گوهر خیراندیش متولد 1 شهریور 1333 در شیراز، بازیگر و گوینده است. فارغ التحصیل لیسانس بازیگری و کارگردانی تئاتر از دانشکده هنری های زیبا است، در رادیو چندین برنامه حضور داشته و تجربه تدریس در ورک شاپ های معروف خارج از ایران را نیز دارد.

جمشید اسماعیل خانی، بازیگر تئاتر و سینمای ایران راه گوهرخیراندیش را ابتدا به عرصه هنر و بعد به عرصه خصوصی زندگی اش باز کرد. آقای اسماعیل خانی او را برای نقش عذرا بند انداز در نمایش عروس، انتخاب کرد، او در این نقش خوش درخشید و همین آغازگر فعالیتش با گروه تئاتر فارس شد، کلاس یازده دبیرستان بود که دل به جمشید اسماعیل خانی داد و با وجود مخالفت های خانواده، با او ازدواج کرد.بعد از مدتی فعالیت خانوم خیراندیش به استخدام اداره فرهنگ و هنر شیراز در آمد.
جمشید اسماعیل خانی متولد 1329 در داراب استان فارس، بازیگر بود بازی در تئاتر را از سال 1349 شروع کرد، همچنین آغاز کار او در سینما به سال 1368 در فیلم زیر بام های شهر به کارگردانی اصغر هاشمی بر میگردد، وی در سال 1381 دار فانی را وداع گفت.
گوهر خیراندیش و زنده یاد جمشید اسماعیل خانی صاحب یک پسر بنام امید و دو دختر بنام آزاده و آناهیتا هستند، که آناهیتا همسو با پدر و مادر خود وارد عرصه بازیگری شده است.
خیراندیش در سه رشته زبان انگلیسی، بازیگری و پزشکی برای دانشگاه پذیرفته شد. اولین باری که خون از دست امید پسرش جاری شد، فهمید که برای پزشکی ساخته نشده است. می گوید اتفاقی با یکی از دوستانش که دانشجوی دانشکده هنرهای دراماتیک بود، برخورد کرد و او تشویقش کرد که رشته بازیگری را انتخاب کند.
گوهر خیراندیش، بعد از درگذشت همسرش جمشید اسماعیل خانی، در جشنواره فیلم های دینی در یزد، صورت کارگردان جوانی که قصد بوسیدن دستش را داشت، بوسید. او یکی از شاگردان قدیم همسرش بود. این کار باعث شد او مدتی ممنوع التصویر شود
دو سال بعد از آن در جشن خانه سینما، گوهر خیراندیش با دست کش به محمدرضا شریفی نیا، بازیگر سینما دست داد و باز هم برای مدتی ممنوع التصویر شد.
گوهر خیراندیش در 29 مهرماه 1392، در هنگام ایفای نقش در فیلم «آذر، شهدخت، پرویز و دیگران»، به کارگردانی بهروز افخمی بر اثر سانحه تصادف دچار مصدومیت شد و از ناحیه سر و استخوان ترقوه دچار شکستگی شد، سپس در ادامه بعلت مشکلاتی که برای وی در آمبولانس رخ داد موجب آسیب جدی به مهر های وی شد.

به آمریکا سفر کرده بودم تا برای جراحی که قرار بود که روی کمرم انجام شود تحت درمان قرار بگیرم. در نتیجه صدمه ای که دیده بودم ترمیم شد. من از دانشگاه های زیادی برای تدریس دعوتنامه داشتم یک بار در دانشگاه برکلی و در فیلادلفیا ورک شاپ برگزار کردم و ورک شاپی هم در دانشگاه سانتاباربارا با حضور من برگزار شد و ضمن اینکه در برخی از ایالات دیگر آمریکا نیز به تدریس پرداختم.
