متن آهنگ قرار تنهایی از مجید خراطها
قرار تنهایی ما روز جدایی فردا بود خلاصه فردا واسه ما شروع کل دردا بود فردا قرار بود من و تو از هم دیگه جدا بشیم فردا قرار بود همدم گریه بی صدا بشیم از تو چه پنهون گل من من خیلی وقته بی تو ام دیروز و فردا نداره برام چه سخته بی توام یادش بخیر قلب تو بود برای من سنگ صبور میخواستم عاشقت کنم هر جور شده حتی به زور حالا که نیستی لااقل تسکین به قلب من بده اون که نخواست پیشم باشی حالا کجاست صبرم بده چجوری باور بکنم رقیب من نازت کنه شبا کنارت بخوابه از خواب بیدارت کنه یادته که زیر بارون تو دعا کردی بمیرم منم قول دادم که دیگه عکستو بغل نگیرم تو دعات گرفت و مردم اما عاشقم هنوزم با همون یه قاب عکست میگذرونم شب و روزم لحظه های آخر تو میره از یادم به سختی بدرقه ت اومدم اما دست تکون ندادی رفتی یه دلخوشی دارم هنوز حالا که دارم میمیرم هر وقت که بارون بباره تورو کنارم میبینم نگاه به چشم خیس من به عشق پاکم نکنید رفیق من رفته سفر چند روزی خاکم نکنید شاید خوشش نیاد که من تو خاک و خونه پیرهنم مردم چرا اون نمیاد با گل سرخ به دیدنم توقع داشتم میمیرم حداقل نگاه کنه حتی نیومد لحظه ای با جسم من وداع کنه