یادی از ویرجینیا وولف روایتگر سکوت مرگبار واقعیت

  شنبه، 07 بهمن 1402   زمان مطالعه 7 دقیقه
یادی از ویرجینیا وولف روایتگر سکوت مرگبار واقعیت
در یادداشتی نوشته است: «هر زن با استعدادی که در قرون گذشته به دنیا می‌آمد قطعا دیوانه می‌شد، خود را می‌کشت یا عمرش را در کلبه‌ای بیرون شهر به تنهایی سر می‌کرد، در حالی که مردم او را ساحره می‌پنداشتند. پریکلس حاکم آتن می‌گفت مهمترین موفقیت زن این‌ست که درباره او صحبت نشود».

در واپسین یادداشتش به همسرش همان خطی را تکرار کرد که در آخرین نامه‌اش 5 روز قبل به خواهرش ونسا: «خوب می‌دانی که چقدر جنگیده‌ام، ولی دیگر نمی‌توانم! زیرا که هر امیدی رخت بربسته است» ویرجینیا وولف در زندگیش، بیش از هر چیز شاهد یک روند بود: فروپاشی!

ویرجینیا وولف

در “به‌سوی فانوس دریایی” نوشته که در ورای ظاهر انسان‌ها «گستره و فضای تاریکی است که همه جا را گرفته» و ما هر از چندگاهی به سطح این فضای عمیق می‌خزیم و بیرون می‌آییم و این تنها تصویری است که دیگران از ما می‌بینند. «تصویری ناتمام و کودکانه که دیگران به واسطه آن ما را می‌شناسند».

ویرجینیا وولف

ویرجینیا در دوره شکوه ویکتوریایی، نیمه زمستان 1882 به‌دنیا آمد. اما در طی 59 سال زندگیش هر چه دید زوال بود؛ «شکستن خوبی و قدرت هولناک بدی!» همین از دست رفتن‌ها بود که طاقتش را طاق کرد؛ از مرگ پدر و خواهرش تا دوستان و هم‌صحبتانی که در زمانه دو جنگ‌جهانی برای همیشه خاموش شدند.

جوانی ویرجینیا وولف

پدرش، لزلی استیون، منتقد برجسته آثار ادبی عصر ویکتوریا بود که اعتقادی به نظام آموزش عمومی و مباحث مذهبی نداشت. از همین‌رو ویرجینیا تحصیلات رسمی چندانی نیافت و به مدرسه و دانشگاه نرفت. در عوض، ساکن دایمی کتابخانه بی‌نظیر پدرش بود و آن‌چه او را ویرجینیا وولف کرد همین گنجینه بود.

ویرجینیا وولف

سه ساله بود که مادرش درگذشت و خواهر بزرگتر و ناتنی‌اش، استلا داکورت برایش مادری کرد. عشق یگانه‌اش به خواهر چند سالی بیش دوام نیاورد، و مرگ استلا در 14 سالگی ویرجینیا، آغاز افسردگی بود. حالا تنها پناهش، پدرش بود. مردی روشنفکر و فرهیخته. اما «زندگی هجوم تجربه از دست رفتن‌هاست».

نوجوانی ویرجینیا وولف

با مرگ پدر در 1904 ویرجینیا هرگز از سیاه‌چاله افسردگی بیرون نیامد. همان دالان تاریک و عمیق که تنها هر از گاهی به سطحش می‌آییم و دوباره به درونش می‌خزیم، بی‌آنکه دیگران بدانند. در تمام سال‌های بعد البته ادبیات و نوشتن برای ویرجینیا مرهمی بود برای ادامه دادن. اما شاید کم بود!

ویرجینیا وولف در کنار پدرش

در اوج جوانی و علیرغم مخالفت برادران ناتنی‌اش، جورج و جرالد، تصمیم گرفت تا به همراه خواهرش ونسا استیون ساکن محله نه چندان خوش‌نام بلومزبری بشود که می‌گفتند در خور شأن خانواده نیست. اما روحیه استقلال‌طلب او تحمل بیشتری از تاوان مقابله با قیود سنتی جامعه و خانواده را داشت.

ویرجینیا وولف

حضور خواهران استیون، ویرجینیا و ونسا، در شب‌نشینی‌های ادبی و هنری خانه تا دیر وقت که اغلب میزبان دوستان هم‌دانشگاهی برادرشان بود، به آرامی پایه‌گذار محفل مهمی در تاریخ ادبیات معاصر جهان شد؛ حلقه روشنفکران ادبی بلومزبری! ویرجینیا همین‌جا دل‌باخته لئونارد وولف همسر آینده‌اش شد.