من از نوجوانی ورزشکار بودم. در دوران دبیرستان و دانشگاه ورزش می کردم و هنوز هم آن را رها نکرده ام. عادت به ورزش در خانواده ما و در فرزندانم هم وجود دارد و هرکدام به 3 – 2 ورزش علاقه دارند. می توانم بگویم دستگاه های ورزشی که در خانه ما وجود دارد، جنبه دکوری ندارد و هر روز در حال تمرین و ورزش هستم. حتی این ابزارها را مثل مبل در محل پذیرایی قرار داده ایم تا دم دست باشد من دمبل ها و تردمیل ها را کنار مبل ها گذاشته ام، این وسایل ابزار اصلی زندگی ام شده اند.
از طرف برخی از کارگردانان ایرانی شاغل در هالیوود پیشنهادهایی برای بازی داشتم. وقتی فیلمنامه هایشان را مطالعه کردم زیاد آنها را نپسندیدم. مثلا نقش هایی به من پیشنهاد شد که می توانستم با حجاب هم ظاهر شوم اما از آنجایی که نمی توانستم از کلیت مسائلی که قرار است در فیلم اتفاق بیفتد باخبر شوم آنها را نپذیرفتم.

هیچ وقت هیچ زنی نمی تواند جای مرد و پدر خانواده را بگیرد اما من تمام تلاشم را کردم که بتوانم هم نقش پدر را به خوبی بازی کنم و هم نقش مادر. در تمام این سال ها اعتبار اسماعیل خانی پشتوانه من قرار گرفت و چه در سینما و چه در تلویزیون سعی کردم بهترین باشم. بچه هایم به من انرژی دادند تا بتوانم خوب باشم و زندگی را به سمت و سویی هدایت کنم که لایقمان باشد و نبودن پدر حس نشود.
سالی که آغاز کردید تا اینجا چطور بوده؟ بخصوص این که در یکی دو سال گذشته پر کار هم بودید؟
من دو سالی برای مداوای جراحت هایی که بر اثر تصادف سر فیلم «آذر، شهدخت، پرویز و دیگران» برایم پیش آمد خارج از ایران بودم، اما در این دو سال فیلم هایی که قبلا بازی کرده بودم روی پرده رفتند و مورد استقبال مردم و منتقدان هم قرار گرفتند. این اواخر هم وقتی آقای سامان مقدم تماس گرفتند و پیشنهاد بازی در سریال «دیوار به دیوار» را به من دادند از آنجا که تجربه خیلی خوبی را در فیلم «مکس» با ایشان داشتم و اعضای گروه این سریال افرادی شاخص و صاحب نام بودند، پیشنهادشان را پذیرفتم، ولی بالاخره با وجود گروه خیلی خوب، همدل و صبوری که دور هم جمع شده اند، متن به لحاظ کیفی چندان رضایت بخش نیست و همین مساله در روند کار تاثیر گذاشته است! نمی دانم چرا متن ها روزانه نوشته می شود و دقیقا همین روزانه نویسی است که سطح کار را پایین می آورد.
به گذشته برمی گردیم. چه زمانی با همسرتان آقای جمشید اسماعیل خانی آشنا شدید و چطور شد که با هم از شیراز به تهران آمدید؟
سال 1349 من در زادگاهم، شیراز در کلاس نهم مشغول تحصیل بودم که جمشید عزیز به دبیرستان ما آمد و به عنوان کارگردان مرا برای اجرای نمایشنامه «عروس» نوشته خانم فریده فرجام انتخاب کرد و از همانجا آشنایی ما شروع شد. بعد از آن مادرم درخواست کرد که اگر شما همدیگر را دوست دارید با هم عقد کنید، اما چون دبیرستان می رفتم و به لحاظ قوانین مدرسه برایم مشکل پیش می آمد وقتی عقد کردیم در شناسنامه ام قید نشد تا وقتی که دیپلم گرفتم و همزمان با دنیا آوردن پسرم، هم اسم اسماعیل خانی در شناسنامه ام ثبت شد و هم اسم پسرم. بعد از انقلاب هم در دانشگاه تهران قبول شدم و با همسر و فرزندانم به تهران آمدم و از آن موقع در تهران زندگی می کنیم. پس از آمدن به تهران، هنگام درس خواندن همراه با همسرم به کار در تئاتر و سینما و تلویزیون ادامه دادیم.

