید که برای انجام چه کارهایی فکر میکند به اندازه کافی بزرگ است و مهارت کافی را دارد؟ با کمک خودش، فهرستی از کارهایی که کمکم میتواند خودش به تنهایی انجام دهد، تهیه کنید. لیستتان میتواند شامل مهارتهای در حال آموختن هم باشد تا انگیزهی بیشتری برای کارهای مستقلانه داشته باشد. موارد لیست به طور مثال میتواند شامل: مسواک زدن، رفتن به خانهی همسایه کناری برای صدا زدن دوستش، ساختن کاردستیهای مهد یا سفره چیدن باشد. همچنین با آموختن فعالیتهای مختلف از او یک فرد توانمند بسازید و حامی او باشید. مثلا به او توضیح دهید، دوچرخهسواری بدون چرخهای آموزشی، در ابتدا میتواند ترسناک و سخت به نظر برسد، اما او به تدریج احساس ثبات و تعادل بیشتری میکند. از او بخواهید جایی را انتخاب کند که دوست دارد «به تنهایی دوچرخه سواری» را شروع کند و کمکم شرایط تجربه این گونه فعالیتهایی که به خودکفایی او کمک میکند را فراهم کنید. تمام این کارها در تقویت اعتماد به نفس و خودکارآمدی او نقش به سزایی دارد و کودک را از وابستگی میرهاند.
چه اتفاقی میافتد اگر مدام یک نوار صوتی، در ذهن کودک با مفاهیم: «من نمیتونم تنهایی انجامش بدم!» یا «اگه مامانم نباشه من بلد نیستم چیکار کنم» پخش شود؟ احتمالا احساس درماندگی دائمی او باعث میشود تصور کند بدون مادرش فلج خواهد بود و نمیتواند هر شرایطی را بهتنهایی مدیریت کند. برای قدم برداشتن در راستای کاهش وابستگی کودک لازم است، به فرزندتان رابطه بین افکار و رفتار را آموزش دهید.
خودگوییهای او، قبل از انجام هر کار را بررسی کنید. توضیح دهید که افکار او دستوراتی را درباره احساس و واکنشش نسبت به هر اتفاقی میفرستند. به او پیامهای انگیزهبخشی را پیشنهاد دهید که میتواند در ذهنش تکرار کند مانند: «من میتونم یه تعدادی از کارها رو تنهایی انجام بدم» یا «اگه مامان نباشه میتونم تعدادی از کارا رو تنهایی و تعدادی رو هم با راهنمایی دورادور و کمک یک بزرگسال دیگه انجام بدم». این کارها تمرینی آگاهی بخش در جهت کاستن میزان وابستگی کودک به مادر است.
هر یک از اعضای یک خانواده نقش مهمی در اداره موفق آن ایفا میکند. اگر هدف شما بزرگ کردن بچههای مستقل است، باید بدانید که آنها به عنوان یک بزرگسال کارآمد، نیاز به مهارتهایی اساسی دارند. تصور کنید وابستگی مادرانه و استقلال کودک، مثل دو کفهی یک ترازو هستند. شما میتوانید با آموزش مهارتهای مختلف به او در فضای خانه، سمت وابستگی مادرانه را سبکتر کنید. یادگیری نحوه تمیز کردن خانه، همکاری در آماده کردن غذاهای سالم، تا کردن لباسها و جمع کردن اسباببازیها، همگی جزئی از این نمونهها است و باعث صرفهجویی در وقت آموزش بچهها میشود.
زمانی که از بچهها انتظار داریم، متناسب سنشان کمک کنند، آنها متوجه میشوند که برای تیم خانواده ضروری هستند. چیزی که به تقویت انگیزهی او کمک میکند این است که، وظایف را به عنوان «مشارکت خانوادگی» نامگذاری کنید. زیرا «کار» کلمهای است که بیشتر صفتهای خستهکننده، اجباری، نامطلوب و کسلکننده را تداعی میکند. بهعلاوه، با این نامگذاری، به او این پیام را میدهیم که مشارکتهایش هدف بزرگتری دارد. با یادگیری هر مهارت جدید، کودک یاد میگیرد برای انجام کارها به تنهایی، باید یاد گرفت، تمرین کرد و از دیگران راهنمایی گرفت. نه این که به مادر، وابسته باقی بماند و تمام کارهایش را به او بسپارد! انجام این کارها علاوه بر کاهش وابستگی کودک به مادر به نوعی آموزش مسئولیتپذیری به کودکان نیز به شمار میروند.