ویرجینیا وولف

لئونارد کارمند سابق اداره دولتی سیلان و از دوستان توبی، برادر ویرجینیا، در کیمبریج بود. پنج سال پس از ازدواج، آنها انتشاراتی هوگارث را تاسیس کردند تا گامی در معرفی ادبیات نوگرا و نویسندگان ناشناس برداشته باشند. و برخلاف انتظار، حاصل این اقدام جسورانه به موفقیت چشمگیری انجامید.

وولف در کنار همسرش

لئونارد به‌عنوان نویسنده‌ای روشنفکر و ادبی در جمع بلومزبری و جامعه شناخته شده است، ویرجینیا اما هنوز نتوانسته تا “صدای” خود را بیابد. دوستان محفل ادبی برای خود نامی بهم زده‌اند و این ویرجینیای 32 ساله است که هنوز اثر برجسته‌ای منتشر نکرده و دوباره بابت بیماری عصبی بستری شده.

ویرجینیا وولف

در یادداشت‌هایش می‌نویسد شاید که رویای نویسنده شدن را باید فراموش کند. حضور در جمع همکاران همسرش در گروه “آپوستل” دانشگاه کمبریج و دوستان محفل بلومزبری، البته غنیمتی است. اما ویرجینیا از یک‌سو گرفتار در چنگال افسردگی است و از دیگر سو هنوز نتوانسته است تا “صدای” خود را بیابد.

با این‌که هنوز تا ویرجینیا وولف یگانه شدن راه مانده است اما در همین دوره و به گواه خاطراتش آن‌چه می‌بینیم سیمای زنی است مقتدر با استقلال رای که درباره نویسندگان و کتاب‌هایی که نقدشان می‌کند، شگفت‌انگیز می‌نویسد، بی‌آنکه مرعوب نام‌ها شود. و خصوصا از ابلهان کم‌سوادی شکایت دارد.

ویرجینیا وولف در اوج جوانی و زیبایی

از کریستینا رزُتی، که ذاتا شاعر بود با استعدادی ناب که زیر ضربات مذهب و زهد لگدمال شد و زندگیش نابود که «اگر قرار بود پرونده‌ای علیه خدا باز کنم، کریستینا نخستین شاهدی بود که به دادگاه فرا می‌خواندم!» جدا از بیماری عصبی و بی‌پولی حالا دستش را هم نمی‌تواند راحت حرکت دهد.

ویرجینیا وولف

بعید می‌داند قادر باشد چیزی فراتر از همین یادداشت‌ها که “ارزشی هم ندارند” از خود به یادگار بگذارد. می‌نویسد اگر سال‌ها بعد ویرجینیا وولف در 50 سالگی بخواهد خاطراتش را از این یادداشت‌ها را بازنویسی کند «بخاری دیواری را به او نشان می‌دهم و می‌گویم این صفحات را به آتش بیاندازد».

ویرجینیا وولف در حال مطالعه

بارها این جمله لئونارد را به یاد می‌آورد که روزی در حال قدم زدن کنار رودخانه در آغاز بهار به ویرجینیا گفته بود انسان‌ها سرنوشتی جز تباهی ندارند و حتی «آثار شکسپیر نیز توان نجات ما را ندارد. باید هر آرزویی را رها کرد!» اما ویرجینیا مخالف است و تسلیم نمی‌شود: «باید نوشت!»

ویرجینیا وولف در کنار همسرش

در آستانه اتمام “شب و روز” است و اتفاقا بزرگ‌ترین مشوقش لئونارد. مطمئن نیست ناشری بیابد که حاضر به چاپش شود. می‌نویسد که مطمئن است نوشته‌اش از نظر ابتکار و اصالت چیزی کم ندارد و امیدوارست چون خودش از نوشتن “شب و روز” لذت برده، دست‌کم بعضی از خواندنش هم از این اثر لذت ببرند.

ویرجینیا وولف

می‌گوید قول می‌دهد اگر ناشر در پاسخش گفت ما کتاب شما را با اشتیاق فراوان خواندیم اما بعیدست برای خوانندگان‌ جالب توجه باشد، دیگر رمان نمی‌نویسد. در عوض «افلاطون می‌خوانم و به‌جای نوشتن، به علفزار می‌روم و برآمدن آفتاب را تماشا می‌کنم» نتیجه اما برآمدن ویرجینیا وولف یگانه شد.