با همسرتان در آثار مختلفی همراه بودید از تئاتر گرفته تا سینما و تلویزیون. فارغ از رابطه زن و شوهری این همکاری را چگونه ارزیابی می کنید؟
بله! کارهای زیادی را با هم انجام دادیم. اوایل ازدواجمان اسماعیل خانی علاوه بر بازیگری، کارگردانی تئاتر هم انجام می داد و آنجا اغلب در کنار هم بودیم و پس از آن در سینما و تلویزیون هم به عنوان همبازی با هم کار می کردیم. ایشان همیشه سمت استادی برای من داشتند و همیشه برای انتخاب کارهایم از ایشان مشاوره می گرفتم و ایده ها و نظریاتشان را در کارهایم پیاده می کردم. آخرین کاری که با او همبازی بودم «نان، عشق و موتور 1000» ساخته ابوالحسن داوودی بود. من در آن فیلم نقش مادربزرگ خانم بهاره رهنما و مادر خانم آفرین عبیسی را بازی می کردم. در حالی که خانم عبیسی از من بزرگ تر بودند، اما با گریم خوب آقای رادمنش این باورپذیری برای مخاطب رقم خورد. در آن کار خیلی سکانس های مشترک با آقای اسماعیل خانی نداشتم، اما در همان سکانس های محدود هم دیالوگ هایی که با هم داشتیم بعضا خارج از متن بود و باعث جذابیت کار می شد. ایشان البته در پشت صحنه آن کار، حضوری دائم و پرنشاط داشت و تمام اعضای گروه از انرژی تمام نشدنی خود استفاده می کردند.
کلا بیشتر نقش های شما متفاوت و نامتعارف بوده؛ از همسر عامی و مهربان «دایره زنگی» گرفته تا جمیله گدای عجیب و غریب سریال «سفر سبز» و... که بخشی از دلیل این تفاوت هم به گریم های سنگینی برمی گردد که برخلاف بعضی از بازیگرها با رضایت به آن تن می دهید. به نظر می رسد با این انتخاب ها و البته گریم ها به نوعی قصد دارید سنت بازی در یک ژانر و شکل ثابت را برای بازیگری بشکنید؟
شما به بنده لطف دارید، ممنون از توجه و دقت شما. استادم جناب عبدالله اسکندری (چهره پرداز مطرح ایرانی) همیشه به من می گفتند تو از این که گریم را روی صورتت می پذیری ما را به شوق می آوری. این چالش بین من و گریمور، من و بازی، من و کارگردان، من و نقش و... را همیشه دوست داشتم.
پیش آمده بود که آقای اسماعیل خانی با ایفای نقشی از جانب شما مخالفت کنند، اما شما اصرار به بازی آن نقش داشته باشید؟
من تقریبا در تمام کارهایم با ایشان مشاوره می کردم و هر کاری که او می گفت نه، آن را کنار می گذاشتم جز یک کار. من قرار بود در سریال «کت جادویی» با جمشید همبازی باشم و صحبت هایی تقریبا قراردادی هم با تهیه کننده انجام داده بودیم، اما در آن بین آقای حاتمی کیا به من پیشنهاد بازی در فیلم «ارتفاع پست» را داد و من ترجیح دادم در این فیلم بازی کنم. اسماعیل خانی آنجا با من مخالفت کرد، نه به این دلیل که نمی خواست در کار حاتمی کیا بازی کنم بلکه به این دلیل که می گفت تو برای بازی در این سریال صحبت کردی، اما به هر حال من نقشم را در «ارتفاع پست» خیلی دوست داشتم و برخلاف خواسته اسماعیل خانی این کار را انجام دادم. آن موقع کمی از هم دلگیر شدیم، اما خاطرم هست بازی در آن فیلم باعث شد دوستی خوبی بین اسماعیل خانی و حاتمی کیا به وجود آید. حتی بعد از آن که برای «ارتفاع پست» دیپلم افتخار بهترین بازیگر نقش اول زن را به من دادند و اسماعیل خانی از این که سیمرغ را به من نداده بودند عصبانی بود، حاتمی کیا با او تماس گرفت و ضمن تعریف هایی از من گفت که او (یعنی من) سیمرغ اش را از مردم می گیرد. سال بعد اما، وقتی من برای فیلم «رسم عاشق کشی» سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول زن را از جشنواره فجر دریافت کردم جمشید دیگر نبود و من سیمرغ ام را تقدیم به روحش کردم.
