تئاتر باستانی اپیداروس و جاذبه های آن!
تئاتر اپیداوروس در 24 کیلومتری شرق نافپلیو و در جنوبشرق مرکز درمانی باستانی آسکلِپیوس قرار دارد. این سازه که به قرن چهارم قبل از میلاد تعلق دارد، یکی از بهترین تئاترهای کلاسیک محافظتشده در یونان است. تئاتر اپیداوروس ابعادی متقارن و آکوستیک بینظیری دارد، بهطوریکه هر صدایی از سکوی روباز آن، حتی یک زمرمه را میتوان از هر یک از صندلیهای 55 ردیف سنگی آن شنید. این شاهکار معماری در ابتدا به اجرای نمایش برخی از بهترین نمایشنامهنویسان مطرح یونان نظیر سوفوکل اختصاص داشت و اکنون نیز از ماه ژوئن تا آگوست هر تابستان، پذیرای 12 هزار شرکتکنندهی نمایش سالانهی جشنوارهی آتن و اپیداروس است.
تاریخ اپیداروس
به گفتهٔ پوسانیاس، تئاتر باتانی در سده چهارم پیش از میلاد ساخته شدهاست. پوسانیاس تئاتر را برای تقارن و زیبایی آن ستایش میکند. با داشتن ظرفیت 13٬000 تا 14٬000 تماشاچی، این تئاتر میزبان خنیاگری، خوانندگی و بازیهای درام میشد که بخشی از پرستش اسقلبیوس بود. همچنین از این تئاتر به عنوان ابزاری برای شفای بیماران به کار برده میشد، زیرا این باور وجود داشت که تماشای نمایشهای درام تأثیر مثبتی بر سلامتی فیزیکی و روانی بیماران داشت.امروزه این بنا، گردشگران یونانی و خارجی زیادی را به خود جذب مکند و از آن برای اجرای نمایشهای درام به کار برده میشود.نخستین اجرای امروزی در تئاتر، الکترا از سوفوکل بود.
به دلیل جنگ جهانی دوم، اجراها متوقف شدند. اجراهای تئاتری، به گونهٔ جشنوارههای برنامهریزیشده، دوباره در سال 1954 آغاز شدند. در سال 1955، به عنوان یک رویداد سالانه برای نمایش درام باستانی بنیانگذاری شد. جشنواره اپیداروس تا امروزه ادامه دارد و در ماههای تابستان اجرا میشود.
اپیداروس، شکوه تئاترهای یونانی
کسی به خاطر ندارد که اولین تئاتر کجا اجرا شد و یا اولین نمایشنامه نویس چه کسی بود و یا حتی اولین بازیگری که به روی صحنه رفت که بود، اما همه متفق القول هستند که تئاتر در یونان باستان ریشه ای اساطیری دارد. در سرزمین الهه ها هر از چند گاهی به بهانه های مختلف گاه برای ستایش ایزد باروری، گاه برای شکرگذاری ایزد سلامتی و یا برای پیروزی در جنگ و به هزار و یک بهانه دیگر به تقدیس و ستایش خدایگان و الهه ها می پرداختند. این ستایش و عبادت در معابد که همرا به همسرایی و حرکات موزون بود کم کم علاوه بر جنبه مذهبی رنگ و بویی هنری گرفت و از انحصار معابد خارج شد.
با افزایش روزافزون مخاطبین این تئاترها سر و کله نمایشنامه نویسان قهار نیز پیدا شد، آن هایی که نام و آثارشان هنوز هم بعد از گذشت قرن ها بر سر زبان هاست و آثارشان هنوز هم بر روی صحنه دلبری می کند. این محبوبیت روزافزون سبب شد تا فرمانروایان هم از این علاقه وافر مخاطب برای گسترش سیاست هایشان استفاده کنند و حالا تئاتر بخش جدایی ناپذیر از پیکره یونان بود. ابزاری قدرتمند که فرهنگ و آداب و رسوم یونان را با زیرکی و ظرافت تمام به تمام مستعمرات انتقال می داد.
