پایگاه خبری - تحلیلی ساعدنیوز به نقل از فارس - هنوز سپیده نزده بود که راهی شدم، دل به جادهای باریک و پیچ در پیچ سپردم و چشم به افق دوختهام، میان گرگ و میش هوا هیبت کوههای وَرِ دل هم، وجودم را فراگرفت؛ شانهبهشانه هم ایستاده و با بالاپوش سفید، سایه سر شده بودند.از کوههای برافراشته که چشم برداشتم سرگشته درختان اوج گرفته بین درههای طرفین شدم، گویی مسابقه قد کشیدن داشتند و قرار نانوشتهای که شاخه و برگ بلندتر نجوا با خدا نصیبش شود.دو خطی پیغام حواله دادم به بلندترین شاخه بیبرگِ زمستانزده تا دست دراز کند و پیامرسان باشد، نامه برای خدا میان هلهله سارها که انگار شیرازه مناجاتنامهاند، عجیب حالی است.غرقه در آسمان و زمین بودم که خورشید عالمتاب بر روستا و چشمان متحیرم تابید؛ ترکیببند طبیعت روستا تکمیل شد؛ شعری تکرارنشدنی. از اینجا به بعد غزلخوان، سنگچینهای ریز و درشت را پیاده گز کردم.ورودی روستا آراسته به سنگهای قد و نیمقد به هم چسبیده بود که هر کدام داستانی از قدمهای تند و آهسته آدمیان را در دل صبورشان جا دادند، از سنگفرشهای منظم که بگذریم دو تا یکی در میان، درهای چوبی با کوبه و کلون؛ قدمت چهارصد ساله روستا را فریاد میکنند و صلابت «قاضیخان» را به رخ میکشند.خانههای یک دست کاهگلی، همقصه کوچههای بلِ باریک و سنگی روستا شدند تا نشانی باشند از اصالت و یکرنگی، اهالی هم دل یک دله کردند برای آبادانی آبادی. ناگفته نگذرم روستا بر بلندای تپهای متولد شده و پله پله تا نزدیکی همان کوههای سر به فلک کشیده گسترش یافته، معماری پلکانی که بام هر خانه حیاط خانه بالادستی میشود.
اینجا جلوهای است از نقاشی گِل سرخ و سنگ سیاه، با رنگآمیزی خالق یکتا، راستی زیبایی بصری روستا به کنار محصولات ناب و با کیفیتش هم زبانزد است، اصلا جان میدهد برای یک روستاگردی دوش به دوش نسیم نوروز و آوای پرندگان.پیش از آنکه واپسین نفسهای زمستان بر فراز «دائم برف» به شماره بیفتد به روستا سفر کردم، در آستانه نوروز، درست زمانی که گلها لبخند میزنند و سرخی سیبها دل میربایند؛ آخر حکایت مهمانی بهار است. روستای حیدره قاضیخان مهیا شده برای پیشوازی و تکمیل پرده زیبای آفرینش در دل طبیعت بکر کوهستان بر دامنه الوند.این آبادی از روستاهای زیبا و هدف گردشگری استان است که در فاصله 30 کیلومتری شهرستان بهار واقع شده و با مرکز استان 35 کیلومتر فاصله دارد؛ کرد زبان هستند و با قدمت. مهمان نوازیشان ورد زبانهاست و انسان دوستیشان به استواری کوهها.
آبپرتقال به رسم حیدره قاضیخان
با «کاکه» در کوچههای در هم تنیده روستا همکلام میشوم تا از آداب و سنن حیدره قاضیخان در روزهای پایانی سال و نوروز برایم بگوید، او یکراست میرود سر اصل مطلب و میگوید: برای نوروز زنهای روستا خانهتکانی میکردند، جلوبند میشستند و گردگیری میکردند الان هم همین است چند روزی مانده به آخر سال دست به کار میشوند و گرد و غبار را از سر روی خانه میتکانند.سن و سالی از کاکه گذشته اما هنوز سنتها را خوب به یاد دارد، او ادامه میدهد: مردهای روستا برای خرید به همدان میآمدند آجیل یا خشکباری در حد وسع تهیه و سفرههای عیدانه را مهیا میکردند.قدیم فصل بهار هنوز برف و بوران داشت به خاطر همین سفره هفتسین را روی کرسی * میکردند و ما نوروز را کنار کرسی جشن میگرفتیم؛ اما امروز خبری از آن سرمای زیاد نیست و کرسی هم آخرهای زمستان جمع و در پستوی اتاقهای تو در تو نگهداری میشود.او به «رشته پلو» غذای مرسوم اهالی در شب عید اشاره و اضافه میکند: آن وقتها خیلی برنج نبود، زنهای روستا رشته میریختند و قَد پلو میزدند تا رِی کند و به اهل خانه برسد، رشته از قدیم و ندیم نشانه برکت بود.کاکه رسم روزهای خیلی دور روستا را هم یادآوری میکند و میگوید: یک پرتقال را داخل پارچ آب میانداختند و کنار سفره هفتسین میگذاشتند تا همه روستا یک کمی بچشند، یا به عنوان آب پرتقال بخورند، خب آن وقتها که این قدر وفور نعمت نبود، همان یک پرتقال بود و کل جمعیت روستا، به نیت آب پرتقال قُلپی از آن میخوردند.الان هم به خاطر شگونش جوانها این کار را میکنند البته دیگر کسی در روستا آبِ کنار پرتقال را نمیخورد و محض حفظ آداب قدیمی داخل پارچ آب، پرتقال و چند سکه میاندازند و کنار هفتسین میگذارند.