در این 15 سالی که از نبود ایشان می گذرد شما چطور نقش یک مادر را در بیرون و داخل خانه ایفا کردید تا فرزندان تان به قول معروف به ثمر بنشینند؟
با رفتن اسماعیل خانی انگار تمام انرژی فیزیکی او وارد کارهای من شد و هر سال یا نامزد جایزه بودم یا آن را می گرفتم. من و بچه هایم هیچ وقت حس نکردیم او نیست و همیشه احساس می کنیم او در کنارمان حضور دارد و مواظب مان است. او برای ما زنده است. حتی چند سال پیش هم تصادف خیلی سنگینی که سر فیلم «آذر، شهدخت، پرویز و دیگران» داشتم، می توانست من را کاملا از بین ببرد، اما من بعد از 25 روز سر فیلمبرداری حاضر شدم که آن را نتیجه دعای خیر مادر و مردم و انرژی و مواظبتی می دانم که اسماعیل خانی همچنان از من دارد. هیچ چیز در این کائنات بی حکمت نیست و من ایمان دارم جمشید می دانسته من هنوز باید بالای سر فرزندانمان باشم و آنها را حمایت کنم.
بعد از این همه سال که از نبود آقای اسماعیل خانی می گذرد چه حسی به او دارید؟
15 سال از مرگ جمشید می گذرد، اما با هر بهار حضور او را بیشتر و قوی تر از قبل حس می کنم. چرا که او در بهار به دنیا آمد، در بهار ازدواج کردیم و در بهار هم از دنیا رفت. یاد و خاطره اش نه تنها از دل و جان و خانه ما نمی رود بلکه در بازخوردهایی که از مردم دارم هنوز با همان قوت حضور دارد و از او به نیکی یاد می کنند. من 32 سال سعادت این را داشتم که در کنار مردی زندگی کنم که نه تنها برای من همسر خوبی بود بلکه پدر شریفی برای فرزندانش و فردی ارزشمند برای جامعه اش بود. اسماعیل خانی اشعاری را سروده که من بارها تصمیم به چاپ شان گرفته ام، اما چون ترسیدم از این که ویراستاری اش آنچه او می خواسته نشود از آن سرباز زدم. او همیشه به مناسبت های مختلف خانه مان را پر از گل و مزین به اشعار خودش می کرد و زمانی که از دنیا رفت خانه مان پر از گل هایش بود و خودش دیگر نبود.
