یکی از نیازهای مهم هر فرد در زندگی مشترک، صداقت است. چنانچه صداقت و راست گویی در میان زوجین وجود داشته باشد، صمیمیت و عشق میان آنها عمیق تر می گردد و نهایتا عزت نفس آنان افزایش پیدا می کند. چنین زوجینی قطعا در زندگی مشترک و در تربیت فرزندان خود هم موفقیت های چشمگیری دارند، چون دروغ در زندگی شان معنایی ندارد و مبنای زندگی شان را صداقت تشکیل داده است. همانطور که می دانید دروغگویی ریشه ی تمام مفاسد و گناهان است، پس وقتی دروغگویی جایی در زندگی نداشته باشد، تمام مفسده ها هم از زندگی بیرون می روند.
تاثیر صداقت در زندگی به حدی است که حتی اگر ابتدای امر هم عشقی میان زوجین نباشد، کم کم با وجود صداقت این عشق ایجاد می گردد. این در مشاوره خانواده هم به اثبات رسیده است. عشق به وجود آمده از صداقت در عمق جان فرزندان هم نفوذ می کند و تربیت صحیحی را برای آنها به همراه دارد.
صداقت عاطفی: به این معنی که، تمام آن چیزهای عاطفی که از طرف مقابل انتظار دارم و او در انجام آنها کوتاهی می کند را بیان می کنم. مثل: بیان دوست داشتن، محبت کردن و... .
صداقت روابط: اینکه شما در رابطه عاطفی که قرار دارید، از گذشته تان به طرف مقابل بگویید. یا چه مسائلی را با او در میان بگذارید که به رابطه تان لطمه ای وارد نشود.
در نبود صداقت اولین اتفاقی که می افتد تضعیف رابطه ی میان زوجین است. چون وقتی که صداقتی میان زن و شوهر نباشد، اعتماد میان آنها نیز تضعیف شده و به تدریج از بین می رود. با از بین رفتن اعتماد هم مشکلات زیادی در زندگی ایجاد می شود که ناخودآگاه بر روی فرزندان هم تاثیرات زیادی می گذارد.
دروغگویی ریشه ی تمام گناهان و مفاسد است. فردی که در گفتار و رفتار خود صداقت ندارد رفته رفته به مفاسد دیگری نیز روی می آورد که باعث تخریب و فروپاشی زندگی مشترک می گردد.
یکی دیگر از مشکلاتی که ممکن است ایجاد گردد این است که عدم صداقت بر روی سلامت مغز نیز اثر فراوانی دارد. چون در هنگام دروغگویی مغز تلاش می کند تا هر دو قسمت ماجرا یعنی هم هم راست و هم دروغ آن را به خاطر بیاورد و در این موقعیت مغز دچار مشکلاتی می گردد. از این گذشته فرد در هنگام دروغ گفتن نیز از ترس برملا شدن حقیقت دچار استرس می گردد و استرس ها و اضطراب های پی در پی اثرات جبران ناپذیری را بر روی جسم و روح فرد دارد. این آسیب های روحی در میان زوجین بر روی طرف مقابل نیز تاثیرگزار خواهد بود.
عدم صداقت در میان زن و شوهر باعث می شود که یکی از طرفین مجبور باشد دائما دروغگویی های طرف مقابل را بپوشاند و کم کم خود او نیز مبدل به یک فرد دروغگو می گردد.
باید بدانید هربار که رازی را از نامزد / همسرتان پنهان میکنید احساسات مربوط به آن را نیز در خود سرکوب میکنید و دست آخر به لحاظ احساسی عاطفی سرد و کرخت میشوید. به خود میگویید «احساس میکنم عشق میان ما دیگر کمرنگ شده است.» در حالی که حقیقت این است که شما بین خودتان و نامزد / همسرتان دیواری کشیدهاید و بدین ترتیب میان خودتان و او فاصله و جدایی ایجاد کردهاید؛ چرا که تمامی حقیقت را با او در میان نگذاشتهاید یا بخشهایی از آن را از نامزد / همسرتان مخفی کردهاید، در نتیجه عشق میان خود را نیز سرد و کم رنگ کردهاید.
برای اینکه هر ازدواجی موفق باشد و رشد کند به پنج تعهد اساسی نیازمند است:
متعهد میشوم تا آنجا که میتوانم، بیاموزم چگونه انسانی بهتر و همسری شایستهتر باشم. متعهد میشوم آنچه را لازم است برای شادکامی و خوشبختیمان انجام دهم.
متعهد میشوم به لحاظ احساسی و عاطفی، باز، گرم و پذیرا باشم و احساسات و عواطف خود را به همسرم ابراز کنم.
متعهد میشوم به لحاظ روحی و عاطفی با نامزد / همسرم سخاوتمند باشم نه خسیس، و همواره عشق و محبت خودم را به او ابراز کنم.
متعهد میشوم با خودم و نامزد / همسرم صادق باشم.
متعهد میشوم تا آنجا که میتوانم از عشق و عشق ورزیدن بیاموزم تا معشوقی لایق برای نامزد / همسرم باشم و به او آن گونه که شایستگیاش را دارد عشق بورزم.
گمان نمیرود که هیچ رابطه و ازدواجی بدون این پنج تعهد موفق و سالم باشد. متعهد بودن و صادق بودن در رابطه و همچین تلاش مستمر برای انسانی بهتر و عاشقتر بودن راهی است که سلامت رابطه را تضمین میکند.
اغلب اوقات عبارت صداقت بیش از حد در رابطه به احساسات بسیار مهمی مربوط میشود که لازم است به طور حتم آنها را با نامزد /همسرتان در میان بگذارید. موضوعاتی از قبیل:
وقتی با هم عشق ورزی میکنیم آن طور که میخواهم مرا لمس نمیکنی.