ویرجینیا وولف

حالا چند سالی گذشته است و او در میانه نوشتن “موج‌ها” که نشانه‌های جنونش دوباره آشکار شد و بجایش تصمیم گرفت ابتدا بی‌قفه “اتاقی از آن خود” را بنویسد. می‌داند که فرصتش زیاد نیست «کتاب را با نهایت سرعتی که می‌توانستم، می‌نوشتم. قلم در دستم مانند بطری آبی بود که سر و ته شده باشد».

می‌پرسد «واقعیت چیز غریب و غیرقابل اعتمادی است… همان است که ما را در خود غرق و جهان سکوت را از دنیای گفتار پرمعناتر می‌سازد» پیش‌تر در مقاله “داستان نو” نوشته بود که وظیفه رمان‌نویس تن‌دادن به جبر جامعه حاکم نیست، بلکه نشان دادن جوهر زندگی‌است.

ویرجینیا وولف

همان‌جا می‌نویسد نویسندگانی که مرعوب “سبک‌ها و انتظارات” جامعه و حاکمان مستبد شده‌اند، بردگانی «بی‌اراده و محصور در غل و زنجیراند» که به نویسنده فرمان می‌دهند که آن‌چه را که آن‌ها اراده کرده‌اند، پدید آورد. و می‌پرسد «اما آیا زندگی این‌ست و داستان این‌گونه باید باشد؟»

ویرجینیا وولف

زیرا بن‌مایه یک اثر هنری همواره «تا حدی مغایر با آن چیزی است که عادت و عرف آن را به ما باورانده است» و می‌گوید ادبیات واقعی باید به ما نشان دهد که چه مقدار از زندگی حذف شده و یا اعتنایی به آن نمی‌شود. و نویسنده باید بتواند با شجاعت بگوید «این نه آن» زیرا زندگی چیز دیگری است!

ویرجینیا وولف

وولف نویسنده و خواننده را تشویق می‌کند که به دام “جبر اکثریت” نیفتند چراکه هیچ سبکی و هیچ تجربه‌ای هرچند غیر معمول نمی‌تواند و نباید ممنوع باشد . «تنها چیزی که ممنوع است تظاهر است و دروغ. زیرا در ادبیات هیچ درکی غلط و نادرست نیست» اما نوشتن از واقعیت خود سهمگین‌ترین رنج بود.

مقالات و کتاب‌هایش او را در جایگاهی بی‌بدیل نشانده بود. اما رنج از دست دادن‌ها و فشار تحمل صورتکی که برچهره‌اش بیرون دالان تنهایی و افسردگی می‌گذاشت، توان ادامه دادنش را بریده بود. جایی در “بین دو پرده نمایش” از زبان لوسی می‌پرسد: «چرا نان بیات بریدنش آسانتر از نان تازه است».

همین‌جاست که در واپسین نامه‌اش به لئونارد می‌نویسد؛ دیگر توان ادامه دادن ندارد. تمرکز ندارد، خسته است و می‌داند “جنون” این‌بار کارش را خواهد ساخت. می‌گوید «مطمئنم هیچ زوجی خوش‌بخت‌تر و سعادتمندتر از ما نبوده، اما هر سعادتی را پایانی است و… می‌دانم این‌بار دیگر خوب نخواهم شد».

نامه ای با خط ویرجینیا وولف

به لئونارد می‌گوید تمام خوشبختی زندگی را مدیون اوست که «با هر شرایطی مرا تحمل کردی» اما دیگر نمی‌تواند بیش از این ادامه دهد. بیش از خودش نگران تباه کردن زندگی لئونارد است و در همان یادداشت نوشته است: «می‌دانم تو را به تدریج از بین می‌برم. بی‌شک، بی من، تو بهتر کار خواهی کرد».

ویرجینیا وولف در کنار همسرش

و چند روز قبل‌تر در آخرین نامه برای خواهرش، ونسا نوشته که به تلافی کمک‌هایی که در دوره سوگواری از دست دادن فرزندش به او کرده، محبت کند و در غیابش، لئونارد را با غمی که خواهد داشت، تنها نگذارد. زیرا نیک می‌داند که «این‌بار جنونم پیش‌تر از آن رفته که راه بازگشتی داشته باشم».

ویرجینیا وولف

در هر دو نامه جمله‌ای را نوشته که سخت یادآور حرف لئونارد در آن روز بهاری کنار رودخانه است؛ این‌که همه چیز و هر امیدی از او رخت بربسته! در اوج شهرت و تاثیرگذاری، خسته از بیرون خزیدن‌ها از دالان تنهایی، پالتویش را پوشید، جیب‌هایش را از سنگ انباشت و به داخل رودخانه قدم نهاد.