در میان تمام صحنه های تئاتر یک نام همواره از جایگاه بالاتری برخوردار است؛ اپیداروس. در شرقی ترین قسمت پلوپونز، در سرزمین پربرکت آگودا و در عبادتگاه اسکلپیوس، یک مرکز درمانی قرار داشت که متعلق به ایزد سلامتی و پزشکی بود. آسکلپیوس مدعی بود که پس آپولوست و قدرت شفا و درمان را از پدرش به ارث برده است. مردم از سرتاسر یونان به نزد کشیشان ساکن در عبادتگاه می آمدند تا تحت درمان قرار بگیرند. این مراحعات سبب شد تا این عبادتگاه رونق بگیرد و درآمد سرشاری کسب کند. با افزایش دارایی های معبد کشیشان تصمیم به گسترش مجموعه شان گرفتند. چندین معبد، حمام، سالن ورزشی و تئاتر ساخته شد. در این میان سالن تئاتر با ظرفیتی شش هزار نفری به یک شاهکار بی بدیل و بی نقص می ماند که انقلابی در معماری آمفی تئاترها بود و مکانی برای تقدیس اسکلپیوس بود آن هم در قالب همسرایی و نمایشنامه خوانی.
پولیتیکیوس جوان که همانند پدرش که او نیز پولیتیکیوس نام داشت و یک مجسمه ساز قهار بود در سال 330 قبل از میلاد مسئول ساخت این آمفی تئاتر شد. اگر چه تخصص اصلی او ساخت مجسمه از ورزشکاران بود اما شاهکاری در زمینه معماری خلق کرد که نام او را تا ابد در تاریخ زنده نگاه داشت.
تئاتر جاویدان اسپیداروس در کنار مقبره تولوس شاهکارهای معماری این مجسمه ساز خلاق و خوش ذوق بودند. یک صحنه نسبتا بزرگ و که با سنگ مرمر کاملا موزائیک شده و دور تا دور آن را یک نوار مرمرین نازک فراگرفته بود. چندین ردیف سکو به صورت نیم دایره صحنه را فرا گرفته بود. ردیف های ابتدایی با سنگ قرمز رنگ متعلق به مقامات بود و ردیف های بعدی به شهروندان اختصاص می یافت. سکوی تماشاچی ها کمی شیب دار بود تا ردیف های بالایی نیز به راحتی بتوانند صحنه و حرکات بازیگران و گروه ارکستر را ببینند. هر چه به ردیف های بالایی نزدیک تر می شدید فاصله بین ردیف ها کاهش پیدا می کرد. پشت صحنه درست روبروی جایگاه تماشاگران یک ساختمان تعبیه شده بود تا بازیگران و گروه ارکستر برای آماده شدن خود از آن استفاده کنند.
اما این آمفی تئاتر یک ویژگی بارز داشت که حیرت انگیز بود؛ وضوح صدا! فرقی نمی کرد شما در ردیف اول باشید یا آخر، صدا با کیفیت تمام به شما می رسید و این امر فوق العاده بود. انتقال صدا در یک سالن بزرگ و پر از جمعیت آن هم بدون ابزار انتقال صوت امروزی. جادویی در کار نبود هر چه که بود در همان بنا و هوش سرشار معمار بود.
تحقیقات فراوانی صورت گرفت تا پرده از این راز برداشته شود. برخی معتقد بودند که این ویژگی به دلیل موقعیت بناست. آمفی تئاتر با شیب 26 درجه بر دامنه کوه Keynortio ساخته شده بود. اگر چه این دلیل هم تا حدودی درست بود اما همه ماجرا این نبود. تا اینکه موسسه تکنولوژی یونان طی تحقیقاتی بالاخره در سال 2007 پرده از این راز برداشت.
همه اش در یک واژه خلاصه می شد؛ آکوستیک! همه چیز به طرز هوشمندانه ای طراحی شده بود. کف صحنه با سنگ فشرده پوشانده شده بود تا صدا را با قدرت تمام منعکس کند، سکوی تماشاگران اما بازیگر نقش اصلی بود. در واقع قدم به قدم جایگاه تماشاگران به عنوان یک تله صوتی عمل کرده و نویز صدای زمینه را فیلتر می کند و صدای اصلی را تقویت می کرد. پدیده ای دیگر که امروزه آن را گام مجازی می نامیم بخش دیگر ماجرا بود. به دلیل جنس سنگ سکوها، شیب و نحوه قرارگیر شان و فاصله ردیف ها صدا پس از برخورد کاملا تقویت شده و با وضوح کامل به ردیف های انتهایی می رسید. البته سکوت آن روزهای یونان هم حتما امری تاثیرگذار بوده است.
