متن آهنگ دل تنگ از محمد اصفهانی
سر خود را مزن اینگونه به سنگ دل دیوانه ی تنها دل تنگ منشین در پس این بهت گران و در آن جامه ی جان را مدران مکن ای خسته در این بغض درنگ دل دیوانه ی تنها، دل تنگ پیش این سنگدلان قدر دل و سنگ یکیست قیل و قال زغن و بانگ شباهنگ یکیست دیدی آنرا که تو خوانی به جهان یار ترین چه دل آزار ترین شد، چه دل آزارترین نه همین دردی و بیگانگی از حد گذران نه همین در غمت اینگونه نشان با تو چون دشمن دارد سر جنگ دل دیوانه تنها دل تنگ دل دیوانه تنها، دل تنگ ناله از درد مکن آتشی را که در آن زیسته ای سرد مکن با غمش باز بمان سرخ رو باش از این عشق و سر افراز بمان راه عشق است که همواره شود از خون رنگ دل دیوانه تنها دل تنگ دل دیوانه تنها، دل تنگ