کاکه به سنت دید و بازدید تأکید میکند و ادامه میدهد: روز عید چند نفری جمع میشوند و به دیدن بزرگترها میروند از روزگاران قدیم رسم همین بود الان هم دید و بازدید سر جایش است و از رونق نیفتاده است.
خانههای قاضیخان با بهار سُرخ میشوند
فاطمه بانو دستانش گِلی و دامنش پرشکوفه است، او به رنگآمیزی با آب و خاک سرخ اشاره میکند و میگوید: از روزگاران قدیم سنت روستا رنگآمیزی دیوارهای داخلی و خارجی خانه بود، تشتی آب را با خاک سرخ گِل میکردند و با دستمالی دیوارهای بالکن را رنگ میزدند هنوز هم انجام میشود سالی دوبار پاییز و بهار.دیوارهای بالکن را دو قسمت کرده بالا را با گچ سفید میکنیم و پایین را سرخ؛ هم قشنگ میشود هم تمیز به زبان ما یعنی «مال چرمی اکن» و «مال قرمزی اکن»، همه ساله داخل اتاقها هم رنگآمیزی میکنیم با همان دستمال و رنگ.فاطمه بانو پس از رنگ آمیزی در و دیوار با جاروی پوشالی سرخی خاک سرخ را از روی بالکن میشوید و جارو میکند تا اثری از رنگ آمیزی باقی نماند.او در ادامه خاطرنشان میکند: خیلی از سنتهایی که برای نوروز داریم از گذشتگان، نسل به نسل چرخید و به ما رسیده بنابراین به آنها مقیدیم و سعی میکنیم تمام و کمال سنتها را انجام دهیم.فاطمه بانو یادی از خرید لباس نو برای نوروز میکند و میگوید: برای بچهها و خودمان لباس نو میخریم هر چند لباس محلی داریم و در جشن و اعیاد این لباسها را میپوشیم.او یکی دیگر از سنتهای مهم نوروز را دیدار بزرگان میداند و اضافه میکند: هر طور شده روز اول عید به دیدار بزرگترها میرویم و دشت سال نو از آنها میگیریم، بزرگترهای روستا سکههای نو یا هزار تومانی نو آماده میکنند و به بزرگ و کوچک عیدی میدهند؛ از دست بزرگان عیدی گرفتن شگون دارد.فاطمه بانو به غذای روز اول عید هم اشاره میکند و یادآور میشود: روز اول عید آش ترش آن هم با رشته دستساز درست میکنیم تا سال طولانی و پرخیر و برکت شود.
نان روغنی از تنور تا اجاق
به سراغ «مامان آذر» پای اجاق و مجمع نان روغنی میروم، نانی که در مراسم روستا پای ثابت سفرههاست، او میگوید: در جشنها، نوروز حتی برای خیرات اموات نان روغنی و گرده درست میکنیم، رسمی که از ایام گذشته به جا مانده و تمام خانهها بلد هستند. البته قدیمها با تنور و ساج نان میپختند اما الان داخل مجمع و اجاق نان روغنی درست میکنند و تنورهای روستا را پر کردند.دست مامان آذر سبک است و خانهاش مقری برای رفت و آمد اهالی روستا، او میگوید: بعد از گردگیری و تمیزکاری که رسم دیرینه روستاست در یک اتاق سفره میاندازیم و از مهمانان نوروزی پذیرایی میکنیم، سر سفره از محصولات خودمان میچینیم بادام، گردو، مویز و سنجد میگذاریم البته دوغ مشک هم میزنیم و سفره عیدانه برپا میکنیم.مامان آذر به رسم جالب روستای حیدره قاضیخان اشاره میکند: حتما باید قبل از چهارشنبهسوری خانه و زندگیمان تمیز باشد اگر نه چهارشنبهسوری دعوایمان میکند، به همین خاطر تمام زنها قبل از اینکه این روز از راه برسد کار خانهتکانی را تمام میکنند.او سنت جشن سال نو و چهارشنبهسوری را مهم میداند و میگوید: همه اهالی پایبند این جشنها هستند لباس محلی هم میپوشند و همه جوره سنتها را اجرا میکنند البته تا زمانی که کسی در روستا به رحمت خدا نرفته باشد اگر از اهالی روستا زمان جشن چهارشنبهسوری فوت کند ما احترامش را میگیریم و هیچ مراسمی نمیگیریم.مامان آذر یادی هم از روز سیزده بدر میکند و میگوید: غذای روز سیزده کوفته است، روستاییها کوفته درست میکنند و دور هم جمع میشوند، بعدازظهر هم همگی میروند کنار رودخانه آنجا سیزده را بدر میکنند و میآیند.
