به گزارش پایگاه خبری-تحلیلی ساعد نیوز به نقل از فرارو، اواخر شهریورماه جاری، دو، سه هفته پس از دستگیری قاتل سریالی مردان مازندرانی فیلمی از اعترافات او در رسانهها و شبکههای مجازی منتشر میشود که حالا باعث وحشت افکار عمومی شده است.
اواخر شهریورماه جاری، دو، سه هفته پس از دستگیری قاتل سریالی مردان مازندرانی فیلمی از اعترافات او در رسانهها و شبکههای مجازی منتشر میشود که حالا باعث وحشت افکار عمومی شده است.
پس از مهین قدیری، این زن دومین قاتل سریالی ایران محسوب میشود. با توجه به شگردهای هر دو نفر آیا میتوان گفت که آنها انگیزه و اهداف مالی داشتند؟ یا اینکه صرفا انگیزه مالی مطرح نبوده و بحث اختلالات روحی و روانی در میان است؟
معمولا انگیزه مالی در قتلهای سریالی خیلی ضعیف است. حتی ممکن است قاتلان سریالی مدعی شوند که با انگیزه مالی جنایات را مرتکب شدند، اما در واقع ادعای آنان درست نیست، چون رسیدن به اهداف مالی راههای سهلالوصولتری دارد.
اگر قاتل صرفا انگیزه مالی داشته، میتوانسته یک یا دو نفر از شوهران خود را فریب بدهد و کل اموال او را بردارد و فرار کند یا مثل برخی زنان که از طریق شرط کردن و گرفتن مهریههای سنگین، ملک و طلا ازدواج میکنند او هم میتوانسته این اقدام را انجام دهد. پس قاتل صرفا انگیزه مالی نداشته است.
انگیزه مالی در قتلهای سریالی نمیتواند به عنوان هدف اصلی مطرح شود. حتی اگر بگوییم قاتل با انگیزه مالی این جنایات را انجام داده، بعد از دو الی سه قتل باید از ادامه دادن به جنایات صرفنظر میکرده، اما، چون قاتل به جنایات خود پایان نداده، عوامل دیگری برای ارتکاب جنایات او وجود داشته است. عمدتا یکی از قویترین علل جنایات در پروندههای مربوط به قتلهای سریالی، مشکلات روحی و روانی قاتل است. قاتل یکسری پسزمینههای روحی و روانی دارد که این پسزمینهها به حس انتقام ختم میشود.
بله، وقتی حس انتقام در قاتلان سریالی شکل میگیرد آنها دست به جنایات میزنند. این حس انتقام میتواند به جنس مخالف، کودکان و... باشد. مثل پرونده بیجه؛ او نسبت به کودکان این حس انتقام را پیدا کرده بود و آنها را به قتل میرساند یا پرونده سعید حنایی معروف به قاتل عنکبوتی؛ او هم حس انتقامش نسبت به زنان روسپی فعال شده بود و آنها را در مشهد شناسایی و خفه میکرد.
حس انتقام در قاتلان سریالی با مقدمات و زمینههای قبلی شکل میگیرد؛ بنابراین در شخصیتشناسی قاتلان سریالی باید حتما پسزمینه دوران کودکی یا رفتار خانواده با آنان را در نظر گرفت.
مطرح کردن مساله جنون از سوی قاتلان سریالی کذب محض است. معمولا در پروندههای جنایی قاتل یا قاتلان دچار اختلالات روحی و روانی هستند، اما این به معنای جنون نیست. با توجه به تعاریفی که در قانون از جنون شده، قاتل به راحتی نمیتواند ادعا کند دچار جنون شده.
موضوع دیگری که درباره قتلهای سریالی وجود دارد این است؛ قتلهای سریالی به نقشه و برنامهریزی قبلی نیاز دارد. پس به کل مساله جنون در این پروندهها رد میشود، چون فرد مجنون قدرت تحلیل مسائل را ندارد. در صورتی که قتلهای سریالی از عهده افرادی برمیآید که عاری از جنون هستند.
در این پرونده هم قاتل به ترتیب شوهرانی برای خود انتخاب و آنها را به قتل رسانده، پس قدرت تصمیمگیری داشته است. در مساله جنون فرد قدرت تصمیمگیری خود را از دست میدهد؛ بنابراین ادعای قاتل صحیح نیست.
البته مساله جنون فقط توسط کارشناسان پزشکی قانونی تایید یا تکذیب میشود. در پروندههای مربوط به قاتلان سریالی، کارشناسان پزشکی قانونی اکثرا مساله جنون را رد میکنند.