کلوپ همسران (1397)
مردی بدون سایه (1397)
سامورایی در برلین (1397)
پاستاریونی (1397)
دشمن زن (1396)
ماهور (1396)
لس آنجلس تهران (1396)
فصل نرگس (1395)
خانه دیگری (1394)
من و شارمین (1394)
نیمه شب اتفاق افتاد (1394)
در مدت معلوم (1393)
رخ دیوانه (1393)
ایران برگر (1393)
آتش بس 2 (1393)
آذر، شهدخت، پرویز و دیگران (1392)
نقش نگار (1392)
آهوی پیشونی سفید (1390)[15]
میگرن (1390)
روییدن در باد (1390)
اختاپوس (1390)
خنده در باران (حضور افتخاری - 1390)
در امتداد شهر (1389)
دل شکسته (حضور افتخاری - 1387)
تهران 1500 (1387)
دعوت (1387)
صندلی خالی (1387)
کلانتری غیرانتفاعی (1387)
یک اشتباه کوچولو (محسن دامادی 1387)
دایره زنگی (1386)
استخوونای بابام (1386)
قاعده بازی (1385)
محاکمه (ایرج قادری - 1385)
بی وفا (اصغر نعیمی - 1385)
گل یخ (کیومرث پوراحمد - 1383)
تردست (محمدعلی سجادی - 1383)
سیزده گربه روی شیروانی (علی عبدالعلی زاده - 1382)
مکس (سامان مقدم - 1382)
نقاب (پوکر) (کاظم راست گفتار - 1382)
توکیو بدون توقف (سعید عالم زاده - 1381)
دنیا (منوچهر مصیری - 1381)
واکنش پنجم (تهمینه میلانی- 1381)
رسم عاشق کشی (خسرو معصومی - 1381)
ارتفاع پست (ابراهیم حاتمی کیا - 1380)
نان و عشق و موتور 1000 (ابوالحسن داودی، 80–1379)
مربای شیرین (مرضیه برومند - 1379)
میکس (داریوش مهرجویی - 1378)
سهراب (سعید سهیلی - 1378)
جنگجوی پیروز (کمال تبریزی - 1377)
شیدا (کمال تبریزی - 1377)
ساغر (سیروس الوند - 1376)
چهره (سیروس الوند - 1374)
بوی خوش زندگی (ابوالحسن داوودی - 1373)
عیالوار (پرویز صبری - 1371)
لبه تیغ (جمال شورجه - 1371)
یک مرد، یک خرس (مسعود جعفری جوزانی - 1371)
مدرسه پیرمردها (علی سجادی حسینی - 1370)
بانو (داریوش مهرجویی - 1370)
سایه خیال (حسین دلیر - 1369)
همه یک ملت (1369)
زیر بام های شهر (اصغر هاشمی - 1368)
شاخه های بید (امرالله احمدجو - 1367)
شب حادثه (سیروس الوند - 1367)
روز باشکوه (کیانوش عیاری - 1367)
با من از فردا بگو (1366)
روزهای انتظار (اصغر هاشمی - 1365)

سال | نام | سمت | کارگردان | توضیحات |
1398 | مرضیه | بازیگر | فلورا سام | شبکه دو |
1396 | دیوار به دیوار 2 | بازیگر | سامان مقدم | شبکه سه |
1396 | خنداننده شو | داور | رامبد جوان | شبکه نسیم |
1395 | دیواربه دیوار | بازیگر | سامان مقدم | شبکه سه |
1394–1395 | معمای شاه | بازیگر | محمدرضا ورزی | شبکه 1 |
1394 | دورهمی | مهمان برنامه | مهران مدیری | شبکه نسیم |
1393 | خندوانه | مهمان برنامه | رامبد جوان | شبکه نسیم |
1392–1393 | ما فرشته نیستیم | بازیگر | فلورا سام | در نوروز 1393 از شبکه 5 پخش شد. |
1392 | مادر | بازیگر | بیژن بیرنگ | این سریال، در ادامهٔ سریال «همچون سرو» ساخته شد. |
1391–1392 | کلاه پهلوی | بازیگر | سید ضیاءالدین دری | در نقش «مهرآفرین مستشارنیا» / شبکه 1 |
1391 | دختران حوا | بازیگر | حسین سهیلی زاده | شبکه تهران |
1391 | علفزار | بازیگر | محمدعلی طالبی | |
1390 | ناز و نیاز | بازیگر | فلورا سام | |
1389–1390 | ستایش | بازیگر | سعید سلطانی | در نقش «زعفرون باجی» |
