توجه کرده اید در هنگام عکس گرفتن، به ما می گویند، بگو سیب….! وقتی شما کلمه سیب را می گویید لب های زیبایتان به خنده گشوده می شود و عکس شما با لبخند بسیار زیباتر می شود. جمله ها و شعر های فراوانی وجود دارد که می توانید برای توصیف معشوق خود و یا کسی که دوسش دارید، از آن ها استفاده کنید. شاعر های زیادی در مورد سیب سرخ و سبز و …. شعر های زیبا سروده اند. در این پست چندین شعر و متن ادبی زیبا درباره سیب ارائه شده است با ساعد نیوز همراه باشید و از خواندن این جملات زیبا لذت ببرید.
زیباترین متن و شعر های فارسی با مضمون سیب سرخ
مزه ی سیب بهشتی را نمی دانم، اما هر جا که تو باشی و بگویی سیب،
یک بغل طعم بهشتی از لبانت می چینم……
دنیا قاب کوچکی نیست که من و تو در آن جا نشویم، ابرها دارند از من و تو عکس می گیرند، فاصله از اهمیت این تصویر نمی کاهد
زود باش هر کجا هستی لبخند بزن یا شبیه من از ته دلت بگو سیب… !
🍎🍎🍎
با یقین آمده بودیم و مردد رفتیم
به خیابان شلوغی که نباید رفتیم
می شنیدیم صدای قدمش را اما
پیش از آن لحظه که در را بگشاید رفتیم
زندگی سرخی سیبی است که افتاده به خاک
به نظر خوب رسیدیم ولی بد رفتیم
آخرین منزل ما کوچه ی سرگردانی ست
در به در در پی گم کردن مقصد رفتیم
مرگ یک عمر به در کوفت که باید برویم
دیگر اصرار مکن باشد، باشد، رفتیم
🍎🍎🍎
گناه کن، با من گناه کن!
بیا برای یک بار هم که شده احساس کنم که آدمم… سیب نشانم بده! بهشت سهم کسانی که تو را باور نکرده اند.
قدری مهربان تر نگاهم کن…!
🍎🍎🍎
تو به من خندیدی و نمی دانستی من به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیدم،
باغبان از پی من تند دوید سیب را دست تو دید، غضب آلود به من کرد نگاه
سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک و تو رفتی و هنوز
سال هاست که در گوش من آرام آرام، خش خش گام تو تکرار کنان می دهد آزارم
و من اندیشه کنان غرق در این پندارم که چرا باغچه کوچک ما سیب نداشت…
🍎🍎🍎
سبز یا سرخ!
گاز زده ام همه سیب های جهان را … هیچ کدام طعم لبخند های تو را ندارند، دخترکوچولوی شیرینم…
🍎🍎🍎
تو آن سیب سرخ خدا داده ای
تو یک اتفاقی که افتاده ای
منم عاشق عطر سیب دلت
و چشمان شعر پریزاده ای
تو سرمستی قلب انگور ها
تو شیراز لبریز از باده ای
تو شور غزل های حافظ ببین
که در قله ی عشق ایستاده ای
تو یک انتخابی که تا قرن ها
در آغاز و پایان هر جاده ای
تو حوای آدم … تو یک معجزه
تو آن سیب سرخ خدا داده ای
🍎🍎🍎
من به سیبی خشنودم و به بوییدن یک بوته بابونه….
من به یک آینه یک دلبستگی پاک قناعت دارم….
شیرینی و با ترشی دلخواه عجینی
🍎🍎🍎
یک روز از بهشتت دزدیده ایم یک سیب
عمری است در زمین ات هستیم تحت تعقیب
🍎🍎🍎
بوی سیب می دهد تمام خاطرم برای چیست؟
این صدای آشنا که می نوازدم صدای کیست؟
🍎🍎🍎
سیبی که حوا را وسوسه کرد
به گمانم چیزی بود
شبیه همین سیب گلوی تو
که طعمش را نچشیده
دلم قنج می رود برای تبعید شدن به آغوشت
🍎🍎🍎
دیگر به بهشت نمی روم آن جا خون، تاوان سیبی بود که با عشق به تو دادم…
تنها گوشه ی ته چشمان تو بهشت که هیچ، ابدیتی است برای من
نگاهم کن…!