بعضی وقتها جذب دیگران میشوم و میدانم این به این دلیل است که تو نیازها و خواستههای مرا برآورده نمیکنی.
از اینکه همیشه مرا جلوی همه تحقیر میکنی، متنفرم. باید به این وضع خاتمه بدهم.
از اینکه اینقدر وقتت را صرف کار میکنی حالم به هم میخورد. تو هیچ وقت برای با هم بودن برنامه ریزی نمیکنی.
تا اینجا آنچه به نظر صداقت بیش از حد به نظر میرسد، احساسات و عواطف ناخوشایندی است که مایل نیستید آنها را ابراز کنید یا از ابراز آنها خجالت میکشید.گاهی نیز برخی آدمها از صداقت زیاد یا رک بودن برای سلطه یافتن بر دیگران استفاده میکنند. بدین معنی که صداقت بیاندازه را دستاویزی قرار میدهند که به دیگران احساس گناه بدهند و ناراحتشان کنند (به خصوص عزیزانشان را) و بدین وسیله بر ترسها و ناامنیهای خود سرپوش بگذارند. به عنوان مثال، بیان جملات زیر صداقتی غیر ضروری است:
عزیزم موهات خیلی بد شده. امروز هیچ جذاب به نظر نمیرسی.
نمرههای خواهرت خیلی بهتر از تو شده. میترسم همان پسر باهوش و همیشگی من نباشی.
خیلی خوشحالم که توانستی بالاخره با یکی نامزد کنی. اما تصور نمیکنی نامزدت کمی زشت است؟
گرچه ممکن است این گفتهها در بردارنده حقیقت نیز باشد، باید پرسید هدف و مقصود از بیان آنها چیست؟ آیا این صداقت بیش از حد و بیان کردن این حقایق جهت بهبود روابطتان یا حل و فصل موضوعی کمک میکند؟ البته که نه. اینها تنها نمونههایی از انتقادات نیشدار و گزنده است و اغلب بیانگر ترسها و ناامنیهای خود شخص است که نقاب صداقت زده است.
هر بار که شما یک موضوعی را از همسر یا نامزدتان پنهان می کنید، ناخودآگاه استرس می گیرید. استرس این که طرف مقابل متوجه پنهان کاری شما شود. برای اینکه این اضطراب را از بین ببرید مجبورید که از او فاصله بگیرید. در نتیجه، این فاصله باعث می شود به مرور عشقتان سرد و سردتر شود. و فاصله شما با همسر یا نامزدتان بیشتر شود. در ادامه خواهم گفت که چطور این مشکل را به راحتی حل کنید.
بعضی ها اعتقاد دارند که باید تمام حقایق زندگی خودشان، مخصوصا گذشته شان را تمام و کمال و یکجا به طرف مقابلشان بگویند. حتی اگر شما این کار را بکنید و طرف مقابل هم بپذیرد که در گذشته شما اتفاقات خوبی نیفتاده است و با آن کنار بیاید. اما این موضوع را در نظر داشته باشید که حرف های شما ممکن است در طرف مقابلتان اثرات بدی به جای بگذارد. ممکن است با کوچکترین جرقه ای نسبت به شما سوءظن پیدا کند.
البته این به طرف مقابل شما بستگی دارد که درباره گذشته شما بداند یا خیر! اگر همسر یا نامزدتان اصرار دارد که از گذشته شما بداند، خب تکلیف شما روشن است. باید حقایق را به او بگویید. اما اگر طرف مقابلتان تمایلی برای دانستن اتفاقات گذشته شما ندارد، لزومی ندارد شما برای گفتن آنها اصرار بورزید. صداقت در رابطه عاطفی به این معنا نیست که شما تمام چیزهایی که در گذشته برایتان اتفاق افتاده است را بدون کم و کاست برای همسر یا نامزدتان تعریف کنید!
صداقت و رو راستی، یعنی اینکه با احساسات و عواطف کسی بازی نکنید. اگر با کسی آشنا شدید و بعد از مدتی احساس کردید، آینده ای با او ندارید. باید با او روراست باشید. صداقت یعنی اینکه خیلی صاف و پوست کنده به او بگویید که او را دوست ندارید. نه اینکه به اسم صداقت حرف هایی بزنید که زندگی شما را نابود کند.
افرادی که شخصیت های وابسته دارند، دوست دارند همه چیز را برای همسرشان تعریف کنند. حتی با وجود اینکه همسرشان تمایلی به شنیدن و فهمیدن آن حرف ها ندارد. اما این شخصیت ها به دلیل وابستگی بیش از حدشان دوست دارند، مدام برای همسرشان از گذشته شان صحبت کنند. شخصیت های وابسته معنای صحیح صداقت در رابطه را نمی دانند. فکر می کنند صداقت یعنی اینکه همه چیز را بگویند. حتی مواردی که باعث آزار طرف مقابلشان می شود. گذشته شما در گذشته جا مانده است. زمان حال و حال خوبتان را بابت گذشته بدی که داشتید، تباه نکنید.
البته گاهی صادق بودن با کسی که دوستش داریم به نظر ترسناک میرسد، به خصوص اگر مطمئن نباشیم در قبال آنچه خواهیم گفت چه واکنشی نشان میدهد. اما توجه کنید که چنانچه تمامی حقیقت را نگویید چه میشود. صادق نبودن به مراتب سختتر است. سرکوب احساسات و زندگی در انکار، شما را به لحاظ احساسی و عاطفی سرد و کرخت میکند و احساساتتان را میکشد. جرات و شهامت این را به خود بدهید که صادق باشید و تمامی حقیقت را بیان کنید؛ البته به طریقی که قابل فهم باشد.