ویرجینیا وولف

در یادداشتی نوشته است: «هر زن با استعدادی که در قرون گذشته به دنیا می‌آمد قطعا دیوانه می‌شد، خود را می‌کشت یا عمرش را در کلبه‌ای بیرون شهر به تنهایی سر می‌کرد، در حالی که مردم او را ساحره می‌پنداشتند. پریکلس حاکم آتن می‌گفت مهمترین موفقیت زن این‌ست که درباره او صحبت نشود».

ویرجینیا وولف

تی‌اس الیوت نامدار که خود کشف ویرجینیا بود بعدها گفت که حضور در هاله وجودی وولف بهترین لحظات عمرش بوده «چون مانند مغناطیس نگاهت را به همه چیز به شکل هنری حساس می‌کرد» ویرجینیا وولف در یادداشت‌هایش نوشته که نویسنده «به سمت ناگفته‌ها می‌رود» که هنر اشارت به همین ناگفته‌هاست!

ویرجینیا وولف در کنار همسرش

همین بود که می‌گفت: «ادبیات واقعی باید به ما نشان دهد، چه مقدار از زندگی حذف شده و اعتنایی به آن نمی‌شود» و در “سفر به بیرون” نوشت: «می‌خواهم کتابی بنویسم درباره سکوت. درباره چیزهایی که مردم از آن حرفی نمی‌زنند» درباره واقعیت که سکوت است! خانم وولف عزیز تولدتان مبارک!

*** این یادداشت اثر نویسنده ای با نام مستعار آدورنو در توئیتر @Adorno_Persian است که با هماهنگی خود نویسنده منتشر می شود.