1389 | توطئه فامیلی | بازیگر | رامبد جوان | شبکه 1 |
1389 | بچه ها نگاه می کنند | بازیگر | حمیدرضا صلاحمند | در نقش «عمه طاووس» / در نوروز 1390 پخش شد. |
1389 | همچون سرو | بازیگر | بیژن بیرنگ | در نقش «ماهی اتابکی» (معلم بازنشسته و مادر یکی از رزمندگان) |
1383–1388 | مختارنامه | بازیگر | داود میرباقری | در نقش «حنانه» (خاله جاریه، خواهرخوانده مختار) |
1387–1388 | جستجوگران | بازیگر مهمان | محمدعلی سجادی | شبکه 2 |
1387 | اشک ها و لبخندها | بازیگر | حسن فتحی | در نقش «شمسی شال فروش» |
1387 | تله فیلم یک بام و دو هوا» | بازیگر | انوشیروان حداد | |
1387 | تله فیلم «دست راست من» | بازیگر | داریوش ربیعی | |
1386 | میوه ممنوعه | بازیگر | حسن فتحی | شبکه 2 |
1385 | تله فیلم «خواستگار محترم» | بازیگر | داود موثقی | شبکه تهران |
1385 | تله تئاتر «دلاله» | بازیگر | احمد سپاس دار | یکی از اپیزودهای شش گانه مجموعه «نمایشنامه های طنز چخوف» |
1381–1382 | جزیره جادو | بازیگر | سیامک شایقی | برنامه کودک و نوجوان شبکه 1 |
1380–1381 | سفر سبز | بازیگر | محمدحسین لطیفی | شبکه 3 |
1379 | خانه ما | بازیگر | مسعود کرامتی | شبکه 3 |
1379 | همسایه ها | بازیگر | محمدحسین لطیفی | شبکه 3 |
1377 | چشم به راه | بازیگر | اصغر فرهادی | شبکه تهران |
1377 | میعاد در سپیده دم | بازیگر | سعید سلطانی | شبکه 3 |
1377 | ماجراهای خانواده تمدن | بازیگر | غلام عباس قنبری | از برنامه سینمای خانواده شبکه 1 پخش می شد. |
1375–1376 | سیاه، سفید، خاکستری | بازیگر | سیامک شایقی | شبکه 2 |
1374 | آشپزباشی و قبله عالم | بازیگر | رسول نجفیان | کارگردان تلویزیونی: «علی اصغر اوجانی» |
1374 | بی بی یون | بازیگر | حسین پناهی | شبکه 1 |
1374 | دو پنجره | بازیگر | پاشا شاهنده | شبکه 3 |
1374 | زیر گنبد کبود | بازیگر | بهمن زرین پور | شبکه تهران |
1373 | حباب | بازیگر | ابوالقاسم معارفی | شبکه 1 |
1371 | روزگار وصل | بازیگر | مسعود رشیدی | شبکه 1 |
1370–1371 | روزی روزگاری | بازیگر | امرالله احمدجو | شبکه 1 |
1367 | تله تئاتر «گزارش محرمانه اکتاویو والدز» | بازیگر | صادق هاتفی | نویسنده: «محمد رحمانیان» |
1366 | سایه های بلند | بازیگر | اسدالله ایمن | شبکه 1 |
1366 | این شرح بی نهایت | بازیگر | اسماعیل خلج | |
1365 | مدرس | بازیگر | هوشنگ توکلی | |
1365 | تله تئاتر «مستأجر جدید» | بازیگر | رضا کرم رضایی | نویسنده: «اوژن یونسکو» |
1364 | آئینه | بازیگر | غلامحسین لطفی | شبکه 1 |
سال | نام | سمت | کارگردان | توضیحات |
1397 | هیولا | بازیگر | مهران مدیری | پخش در شبکه خانگی |
1393 | عمو جان هیتلر | کارگردان | حمید ابراهیمی | پخش در شبکه خانگی |
1390 | ساخت ایران | بازیگر | محمدحسین لطیفی | در نقش «ماه طلعت (ماجان) بهشتی» |
عنوان | کارگردان | سال |
ملاقات بانوی سالخورده | حمید سمندریان | |
گل یخ | کیومرث پوراحمد | |
عروسی خون (نمایش)عروسی خون | علی رفیعی | |
خاک | جمشید اسماعیل خانی | 1349 |
مضرات دخانیات | علی شجاعیان | 1349 |