🍎🍎🍎
باد که می زند
باور می کنم، سیب از هیچ اعتقادی آویزان نبود…
تنها حوا بود که می دانست جاذبه
سرگرمی افتادنی هاست!
🍎🍎🍎
هرچند می گویند آدم به جرم خوردن سیب بهشتی رانده شد از جنّت المأوا
و سال ها در شرح این موضوع دعوا بود، اما تن اردیبهشتی تو ثابت کرد
سیبی که آدم گاز زد از باغ حوّا بود!
🍎🍎🍎
دیگر سیبی نمانده
نه برای من
نه برای تو
نه برای حوا و آدم
🍎🍎🍎
قشنگ یعنی چه؟
قشنگ یعنی تعبیر عاشقانه اشکال و عشق، تنها عشق
تو را به گرمی یک سیب می کند مانوس. و عشق، تنها عشق
مرا به وسعت اندوه زندگی ها برد،
مرا رساند به امکان یک پرنده شدن
🍎🍎🍎
ساحل دریا پر از گودال است
جنگل پر از درختانی که دلباخته ی پرندگانند
برف بر قله ها آب می شود
شکوفه های سیب آن چنان می درخشند
که خورشید شرمنده می شود.
🍎🍎🍎
به اندازه چرا های بی شماری
که از خودم پرسیده ام
به اندازه سیب هایی
که نچیده پیش پای من افتاد
به اندازه خواب هایی
که ناخواسته دیده ام
به جرم بوسیدن یک “تو”
در شعری کوتاه
به خاطر رقص پیراهنم در باد
چقدر گناهکارم!
نزدیک تر بیا
تا بهشتی شوم
و از این همه حساب و کتاب
دست بردارم.
🍎🍎🍎
من به سیبی خشنودم
و به بوییدن یک بوته بابونه
من به یک آینه یک دلبستگی پاک قناعت دارم
🍎🍎🍎
لبخند تو با اخم تو زیباست که چون سیب
شیرینی و با ترشی دلخواه عجینی
🍎🍎🍎
مبین به سیب زنخدان که چاه در راه است
کجا همی روی ای دل بدین شتاب کجا
🍎🍎🍎
یک روز از بهشتت دزدیده ایم یک سیب
عمری است در زمین ات هستیم تحت تعقیب
🍎🍎🍎
به جای گندم از امروز، سیب می کِشمت
هــــــــــزار مرتبه آدم- فریب مــی کشمت
🍎🍎🍎
بوی سیب می دهد تمام خاطرم برای چیست؟
این صدای آشنا که می نوازدم صدای کسیت؟
🍎🍎🍎
انکحتُ… عشق را و تمام بهار را !
زوّجتُ… سیب را و درخت انار را !
🍎🍎🍎
مگذار که دندانزده غم شود ای دوست
این سیب که نا چیده به دامان تو افتاد
حوا نبود و سیب تو را چید؟!… می شود؟!
🍎🍎🍎
جنگ بر سر من و خدا و عشق بود سیب
سیب بی گمان در این میانه بی گناه بود
🍎🍎🍎
به همنشینی پاکانِ کربلا رفته
گرفته شال عزا، بوی سیب بعضی ها …
🍎🍎🍎
داده ام دخترکان سیب بریزند به حوض
گفته ام تا همه جا هلهله برپا بشود
🍎🍎🍎
خواستی جاذبه ات را به رخ من بکشی
شاخه ی سیب دلم را بتکانی بروی
🍎🍎🍎
و یا به جوهری از رنگ سیب روی لبت
دو آیه از لب خود، از هبوط بنویسم
🍎🍎🍎
وسوسه یعنی تو! شالیزار هم یعنی بهشت
بیخودی آدم دچار سیب و گندم می شود…
🍎🍎🍎
حوا که سیب… آدم فریب و آسمان مُهر
درها به هم، جبریل غم، شیطان قسم خورد
🍎🍎🍎
سیب را حوا به آدم داد و شیطان شد رجیم !!