نوروزخوانی دَر گوش رودها
اما اهالی نوروز هم میخوانند، قشنگ بغل به بغل کوههای به لاله نشسته و رودهای جاری، نوروز را زیر صافی آسمان و رقص یک دم ابرها میخوانند و ساز شوق کوک میکنند.به وقت نو کردن لباسهای رنگ و وارنگ محلی، طبقهای دست به دست شده دخترکان و دعاهای پس و پیش سالخوردگان نوروز را به رودخانههای تاب خورده دور روستا تبریک میگویند و با رایحه گلاب دو آتشه پذیرای رودها میشوند.سنتی که با بوق و کرنا و سازِ محلی و صد خنده اهالی برگزار میشود و یکپارچه از بلندای کوه تا قعر رود هر جنبدهای را به وجد میآورد. آیین نوروز رودخانهها، سنت دیگری است که از دیرباز با شکوه بهار برپا میشده و امروز هم به رسم حفظ آیین و سنن برپا میشود.دهیار روستا در این باره میگوید: رود پیامآور نوروز در حیدره قاضیخانی است، در روزهای آخر زمستان به نوروزخوانی رودها میرویم.قاضیخانی، با آب و تاب گریزی به این سنت میزند و یادآور میشود: آیین نوروز رودخانهها از گذشتههای دور در روستای حیدره قاضیخان برپا بوده، آیینی که از دهه پایانی اسفند تا سیزده بدر وابسته به شرایط جوی برگزار میشود.او اضافه میکند: روز دقیق برگزاری این آیین متناسب با بارش برف و باران بوده اما اغلب در سالهای اخیر در سیزده بدر اتفاق میافتاد.این دهیار جوان بیشتر توضیح میدهد و میگوید: آیین از این قرار است که روحانی محل و پیر و جوان دور هم جمع میشوند و آیهای از قرآن تلاوت و دعای دستهجمعی برای شکرگزاری میخوانند و در نهایت با ساز محلی و آواز مسیر رودخانه را بازگشایی و پاکسازی میکنند و تیر آخر کنار رودخانه میایستادند، گل و گلاب و پرتقال یا نارنج را با آداب دعاخوانی روانه رودخانه میکردند.
او آیین و آداب نوروز رودها را تاکیدی بر پاکی رودخانهها میداند و آب نارنج و یا پرتقال را به هوای برکت و ازدیاد محصول، ضمنا بر نقش زنان روستا هم اصرار میکند، آخر دوش به دوش مردان در این آیین حضور داشته و دارند.به گفته قاضیخانی در گذشته کنار رودخانه قربانی میکردند اما امروزه فراموش شده و کماکان بقیه آداب نوروز رودها به سبک و سیاق گذشته انجام میشود.او از حکمت این سنت که عجین با محیط زیست است یاد میکند و ادامه میدهد: سلامت طبیعت و حفظ منابع طبیعی، از اوجب واجبات است بنابراین با دقت و ظرافت بیشتری باید به این امور پرداخت به ویژه که جزو سنن ما به شمار میرود و یک تیر و چند نشان است.این دهیار جوان اضافه میکند: احیای نوروز رودها به حفظ طبیعت کمک میکند و ادای دینی است به آیندگان، نگفته نگذرم از آموزش و فرهنگسازی که یکی از عایدیهای این سنت است.
موسم رفتن از راه رسید و دل کندن از طبیعت بکر و آدمهای باصفای روستای حیدره قاضیخان دیگر سخت شد، اصرار بر ماندن و میهمان اهالی شدن هم رفتن را سختتر کرد.اکسیژن ناب محصور شده بین کوهها، شُشهایم را جلا داد و صفای اهالی روحم را؛ ساعتها میشد به درهای قدیمی و سنگفرشهای کوچهها خیره شد بدون اینکه سخنی گفت. میشود بر روی پشت بام خانه همسایه که حیاط خانه میزبان ماست، ایستاد و شکوه کوه و درخت را دید، اینجا خبری از ساختمانهای سیمانی و خشک شهرها که آسمان را تسخیر کرده نیست، اینجا آسمان تا بینهایت ادامه دارد. شب آرام آرام از راه میرسد و پوست کشیدهاش را بر سقف روستا میکشد، کمکم چراغ خانهها روشن میشوند و یکی یکی سوسو میزنند و من در میان آواز جیرجیرکها روستا را به امید سفر دوباره و همدم شدن با مامان آذر، کاکه و فاطمه بانو ترک میکنم.