افسانه وفا | احمد سپاسدار | 1351 |
شهر بیدار | حبیب دهقان نسب | 1351 |
نابغه ای از دودمان اریارمنه | حمید مظفری | 1352 |
مار در استین | مجید افشاریان | 1352 |
رستم و سهراب | حمید مظفری | 1352 |
پهلوان کچل | حمید مظفری | 1353 |
از نو | حمید مظفری | 1354 |
مستاجر | لایق | 1355 |
ادب مرد به ز دولت اوست | لایق | 1358 |
قهوه خانه ای در آخر زمان | لایق | 1356 |
بلبل سرگشته | لایق | 1358 |
وزیر خان لنکران | جمشید اسماعیل خانی | 1358 |
چشم در برابر چشم | جمشید اسماعیل خانی | 1351 |
خرس نوشته | علی شجاعیان | 1359 |
خواستگاری | علی شجاعیان | 1359 |
پروانه مفرغی | جمشید اسماعیل خانی | 1359 |
گرگ | نعمت اسدالهی | 1358 |
پروازبندان | عباس جمالی | 1356 |
دیکته و زاویه | غلامحسین ساعدی، عباس جمالی | 1356 |
شویک در جنگ جهانی دوم | فرهاد مجدآبادی | 1360 |
انژلیکا | ایرج راد | 1359 |
هرراتی و کوریانی | فرهاد مجدآبادی | 1361 |
حماسه ننه خضیره | کار گروهی اداره برنامه نمایش | 1359 |
شرف خون | ||
تراژدی کسری | مجید مظفری | 1362 |
ادب مرد به ز دولت اوست | فرهاد مجد آبادی | |
غارنشینان | گوهر خیراندیش | 1365 |
مستاجر جدید | کرم رضایی | 1367 |
توکایی در قفس | گوهر خیر اندیش | 1351 |
ماهی سیاه کوچولو | گوهر خیر اندیش | 1350 |
خورشید خانوم | گوهر خیر اندیش | 1351 |
حسنک کجایی | گوهر خیر اندیش | 1350 |
گل آمد بهار آمد | گوهر خیر اندیش | 1349 |
مهمانهای نا خوانده | گوهر خیر اندیش | 1349 |
بلوغ | ناصر نجفی | 1358 |
مستاجر جدید | کرم رضایی | 1365 |
توراندوخت | کرم رضایی | 1375 |
گزارش محرمانه اوکتاویا | فرهاد مجد آبادی | 1349 |
چرخه آتش | سیاوش تهمورث | 1378 |
عروسی خون | دکتر علی رفیعی | 1377 |
روزی روزگاری آبادان | دکتر علی رفیعی | 1377 |
فیلم | رده | جایزه | سال | نتیجه |
زیر بام های شهر | سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل زن | هشتمین جشنواره فیلم فجر | 1368 | نامزدشده |
چهره | چهاردهمین جشنواره فیلم فجر | 1374 | نامزدشده | |
جنگجوی پیروز | سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل زن | هفدهمین جشنواره فیلم فجر | 1377 | نامزدشده |
ارتفاع پست | دیپلم افتخار بهترین بازیگر نقش اول زن | بیستمین دوره جشنواره فیلم فجر | 1380 | برنده |
ارتفاع پست | تندیس زرین بهترین بازیگر نقش مکمل زن | ششمین جشن خانه سینما | 1381 | نامزدشده |
واکنش پنجم | سیمرغ بلورین بهترین بازیگر زن | بیست ویکمین جشنواره فیلم فجر | 1381 | نامزدشده |
ارتفاع پست | بازیگر نقش مکمل زن سال | هفدهمین دوره منتخب نویسندگان و منتقدان | 1381 | برنده |
واکنش پنجم | تندیس زرین بهترین بازیگر نقش مکمل زن | هفتمین جشن خانه سینما | 1382 | برنده |
دنیا | تندیس زرین بهترین بازیگر نقش مکمل زن | هفتمین جشن خانه سینما | 1382 | برنده |
رسم عاشق کشی | سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول زن | بیست و دومین جشنواره بین المللی فیلم فجر | بهمن 1382 | برنده |
دعوت | تندیس زرین بهترین بازیگر نقش مکمل زن | دوازدهمین جشن خانه سینما | 1387 | برنده |