آه از این دردی که یک عمر است شیطان می کشد
🍎🍎🍎
پیش هم بودن و هم جنس نبودن درد است
آه از آن سیب که در پاى چنار افتاده
🍎🍎🍎
از نیمه های گمشده ترسیده ام اما
این سیب را هم با تو قسمت میکنم بی تو
🍎🍎🍎
هوس سیب نکن فصل انار است انار
پی این میوه مرا راهی لبنان نکنی
🍎🍎🍎
اگر چه چشم پر از خواب و جاده هموار است
به شوق سیب لبت تا بهشت می رانم!
🍎🍎🍎
آشنایی همیشه شیرین نیست
شاخه ای سیب کال می انداخت
🍎🍎🍎
فریب وسوسه خوردن گناه آدم بود
گناه آدم و حوّا که سیب خوردن نیست!
🍎🍎🍎
در شب چشم تو من خواب عجیبی دیدم
خواب دندان زدنِ سرخیِ سیبی دیدم
🍎🍎🍎
(سیب ممنوعه)
سیب را،
آدم و حوا گاز زدند
سیب افتاد
و نیوتن پی به جاذبه برد
ولی هیچ کس ندانست،
نه جاذبه اهمیتی داشت،
نه بهشت
راز آن،
عشق ممنوعه ی سیب،
به زمین بود
🍎🍎🍎
لحظه ی دیدنت انگار که یک حادثه بود
حیف چشمان تو این حادثه را دوست نداشت
🍎🍎🍎
سیب را چیدم و در دلهره ی دستانم
سیب را دید!! ..ولی دلهره را دوست نداشت
تا سه بس بود که بشمارد و در دام افتد
گفت یک..گفت دو ..افسوس سه را دوست نداشت
🍎🍎🍎
من تو خط موازی ؟..نرسیدن..؟ هرگز
دلم این قاعده ی هندسه را دوست نداشت
🍎🍎🍎
درس منطق نده دیگر تو به این عاشق که
از همان کودکیش مدرسه را دوست نداشت...
با دندانی..
که از داغ تو،
بر سینه دارد ......
🍎🍎🍎
یک سیب افتاد و جهان از قانون جاذبه باخبر شد ...
میلیونها جسد افتاد و بشریت معنای انسانیت را درک نکرد....
🍎🍎🍎
تصمیم گرفت و بی محابا آمد
خورشید به دشت عشق زیبا آمد
آورده برای او انار و گل و سیب
باران ستاره تا به اینجا آمد...
🍎🍎🍎
خوابهایم بوی تو را می دهند
بوی سال کبیسه ای که تو آن را نو می کنی
بهار می آید و می نشیند
در گوشه ی سفره ی هفت سین
و خوشبختی ام را تماشا می کند.
دست می کشد بر سبزه
سیب را بو می کند
سنجد را می شمارد
سمنو را مزمزه می کند
و ساعت را نگه می دارد
بر دقایق نفسهایت
و می گذارد اسفند با یک روز بیشترش
به تمامِ خوشیهایم ببالد.
خوابهایم
بوی تو را می دهند
بوی سالی نو
با تصویر من و تو در آینه
که بی دغدغه می خندیم
و شکوفه می دهیم......
🍎🍎🍎
لبخند تو را چند صباحی است ندیدم: یکبار دگر خانه ات اباد بگو : سیب…!...
🍎🍎🍎
عطر سیب
زیر درخت
قلیان...
🍎🍎🍎
«زندگی سیب سرشار سرخیست
در دست های شاد کودکی یتیم
زندگی درخشش صورتی نیلوفریست
در خواب مردابی خاکستری»
🍎🍎🍎
تو به من خندیدی و نمی دانستی
من به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیدم
باغبان از پی من تند دوید
سیب را دست تو دید
غضب آلود به من کرد نگاه
سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک
و تو رفتی و هنوز
سال هاست که در گوش من آرام آرام
خش خش گام تو تکرارکنان می دهد آزارم
و من اندیشه کنان غرق در این پندارم
که چرا باغچه کوچک ما سیب نداشت...
امیدوارم دلتان همیشه شاد و خندان باشد .همچنین شما کاربران عزیز میتوانید این مجموعه مطالب را در شبکه های اجتماعی با دوستان خود به اشتراک بگذارید تا آن ها نیز لذت ببرند. برای مشاهده ی مطالب پر محتوای دیگر به بخش سرگرمی( اس ام اس) ساعد نیوز مراجعه نمایید.
زیباترین شعر فارسی شب یلدا
