به گزارش سایت خبری ساعد نیوز،کنترل و مدیریت هیجانی (کنترل تکانش های هیجانی) یکی از مهم ترین جنبه های هوش هیجانی است. اگر کودکان احساساتشان را به درستی کنترل کنند، قادر خواهند بود با هر موقعیتی کنار آمده و با مشکلات مقابله کنند. شواهد نشان می دهد که تنظیم هیجانی نقش کلیدی در مدیریت خشم و کاهش پرخاشگری در دوره های اولیه رشد ایفا می کند. تنظیم هیجانی به عنوان توانایی فرد در تغییر شکل دادن هیجانات یا ایجاد مکانیسم های مقابله ای به منظور مدیریت هیجانی تعریف می شود. کودکان راهبردهای گوناگونی مثل تحریک حسی و حرف زدن با خود را برای تنظیم هیجانی به کار می برند. با افزایش آگاهی کودکان از این راهبردها و استفاده از آنها فراوانی طغیان های هیجانی در سال های کودکی کم می شود.
مدیریت هیجانی در کودکان
والدین و مربیان باید به کودکان آموزش دهند که آنها مسؤولیت دارند افکار و احساسات خود را در نظر بگیرند و آنها را مدیریت کنند. کودکان باید به این واقعیت توجه کنند که گروهی از افراد و کودکان، دیگر قادر به کنترل هیجانات و مدیریت هیجانی خود نیستند. والدین باید به این نکته توجه داشته باشند که هر بار کودک هیجانات منفی را تجربه می کند، قادر است واکنش های متعددی را به این هیجانات نشان دهد؛ هم واکنش مناسب و هم واکنش نامناسب. در این هنگام والدین و مربیان بایستی به آنچه درون کودک رخ می دهد (منظور هیجانات کودک است) توجه داشته باشند و واکنش های همدلانه ارائه دهند. با این حال والدین نبایستی هرگز به کودکان اجازه دهند که آنها به این باور برسند که سرچشمه حالات منفی آنها دیگران هستند. به بیان دیگر آنها باید متوجه این امر باشند که مسؤول احساسات و هیجانات خودشان فرد دیگری نیست و خود آنها مسئول هیجانات خود هستند.
برای اینکه استفاده از این روش ها نتیجه بخش باشد باید کودک با احساسات مختلف آشنا شده باشد و یا آنان را تجربه کرده باشد و در قدم بعد شروع به عادی سازی احساسات کنیم، بدین منظور که با صحبت کردن و یا اجرای یک سری از فعالیت ها به آن ها بگوییم که این احساسات برای همه افراد به وجود می آید اما تعداد کمی هستند که این می توانند این احساسات را کنترل کنند.
۱)شناخت احساسات
کودکانی که می توانند احساسات خود را بروز دهند کمتر درگیر دچار خشم و یا هیجانات غیر قابل کنترل و مشکلاتی از این قبیل می شوند به طور مثال کودکی که می تواند بگوید من از تو ناراحتم و یا احساسات دیگرش را با کلمه بیان کند یعنی احساسات خود را شناخته است. نکته قابل توجه آن است اکثر کودکان نمی توانند احساسات خود را بیان کنند و معمولا با نشانه های رفتاری احساسات خود را نشان می دهند به طور مثال پایشان را به زمین می کوبند، جیغ می زنند و یا رفتار های ناشایست دیگری از خود نشان می دهند که باعث خشمگین شدن والدینشان می شود. والدین باید با انجام فعالیت به کودکشان بیاموزند چگونه احساسات خود را در قالب کلمه بیان کنند، احساساتی همچون ترس، خشم، شادی، تعجب، غم که هر کدامشان اگر با کلمه بیان نشود می تواند آسیب های جبران ناپذیری را به کودکان وارد کند.
