شعر طنز شب یلدا
شعر طنز شب یلدا در طول دهه اخیر و زمانی رونق گرفت که جشن های شب چله گرم تر از سابق برگزار شدند. به این صورت طنز که در بیشتر محافل و دورهمی های خودمانی ایرانی ها جایگاه ویژه ای دارداین مجموعه اشعار طنز انتخاب مناسبی برای شما خواهد بود تا آنها را در شب یلدا در جمع خانوادگی و دوستانه خود بخوانید.
باز ماه دی و سرمای زمستان آمد
شب يلدا شد و پاييز به پايان آمد
ميوه از بهر شب چله فراوان آمد
مفلس از داغ فسنجان به لبش جان آمد
بزم سور است مهيا و بخاری علم است
اغنيا را ز شب تار فقيران چه غم است
پرتقال آمد و موز آمد و ازگيل و انار
سيب و نارنگی و ليمو و گلابی و خيار
هندوانه به ميان آمد و آجيل آچار
خوش بساطی است ولی حيف كه در اين شب تار
بينوا در هوس شلغم و آش كلم است
اغنيا را ز شب تار فقيران چه غم است
مفلسا، سور اگر گشته مهيا به تو چه؟
شادي و عيش و خوشي در شب يلدا به تو چه؟
مرغ بريان و فسنجان و مُسمّا به تو چه؟
آخرت از تو بُود! عشرت دنيا به تو چه؟
مطبخ خلد برين بهر تو پُر دود و دم است
اغنيا را ز شب تار فقيران چه غم است
سير را از شكم گشنه نباشد خبري
نرسد هيچ ز سرما به وجودش خطري
اي كه از راه خطا در پي سيمي و زري
نام نيك ار نخري، فاش بگو پس چه خري؟
نسبت خر ندهم بر تو كه بر خر ستم است!
اغنيا را ز شب تار فقيران چه غم است
خر شريف است و خران فايده بخشند بسي
كس نديده كه كند هيچ خري بد به كسي
هرچه عرعر كند او را نبود دادرسي
نه هوايي به سرش هست و نه در دل هوسي
نه نگاهش به سوي سفره هر محتشم است
اغنيا را ز شب تار فقيران چه غم است
شب یلدا شده میوه گرانه، خصوصا هندوانه
گرانی اش شرر بر جسم و جانه، خصوصا هندوانه
بر آنکه کارگر یا کارمند است، شب یلدا چرند است
ندارد سور و سات این شبانه، خصوصا هندوانه
ندارد خوردنی در شام یلدا، بخوابد طول آن را
خورد در خواب میوه دانه دانه، خصوصا هندوانه
بسازد او شب چله به چایی ولی با بچه هایی
که گریان میوه را کرده بهانه، خصوصا هندوانه
سبد باید دهد در شام یلدا، به ماها دولت ما
دهد آجیل و میوه خانه خانه، خصوصا هندوانه
و یا باید کند تحریف تاریخ، که حاشا گردد از بیخ
شب یلدا و هر نوع خوردوانه، خصوصا هندوانه
یک امشب را نخواب ای نور دیده
شب یلدا رسیده
که خواب از چشم ها یکسر پریده
شب یلدا رسیده
بکن کیف از سر شب تا سپیده
شب یلدا رسیده
هجوم میهمانان گرامی
پی عرض سلامی
فزون تر بهر عرض احترامی
و البت صرف شامی
جلوی درب منزل صف کشیده
شب یلدا رسیده
تتق تق تق صدای کوبه در
فک و فامیل همسر
فریبرز و مجید و دائی اکبر
تقی خان با سه خواهر
زری خاتون و مرجان و فریده
شب یلدا رسیده
نگاهی زیر چشمی کن به آن ور
به حالات غضنفر
دو پرس و بعد از آن یک پرس دیگر
پس از یک ربع، از سر
تو گویی معده اش ترمز بریده
شب یلدا رسیده
پس از شام اندر آن بزم شبانه
به شوری عاشقانه
هجوم آورده سوی هندوانه
پس از آن بی بهانه
به چاقو سینه آن را دریده
شب یلدا رسیده
ز بعد انهدام هندوانه
انار دانه دانه
همان صد دانه یاقوت ترانه
که حفظ درسخوانه
دو تا را خورده، شش تا را مکیده
شب یلدا رسیده
سوی پشمک سپس وا کرده راهی
دو لپّی خورده گاهی
شده سیر و پس از شکر الهی
از آن خواهی نخواهی
ز بهر مزمزه از نو مزیده
شب یلدا رسیده
همه مبهوت آن حلوا خورانش
به ویژه میزبانش
دو دستی هی تپانده در دهانش
نمی دانی چه سانش
به عمرش گوئیا حلوا ندیده
شب یلدا رسیده
ز بهر میهمانان بوالفضولا
بخوان در وصف یلدا
مهیا کن بساط شادی ما
بدان این رسم زیبا
به مثل عیده و چون ما سعیده
شب یلدا رسیده