  دیدگاه ها
زینت رضایی
7 ماه پیش

ممنون از انتشار این مطلب
مهدی مطهری
7 ماه پیش

ممنون از انتشار این مطلب جالب و غم انگیز
پربحث های هفته   
برادر رهبر معظم انقلاب: من چون برای خانه‌ام فرش خریده بودم تا مدت‌ها خجالت می‌کشیدم آقا و برادرزاده‌هایم را دعوت کنم چون خانه رهبری گلیم و موکت است (621 نظر) تذکر جدی علی دایی به آقای کمدین: دفعه آخرت باشد که ادای من را درآوردی! (309 نظر) وقتی شهربانو منصوریان در جواب هادی ساعی مدرک قبولی برادرش در آزمون دکتری را رو میکند/ تو دیگه کوتاه بیا دختر +عکس (235 نظر) (فیلم) صحبت های شنیده نشده از شهربانو منصوریان در مورد زندگی گذشته اش / افتخار می‌کنم یه روز نون نداشتم بخورم، برای یه لقمه نون جنگیدم / تو مزرعه کار می‌کردم، خدمتکاری می‌کردم ... (170 نظر) هانیه‌سادات رئیسی: این 100 روزی که از شهادت پدرم گذشت برای ما 100 سال بود+ویدیو/ آه از ته دل دختر رئیس‌جمهور شهید با یاد کردن از پدرش (164 نظر) نگاهی به میز عزای شیک و بدون تجملات زهره حمیدی، بازیگر پیشکسوت سینمای ایران/ دیزاین زیبا با گَل، شمع، قرآن و حلوا+عکس (115 نظر) داریوش ارجمند: من تحت تأثیر دو «علی» هستم؛ علی خامنه‌ای و علی شریعتی (102 نظر) شهربانو منصوریان: بحثمون بشه به همسرم حمله ای می کنم که حواسش باشه، پا میزنم و فرار میکنم چون اگه از نزدیک بزنم میزنه زمین منو کشتی گیره+ویدئو (90 نظر) شعرخوانی زیبا و تحسین برانگیز رهبر معظم انقلاب: سعدی اگر عاشقی کنی و جوانی️ عشق محمّد بس است و آل محمّد+ویدیو (89 نظر) آتشبازی جعفر غفارنژاد رقیب مازندرانی هادی چوپان در استیج انتخابی مستر المپیا در هند +فیلم/ غول بابلسری مثل یک شیر داره لرز به تن رقبا می اندازه (87 نظر) رضا عطاران: بچه خیلی دوست دارم اما قبل از ازدواج با همسرم توافق کردیم بچه دار نشویم! (72 نظر) ویدا جوان: من از همسرم خواستگاری کردم و مراسممون توی باغچه کوچیک عمه همسرم بود و ما با آژانس اومدیم به مراسم عقدمون+ویدیو (68 نظر) سفر تابستانی بهروز تابانی شیرشاه ایرانی به گردنه حیران اردبیل با جمعی از خوبان +تصاویر/ رقیب تبریزی هادی چوپان راهی جاده های شمال شد (56 نظر) پریناز ایزدیار : خیلی دوست دارم ازدواج کنم و بچه دار بشم ، هر وقت ازدواج کنم برنامه ریزی میکنم به زندگی شخصیم برسم (55 نظر) خلاقیت زیبای یک جوان غیرایرانی برای نقاشی چهره نورانی رهبر معظم انقلاب روی دیوار حیاط/ من عاشق آن رهبر نورانی خویشم+عکس (53 نظر)
پربازدیدترین ویدئوهای روز   
تیتر امروز   
فال روزانه امروز یکشنبه 11 شهریور ماه 1403
فال شمع روزانه امروز یکشنبه 11 شهریور 1403
ابتذال فوتبال در ایران: کریس رونالدو از سانتیاگو برنابئو تا قلعه حسن خان/ کاسه بشقاب هفت دست شام و نهار هیچی
فال ابجد روزانه یکشنبه 11 شهریور 1403
فال انبیاء روزانه یکشنبه 11 شهریور 1403
فال قهوه با نشان روز یکشنبه 11 شهریور ماه 1403
فال حافظ با تفسیر روز یکشنبه 11 شهریور 1403 + فیلم
گوسفند بربری گوسفند آفریقایی که بلندترین ریش جهان را دارد+عکس
سفری به دل تاریخ با معرفی غذاهای سنتی اصفهان+عکس
تبریک انتصاب خواجه نژاد به عنوان مشاور وزیر کشور
95 نفر از 100 نفر اول کنکور دانشگاه شریف را انتخاب می‌کنند/ چهار رشته پرمتقاضی این دانشگاه
بازدید معاون عمرانی استاندار خوزستان از طرح مهم و پروژه روکش آسفالت اتوبان پیامبر اعظم (ص)
افتتاح 120طرح عمرانی خدماتی در هفته دولت در بخش مرکزی شوشتر
راهنمای کامل خرید لوازم تحریر + بهترین نکات خرید، از جامدادی و دفتر تا تراش و پاک کن
زندگی متفاوت استاد طوسی نویسنده و اهل قلم مرندی، مستندساز را به وجد آورد+تصاویر
منتخب روز   
رهبر معظم انقلاب در مواجه با هنرمندی که موی بلند داشت: چقدر این مدل مو به شما میاد+ ویدیو/تحت تاثیر قرار گرفتن با جمله رهبر فرزانه فرود اضطراری در قزوین؛ از کار افتادن موتور هلی کوپتر هاشمی رفسنجانی که پسرش محسن هم همراه او بود هوش ادبی رهبر انقلاب گم شده سایه را به او بازگرداند / پیام ابتهاج به آیت الله خامنه‌ای: حیف است وقت ایشان که صرف این امور جزیی شود مهران رجبی، کمدین معروف: حضورم در بیمارستان موجب خنده رهبر معظم انقلاب شد قرائت فاتحه رهبر انقلاب و مسئولان کشور بر مزار پدرانشان؛ از مرحوم هاشمی رفسنجانی و شهید رئیسی تا حسن روحانی و خاتمی+عکس رو شدن مشکل الیکا عبدالرزاقی با وسایل همسرش امین زندگانی در برنامه دورهمی / مدیری میگه امین رو با همین میخ کج بپذیر😂 تصویری از غیرت مثال‌زدنی رهبر معظم انقلاب نسبت به زن ایرانی در میان جمعیت+ویدیو/ حایل کردن دستشان برای برخورد نکردن محافظشان با بانوی کرمانشاهی چقدر رهبر معظم انقلاب را می‌شناسیم؟+ویدیو/ دیدن و شنیدن این صحبت‌ها را از دست ندهید مزاح و شوخی رهبر معظم انقلاب با اعضای دولت مسعود پزشکیان حین سخنرانی+ویدیو پذیرایی ساده رهبر معظم انقلاب از مسعود پزشکیان و اعضای دولتش در بیت رهبری؛ شیرینی خشک با آب معدنی و لیوان یکبار مصرف+عکس/ اقدام هوشمندانه رهبری برای جلوگیری از اسراف غوغای حرکت پای پسر خردسال ووشوکار بر روی استیج یک آمفی تئاتر +فیلم/ اولش خجالت میکشید ولی ببین چه آتیش پاره ای زندگی کردن عجیب یک زن با اسکلت شوهرش / ماجرای عجیب زوجی که 5 فرزندشان را به پرورشگاه سپردند