به گزارش پایگاه خبری تحلیلی ساعدنیوز، شب یلدا، برای سالهای طولانی، نه مسابقه تجمل بود و نه نمایش دارایی. یک بهانه ساده بود برای کنار هم نشستن؛ برای طولانیتر شدن گفتوگوها، شنیدن خاطرهها و گرم ماندن دلها در بلندترین شب سال.
اما حالا، در آستانه یلدا، کافی است نگاهی به اینستاگرام بیندازیم تا با تصویری کاملاً متفاوت روبهرو شویم: سفرههایی که بیش از آنکه بوی صمیمیت بدهند، بوی نورپردازی آتلیه میدهند؛ لباسهایی که بیش از آنکه نشانی از سنت داشته باشند، یادآور قراردادهای تبلیغاتیاند و بلاگرهایی که یلدا را نه زندگی میکنند، بلکه میفروشند.

*یلدای سادهای که ساده نبود، اما صمیمی بود
برای نسلهای قدیمیتر، یلدا نه با «پکیج» تعریف میشد و نه با «تم». یک مشت تخمه، دو انار، گاهی هندوانهای که تا از اواخر تابستان با فوت و فن تا شب یلدا نگهش میداشتند، گندم برشته، سوهان عسلی دستساز و چراغی که خانه را گرم میکرد. مهم، دور هم بودن بود؛ نه اینکه سفره چقدر رنگ داشته باشد یا عکسها چقدر لایک بگیرند.
اما این تصویر آرام و بیادعا، امروز زیر فشار نسخهای جدید از یلدا در حال محو شدن است؛ نسخهای که بلاگرها با دقت، وسواس و قراردادهای چندمیلیونی آن را طراحی و بازتولید میکنند.
*یلدا در قاب اینستاگرام؛ آیین یا پروژه تبلیغاتی؟
در روزهای پایانی پاییز، اینستاگرام پر شده است از بلاگرهایی که برای «تولید محتوای یلدایی» به آتلیههای لاکچری میروند، سفرههایی که تمام اجزایش تبلیغ است، از آجیل و میوهآرایی گرفته تا ظروف، شمع، رومیزی و لباس و حتی لوازم آرایش.
ویدئوهایی متعددی با هشتگ «یلدای خاص» و «یلدای لاکچری» منتشر میشوند، اما واقعیت کمتر دیدهشده پشت این ویدئوها اینجاست که بسیاری از این محتواها با لباسهای اجارهای، در دکورهای عاریهای و با محصولات رایگان یا حتی دستمزدهای چندمیلیونی تولید میشوند.
به بیان دیگر، بلاگر نه میزبان یلداست و نه شرکتکننده در آن؛ او ویترین تبلیغاتی شب یلداست.

*تبانی نانوشته؛ بلاگر، برند و حذف واقعیت
میان بلاگرها، آتلیهها، فروشندگان آجیل، میوهآرایی و پوشاک، یک تبانی نانوشته شکل گرفته است: بلاگر در ازای دریافت پول، تصویری غیرواقعی از «یلدای ایدهآل» به خورد مخاطب میدهد.
این تصویر اما هیچ نسبتی با زندگی بخش بزرگی از جامعه ندارد؛ جامعهای که درگیر فشار اقتصادی است و شب یلدا برایش بیش از هر چیز، فرصتی کوتاه برای کنار خانواده بودن و شادی و دلگرمی است، نه صحنهای برای رقابت در تجمل.
*خشونت نرمِ لایکها؛ وقتی تجمل، معیار میشود
مشکل این محتواها فقط «تبلیغ» نیست؛ مسئله، نرمالسازی تجمل است. وقتی بلاگرها، ناخواسته یا آگاهانه، یک مدل خاص از یلدا را بهعنوان الگوی مطلوب جا میاندازند، نتیجهاش چیزی فراتر از سرگرمی است: شکلگیری چشموهمچشمی، احساس ناکافی بودن در خانوادهها، فشار روانی، بهویژه بر والدین، ناامیدی و فاصله گرفتن از اصل آیین!
بسیاری از مردم معتقدند این تصاویر، «یلدا را از دسترس» خارج کرده و آن را به جشن اقلیتِ برخوردار تبدیل کرده است.
*وقتی فرهنگ، ابزار دیدهشدن میشود
نکته متناقض ماجرا آنجاست که بسیاری از این بلاگرها، خود را «حامی فرهنگ و تمدن ایرانی» معرفی میکنند؛ در حالی که حتی آشنایی دقیقی با فلسفه شب یلدا ندارند. برای آنها، یلدا فرصتی طلایی برای افزایش تعامل، جذب فالوور و بستن قراردادهای تبلیغاتی است. فرهنگ، در این میان، به ابزاری برای دیدهشدن تبدیل شده؛ پوستهای زیبا، اما تهی از معنا.

*اصل ماجرا کجاست؟ دورهمی یا دوربین؟
بسیاری از آیینهای ایرانی، از جمله شب یلدا، قرار است امید و همدلی را تقویت کنند. اما انتشار بیوقفه تصاویر میزهای رنگارنگ، ویدئوهای تدوینشده و دورهمیهای نمایشی، اصل ماجرا را تحتالشعاع قرار داده است.
یکی از آسیبهای جدی که مردم به آن اشاره میکنند، اشتراکگذاری افراطی تصاویر در فضای مجازی است؛ جایی که لحظهها دیگر برای «زیستن» ثبت نمیشوند، بلکه برای «نمایش دادن» ساخته میشوند.
حجتالاسلام روحالله دوستی، مشاور و کارشناس مذهبی، معتقد است: «فضای مجازی و تبلیغات بلاگرها نقش جدی در کمرنگ شدن بسیاری از سنتها، بهویژه در شب یلدا، داشته است. ما بدون پالایش، الگوهای فرهنگی وارداتی را پذیرفتهایم و در مقابل، نتوانستهایم از سنتهای خودمان پاسداری کنیم.»
او تأکید میکند: «نبود فرهنگسازی درست، باعث شده چشموهمچشمیها و تصاویر پرزرقوبرق، مسیر یلدا را به سمتی ببرند که با روح این آیین همخوانی ندارد. در این فضا و در میان جمع اینفلوئنسرها مهم نیست چه جشنی برگزار میکنیم؛ مهم این است که چه بازخوردی میگیریم.»
*دکمه توقف؛ پیشنهادی برای بازگشت به یلدا
شاید بد نباشد، حداقل در شب یلدا، دکمه توقف رصد بلاگرها را فشار دهیم، نه از سر حذف فضای مجازی، بلکه برای بازپسگیری معنا. یلدا، اگر قرار است زنده بماند، باید دوباره به خانهها برگردد؛
به گفتوگوها، به خاطرهها، به همان سادگیهایی که نه اجارهای بودند و نه تبلیغاتی.
اگر یلدا به صحنه نمایش تجمل و رقابت لایکها تبدیل شود، چیزی از آن باقی نمیماند جز تصاویری زیبا و معنایی تهی. شاید وقت آن رسیده که یلدا را از قابهای براق اینستاگرام پس بگیریم و دوباره، ساده و صمیمی، کنارش بنشینیم؛ همانطور که رسممان بوده است، نه آنطور که بلاگرها به نمایش میگذارند.
یلدا آمده است تا بگوید حتی یک دقیقه بیشتر کنار هم بودن را باید جشن گرفت، بیایید امسال قدر این یک دقیقه را بیشتر بدانید و با تجمل و چشم و هم چشمی خرابش نکنید.