ضرب المثل الهی که آقام آب بخواهد!
داستان ضرب المثل
روزگار گذشته روزگار ارباب و نوکری بود. اربابانی که ثروتمندان جامعه بودند و برای رفع اموراتشان نوکری استخدام می کردند و از این راه او را هم به یک نوایی می رساندند. این میان نوکری بود که احوالی تعریف کردنی داشت.
طبیعی است که در آن زمان هرکسی سعی داشت نوکری را انتخاب کند که کارها را به بهترین شکل انجام دهد و خراب کاری نکند.
از قضای روزگار مرد ثروتمندی نوکری داشت که در عین هوش زیاد اما تنبل بود و حوصله انجام کاری را نداشت. آنقدر باهوش بود که به دنبال هر امر ارباب بهانه هایی می تراشید تا از زیر کار دربرود.
بهانه هایی که ارباب را قانع کند که این کار انجام نشود بهتر است. شاید از همین روست که در مثلی دیگر می گویند: «آدم تنبل عقل چهار وزیر را دارد!» باید آنقدر حاضرجواب و عاقل باشد تا بتواند کاری را به او محول شده انجام ندهد، آن هم طوری که دیگران قانع شوند!
خلاصه که این زرنگی نوکر قصه ما دوامی نداشت و ارباب خیلی زود فهمید که او تنبلی می کند، از همین رو از آن به بعد با تشر و قهر و تهدید به اخراج او را وادار به انجام دستوراتش می کرد.
تا اینکه یک روز در گرمای هوا هر دو به مزرعه رفتند و به کشت و کار سری زدند. ارباب از روی خستگی زیر درختی رفت وخوابش برد. نوکر هم خسته بود و البته بسیار تشنه. هرچه کرد نتوانست بخوابد. دو سه باری نیم خیز شد تا به سمت کوزه آب برود اما تنبلی پای رفتنش را سست کرد.
همین طور که دراز کشیده بود، گفت: «کاش ارباب نخوابیده بود، کاش قدری آب طلب میکرد، الهی که آقام تشنه اش بشود» و از این حرف ها.
ارباب هم که هنوز کمی هوشیار بود صدایش را شنید و در دل به او خندید. بعد با صدای بلند و خشنی گفت: «چرا خوابیدی؟ بلندشو و کاسه ای آب برای من بیاور».
نوکر که این را شنید، مثل برق از جا بلند شد. خود را به کوزه رساند و پیاله ای از این مایه حیات نوشید و جانی دوباره یافت.
از آن پس به کسی که از تنبلی زیاد، حتی حاضر نباشد برای سود و منفعت خود کاری را انجام دهد، با کنایه می گویند: «الهی که آقام آب بخواهد».
مورد استفاده
ضرب المثل «الهی که آقام آب بخواهد!» کنایه از آدم تنبلی است که حتی برای رفع تشنگی خودش هم تلاشی نمی کند و منتظره تا دری به تخته ای بخورد و او هم به نوایی برسه. آنقدر در این تنبلی زیاده روی می کند که حتی حاضره ضرر گاهی وقت ها به جانش هم برسد.
تنبلی چیست؟
از نظر روانشناسی، اهمالکاری یا تنبلی یعنی به آیندهمحول کردن کاری که تصمیم به اجرای آن گرفته ایم. به طور کلی، به تعویق انداختن کار،رفتاری ناپسند و ناراحت کننده است که پیامدهای ناخوشایندی در بر دارد و هرگز نمیتواناز تاخیر در انجام کارها، به تصور و گمان بهتر ارائه کردن آنها دفاع کرد. اهمالکاریبه هر شکلی که باشد، رفتاری نامطلوب و نکوهیده است که بتدریج در وجود انسان به صورتعادت درمی آید. پس با آن مبارزه کنید، زیرا پیامدهای تاخیر در کار، برای خود شخص نیزرنج آور است و احساسی که از این تاخیر در او ایجاد می شود، علاوه بر زیانهای پیش بینیشده و نشده، شرمساری و بیزاری از خویشتن را نیز در بر دارد.
توضیح بیشتر
اگر ضرب المثل های عاميانه فارسی را مرور کنيم به موارد جالب توجهی بر می خوريم، که در آن، «نشانه» هايی از ويژگی های فرهنگ ايرانی نمود پيدا کرده است; "چو فردا شود، فکر فردا کنيم"، "جور مرا بکش"، "نان گدايی را گاو خورد ديگر به کار نرفت"، "اين طفل يکشبه ره صد ساله می رود"، "هر چه پيش آيد خوش آيد"، "جيم شدن" و... همه اين ضرب المثل ها بيان کننده خصوصيتی از فرهنگ ايرانی است و آن چيزی نيست جز " تنبلي"، آيا ايرانی ها تنبل هستند؟آیا ایرانیان تنبل تر از مردمان دیگر نقاط جهان هستند؟ اینپرسشی است که بارها مطرح شده است و بسیاری از پژوهشگران ایرانی معتقدند یکی ازخصوصیات اصلی ایرانیان تنبلی است.نتايج تحقيق تطبيقی نشان می دهد که ميزان تنبلی ايرانيان از متوسط جهانی بيشتر است و تنها کشورهای عربی و آفريقايی هستند که بيش از ايرانيان دچار تنبلی هستند.