۲)عادی سازی احساسات
کودکان نیز همانند بزرگسالان احساسات مختلفی را تجربه می کنند، گاهی خشمگین می شوند و گاهی می ترسند. باید کفت که یک سری از احساسات برای هر انسان لازم است و اگر آن را به همراه نداشته باشد می تواند باعث آسیب رسانی به او باشد، به طور مثال اگر برای امتحان اضطراب نداشته باشد درس نمی خواند و یا اگر احساسا ترس در او وجود نداشته باشد ممکن است چراغ قرمز را رد کند و باعث آسیب به خودش و دیگران شود. احساسات اگر از کنترل خارج شوند خطر ساز هستند و در عملکردی کاملا منفی را در پی دارند، در این موقعیت ها باید به کودکان آموزش داده شود که شدت احساسات را کنترل کنند و آن را برای خود عادی سازی کنند.(سعی کنید با توضیحات عینی و عملی به کودکان عادی سازی احساسات را بیاموزید)
۳)مقابله با خلق و خوی منفی
کودکان به دلیل حساسیت شخصیتی بسیار زیادی که دارند ممکن است با رفتار هایی از نظر والدینشان عادی است بشکنند، غمگین و دلخور شوند. به طور مثال اگر والدین یادشان برود که او را موقع خواب ببوسد و کاری که هر شب انجام می داده را فراموش کند می تواند کودکان را غمگین کند و احساسات ناخوشایندی را از خود نشان دهد. کودکان در بیان احساساتشان عاجزند و به همین دلیل راه های اثر بخش برای کنار آمدن با غم و اندوهشان بیابند که همین موضوع در بروز خلق و خوی های منفی در آنان تأثیر زیادی می گذارد. چند روشی که در این مواقع والدین می توانند انجام دهند شامل:
برگرداندن و تغییر توجه
استفاده از لیست کار هایی که باعث خوشحالی آنان می شود
تصویر سازی ذهنی(فکر کردن به خاطرات خوب)
نقاشی کردن و ترسیم احساسات
۴)مدیریت و کنترل خشم
یکی از مهارت های مهم زندگی در همه انسان ها و در همه ی سنین مدیریت و کنترل خشم است. کودکان همانند بزرگسالان با موقعیت هایی رو به ور می شوند که آنان را خشمگین می کند. کودکان امروزی با بازی های کامپیوتری و فیلم هایی رو به هستند که موقعیت های تنش زای بسیار زیادی برای آنان فراهم می کنند. توصیه ای که به والدین می شود این است که نگذارند کودکان اخبار، بازی های کامپیوتری تنش زا، فیلم های اکشن و خشمگین ببینند زیرا دیدن خشونت در روان کودکان تأثیر بسیار زیادی دارد. والدین نیز باید الگوی خوبی باشند، با توجه به اینکه کودکان از والدینشان الگو می گیرند، والدین باید با رفتار های خود هنگام بروز خشم به کودکان نشان دهند تا در هنگام خشم لزوما نباید داد و فریاد زد و یا آسیب به خود و یا افراد دیگر وارد کرد. اما والدین چه کار هایی را باید انجام دهند:
به کودکان بگویید که خشم مانند اژدهایی است که درون همه افراد وجود دارد اما نباید بگذاریم کسی آن را ببیند
هنگام بروز خشم بگویید به جای داد و فریاد و آسییب رساندن به خودشان و یا افراد دیگر کار دیگری انجام دهند، به طور مثال با مداد یک برگه کاغذ را خط خطی کنند
بگویید اگر هنگامی خشمگین شد رفتار ناشایستی از خود نشان نداد برای او جایزه ای در نظر گرفته اید
هنگام خشم از یک تا ۲۰ را آهسته بشمارند
آب خنک بنوشند و یا به صورتشان آب بپاشند
۵)تخلیه انرژی و هیجان
کودکان انرژی و هیجان زیادی در خود دارند که باید با بازی کردن آن را تخلیه کنند. طبق نظر روانشناسان کودکان را باید در موقعیتی قرار داد تا تنش ها وعصبانیت های گذشته خود را به گونه ای تخلیه کند. به طور مثال یک روزنامه باطله به او بدهید و بگویید ان را پاره کند و سپس آنان را به هوا پرت کند و خوشحالی کند فریاد بزند.
۶)مدیریت اضطراب
اکثر والدین کودکان خود را همیشه شاد می بینند و از اضطراب هایی که کودکشان با آن رو به رو است چشم پوشی می کنند. همه کودکان با اضطراب هایی دست و پنجه نرم می کنند که والدین از آن اطلاعی ندارد و همین موضوع می تواند آسیب های زیادی را به کودکان وارد کند. اضطراب صحبت کردن با افراد غریبه، امتحان، بیان یک سری از مسایل به والدین، ترس از مرگ و غیره. والدین در این مواقع چه توصیه هایی باید به کودکشان بکنند:
تنفس عمیق
تصویر سازی ذهنی مثبت
جایگزینی افکار
همدلی با کودک
۷)مهارت همدلی
زمانی که کودک بتواند خودش را جای دیگران بگذارد می تواند به ثبات احساسی، انعطاف پذیری، ارتباطات اجتماعی و حس خشنودی بهتری دست پیدا کند. با مهارت همدلی کودک خودش را در موقعیت دیگران می بیند و راحتتر می تواند انان را درک کند. به طور مثال زمانی که والدین از خریدن یک وسیله اسباب بازی امتناع می کنند او می تواند با مهارت همدلی خودش را جای والدین بگذارد و آنان را بیشتر درک کند و رفتار های ناشایست کمتری از خود نشان دهد.