اگر می خواهید وسعت کار بزرگ معمار برجسته اپیداروس را درک کنید همین بس که اگر شما بر روی صحنه در پایین ترین قسمت آمفی تئاتر بایستید و یک نفس عمیق بکشید و دوست شما در انتهایی ترین ردیف آمفی تئاتر بنشیند صدای نفس کشیدن شما را به وضوح خواهد شنید. اپیداروس معجونی شگفت انگیز از آکوستیک، ظرافت و تقارن بود که هم برای معماران و هم برای باستان شناسان سوژه جذاب و قابل بحثی بود.
هر چهار سال یکبار مردم برای ادای احترام به الهه شفا و پزشکی به این آمفی تئاتر وسیع و زیبا می آمدند و انواع نمایش ها را به تماشا می نشستند آن هم با کیفیتی عالی! چرا که تئاتر مقدس بود و مردم هر روز نمی توانستند شاهد اجرای یک نمایش باشند. سال ها به همین منوال گذشت تا در قرن دوم میلادی اپیداروس با اضافه کردن بیست و یک ردیف دیگر تبدیل بک سالن آمفی تئاتر روباز 13000 نفری شد.
سال های شکوه اپیداروس همچنان طی می شد تا اینکه با حمله گوت های آلمانی، یا به اصطلاح یونانی ها بربرها، در سال 395 اپیداروس دچار آسیب و خسارت شد. اما قضیه به همین جا ختم نشد در سال 426 تئودئوس دوم درب محراب را بست و در سراسر یونان هر گونه عمل مشرکانه و غیر مسیحی را ممنوع اعلام کرد. آمفی تئاتر اپیداروس هم از این امر مستثنی نبود.
قرن ها گذشت تا اینکه یک باستان شناس قرن نوزدهمی با جدیت تمام به دنبال ردپایی از اپیداروس به60 کیلومتری شهر corinth و روستایی به نام اپیداروس رسید. روستایی که چندین قرن پیش یکی از شهرها و مراکز مذهبی، هنری و تجاری مهم در سرتاسر یونان بود. تپه ای صاف و دشتی پر از درخت های زیتون منظره روبروی باستان شناس بود و هیچ اثری از آثار باشکوه تمدن یونان به چشم نمیخورد اما او مصمم به کشف این راز بود تا اینکه بالاخره در بهار سال 1881 بعد از شش سال حفاری سخت و طاقت فرسا و از زیر خروارها خاک یک آمفی تئاتر سالم و دست نخورده را بعد از بیست و اندی قرن از زیر خاک بیرون کشید و تعجب همگان را در سرتاسر جهان برانگیخت. صحنه و سکوی تماشاگران بدون کوچکترین آسیبی هنوز پابرجا و سالم بود و فقط ساختمان پشت صحنه تخریب شده و پایه های آن برجای مانده بود.از همان روزهای ابتدایی کشف این اثر بزرگ، فکرها به سمت استفاده فرهنگی و اقتصادی از این اثر باستانی خاص رفت تا این که در سال 1907 تعمیراتی اساسی صورت گرفت. بعد از جنگ جهانی دوم تمرکز بیشتری بر بازسازی و استفاده مجدد از آمفی تئاتر صورت گرفت. سال 1938 سال رونق مجدد این آمفی تئاتر باستانی بود. صدها اجرای مختلف بر روی صحنه اپیداروس رفت و علاقمندان بسیاری را به خود جذب کرد و بعد از قرن ها باز هم نوای اپراهای محزون و کمدی های خاص یونانی در فضای اپیداروس پیچید.
خلاصه
اپیداروس شهر کوچکی در یونان باستان در نزدیکی خلیج سارونیک بود. دو شهر مدرن هستند که نام اپیداروس را یدک میکشند.پالایا اپیداروس و نی اپیداروس، از سال 2010 به بعد این دو شهر ملحق به شهرداری جدید اپیداروس که قسمتی از واحد بیرونی یک آرگولیس بود شدند.مقر شهرداری شهر آسکلیپیو است.