بپذیرید که کودک برای انجام هر کاری به اندازه شما مهارت لازم را ندارد، در نتیجه نمیتواند کارهای مختلف را به خوبی شما انجام دهد. این که در انجام وظایف مختلف او، سختگیر و کمالگرا باشید و مدام بابت اشتباهاتش، سرزنش کنید یا به جای او هر کاری را انجام دهید، باعث میشود تا ابد وابسته بماند و هیچ مسئولیتی را عهدهدار نشود. به طور مثال اگر موقعی که قصد دارد در لیوانش شیر بریزد، میز آشپزخانه کثیف شد، به جای گرفتن بطری شیر از او و غر زدن، زاویه مناسب برای ریختن شیر در لیوان و نحوه تمیز کردن میز را آموزش دهید. به فرزندتان اطمینان دهید که این اتفاقها برای همه میافتد و همه چیز با تمرین بهتر میشود.
هنگامی که والدین، نوزاد جدید خود را به خانه میآورند، اغلب در اتاقی مشترک با نوزاد خود میخوابند. با بزرگتر شدن کودک، زمان انتقال او به اتاقی مجزا فرا میرسد. این کار به کاهش وابستگی مادر و کودک کمک میکند. روانشناسان معتقدند، بهترین زمان برای جدا کردن اتاق کودک بین 6 ماه تا 1 سالگی است اما این کار باید با مشورت روانشناس کودک و پزشک اطفال، انجام شود.
برای انجام این کار میتوانید روشهای متفاوتی استفاده کنید. به طور مثال: اگر کودک شما عادت دارد برای خوابیدن شیر بخورد، شیر دادن به او را به قبل از برنامهی خوابیدنش موکول کنید تا او یاد بگیرد، چگونه بدون حضور مادر به طور مستقل به خواب برود. دکتر میندل معتقد است « این کار همچنین به کودک کمک میکند تا یاد بگیرد که وقتی اواخر شب از خواب بیدار میشود، خودش را بدون وابستگی به مادر و به تنهایی آرام کند.» راهکار بعدی این است که کودک را با اتاق خواب جدیدش آشنا کنید. بسیاری از کودکان ممکن است زمان بسیار کمی را در اتاقخواب جدید خود سپری کرده باشند. بنابراین عادت دادن او به فضای جدید به انتقال جای خوابیدن و کاهش وابستگی به مادر، کمک می کند. شما میتوانید برای این که فرزندتان در اتاق جدیدش راحتتر باشد، روتین قبل از خوابش را برای چند شب در اتاق جدید انجام دهید و پس از پایان، شبها در اتاق مشترک باشید. برای عادت کردن کودک به شرایط جدید، از او بخواهید در طول روز نیز در اتاق بازی کند یا چرت بزند.
شاید به ازای هر کاری که به جای کودک انجام میدهید با خودتان فکر کنید همین یک بار است یا تمام این کارها از وظایف یک مادر خوب است. اما بیایید باهم صادق باشیم اگر به این کارها ادامه دهید یک فرزند وابسته تربیت خواهید کرد که نه تنها در بزرگسالی از عهده هیچکاری بر نمیآید بلکه تمام مسئولیت زندگی را به دوش شما میاندازد. این وابستگی بیش از اندازه بین مادر و کودک علاوه بر آسیبهایی که برای کودک دارد، به والدین و روابط زناشوییشان هم آسیب میزند، زیرا آنها دیگر وقتی را برای گذراندن با یکدیگر ندارند. علاوه بر این ممکن است باعث ایجاد اضطراب جدایی در کودکان شود.
در طول انجام این راهکارهای پیشنهادی برای از بین بردن وابستگی کودک، سعی کنید آرام بمانید. شما ممکن است تختهای به هم ریخته، دریاچههای شیر روی میز آشپزخانه، زانوهای زخمی پس از دوچرخهسواری، لباسهایی با مدل تا کردن نامناسب و هزاران مورد عجیب دیگر را ببینید، اما شنیدن این که فرزندتان با افتخار میگوید: «من تمام کار را به تنهایی انجام دادم!» ارزشش را دارد.