یکشنبه با شاهنامه فردوسی: فریدون - بخش 10؛ چو برداشت پرده ز پیش آفتاب / برادرکشی و پایان سلطنت ایرج + متن صوتی و معنی اشعار

  یکشنبه، 28 بهمن 1403 ID  کد خبر 436783
یکشنبه با شاهنامه فردوسی: فریدون - بخش 10؛ چو برداشت پرده ز پیش آفتاب / برادرکشی و پایان سلطنت ایرج + متن صوتی و معنی اشعار
ساعدنیوز: در این بخش از مطالب فرهنگ و هنر ساعدنیوز اشعار کهن و شیرین شاهنامه فردوسی بخش آغاز کتاب را مطالعه می کنید همراه ما باشید. روزهای فرد منتظر بخش بعدی شاهنامه باشید.

به گزارش سرویس فرهنگ و هنر سرویس ساعدنیوز، یکی از بزرگ‌ترین حماسه‌های منظوم جهان، کتاب شاهنامه فردوسی، اثر ابوالقاسم فردوسی است. این اثر شامل حدود 50,000 تا 61,000 بیت است و به اساطیر، حماسه‌ها و تاریخ ایران از آغاز، تا حمله‌ی اعراب می‌پردازد. شاهنامه در سه بخش اسطوره‌ای، پهلوانی و تاریخی نگاشته شده و تأثیر عمیقی بر فرهنگ و ادبیات کهن فارسی داشته است. این کتاب به بسیاری از زبان‌های زنده‌ی جهان نیز ترجمه شده است.

درباره‌ی کتاب شاهنامه فردوسی

یکی از بزرگ‌ترین و مهم‌ترین آثار ادبیات کهن فارسی و یکی از شاهکارهای حماسی جهان، کتاب شاهنامه فردوسی (Shahnameh) است که توسط حکیم ابوالقاسم فردوسی (Ferdowsi)، شاعر بزرگ ایرانی، در حدود هزار سال پیش سروده شده است. شاهنامه به معنای «کتاب شاهان» است و داستان‌های آن به تاریخ و اساطیر ایران باستان می‌پردازد. این اثر عظیم که بیش از 50,000 بیت شعر را در بر می‌گیرد، به زبان فارسی دری نوشته شده است.

نکوداشت‌های کتاب شاهنامه فردوسی

  • محمدعلی فروغی، شاهنامه فردوسی را از گران‌قدرترین و بزرگ‌ترین آثار موجود در تاریخ ادبیات فارسی می‌دانست و معتقد بود که این اثر نه‌تنها هویت ملی ایرانیان را زنده نگاه داشته، بلکه زبان فارسی را نیز از فراموشی نجات داده است. او فردوسی را به خاطر زنده نگاه داشتن تاریخ ملی و ادبیات کهن فارسی، بسیار مورد تقدیر قرار می‌داد.

  • محمدتقی بهار بر این باور بود که ابوالقاسم فردوسی با شاهنامه‌ی خود، قدرت وعزت‌نفس را به ایرانیان بازگرداند. او معتقد بود که این اثر، ریشه‌ی ایرانیان را قوی و آنان را در راه مردی، مردانگی و غیرت استوار ساخته است.

  • مجتبی مینوی معتقد بود که زبان فارسی وسیله‌ای برای استحکام اتحاد و ارتباط ایرانیان است و شاهنامه فردوسی این زبان را چنان غنی و محکم کرده که از فراموشی و نابودی در امان مانده است. او بر این باور بود که شاهنامه، نقش مهمی در حفظ و تقویت هویت ملی ایرانیان ایفا کرده است.

  • حبیب یغمایی بر این باور بود که اگر تمام ثروت ایران از عصر غزنوی تاکنون در یک کفه‌ی ترازو قرار گیرد و شاهنامه فردوسی در کفه‌ی دیگر، شاهنامه ارزش بالاتری خواهد داشت. او معتقد بود که این اثر ارزش و اهمیت بی‌نظیری دارد که با هیچ ثروتی قابل مقایسه نیست و جایگاه ویژه‌ای در تاریخ و فرهنگ ایران دارد.

  • بدیع الزمان فروزانفر، فردوسی را به‌خاطر اخلاق شایسته و پاکی سخن، برتر از دیگر شعرا می‌دانست. او معتقد بود که فردوسی وطن‌پرست بوده و به ایران، عشق بسیاری داشته است. این عشق و شور در آثار او آشکار است و نشان‌دهنده‌ی تعهد و وفاداری این شاعر به میهن و فرهنگ ایرانی است. فروزانفر بر این باور بود که ابوالقاسم فردوسی با شاهنامه‌ی خود، ارزش‌های والای انسانی و ملی را به نسل‌های آینده منتقل کرده است.

شاهنامه فردوسی: فریدون - بخش 10

شاهنامه فردوسی: فریدون - بخش 10

شاهنامه فردوسی: فریدون - بخش 10

فایل صوتی شاهنامه فردوسی؛ فریدون - بخش 10

هدفون

خلاصه شاهنامهٔ فردوسی؛ فریدون - بخش 10

در این شعر، داستانی از دو برادر به نام‌های ایرج و تور روایت می‌شود. ایرج که به زندگی آرام و بی‌خطر تمایل دارد، از مقام و قدرت بیزار است و به برادرش تور می‌گوید که جنگ و خونریزی برای کسب قدرت بی‌معناست. او به تور توصیه می‌کند که نباید جان برادر خود را بگیرد و از این کار نادم است. اما تور که از حرف‌های ایرج خشمگین شده، در نهایت به او حمله می‌کند و ایرج را با خنجر می‌زند. این عمل بزرگ‌ترین خیانت و فاجعه در سرنوشت خانواده و حکومت ایران را به وجود می‌آورد. پس از این واقعه، نجاتی برای ایرج وجود ندارد و تمام زیبایی و شکوه او از بین می‌رود. این داستان کنایه‌ای به عواقب خونریزی و ناهنجاری در روابط می‌باشد.

برگردان به زبان ساده

# چو برداشت پرده ز پیش آفتاب

سپیده برآمد بپالود خواب

هوش مصنوعی: زمانی که پرده را برداشتند و نور خورشید نمایان شد، خواب از سرم پرید و بیدار شدم.

# دو بیهوده را دل بدان کار گرم

که دیده بشویند هر دو ز شرم

هوش مصنوعی: دو نفر بی‌فکر و بی‌هدف به کارهایی مشغولند که تنها باعث شرمندگی‌شان می‌شود و در نتیجه، هیچ فایده‌ای برایشان ندارد.

# برفتند هر دو گرازان ز جای

نهادند سر سوی پرده‌سرای

گرازان‌: خرامنده‌، رفتن به‌حالت تبختر.

# چو از خیمه ایرج به ره بنگرید

پر از مهر دل پیش ایشان دوید

هوش مصنوعی: وقتی ایرج از خیمه خارج شد و به راه نگاه کرد، دلش پر از محبت شد و به سوی آن‌ها دوید.

# برفتند با او به خیمه درون

سخن بیشتر بر چرا رفت و چون

هوش مصنوعی: آنها به همراه او به درون خیمه رفتند و بیشتر در مورد علت رفتن او صحبت کردند.

# بدو گفت تور ار تو از ما کهی

چرا برنهادی کلاه مهی؟

هوش مصنوعی: به او گفت: تو کهی تصمیم گرفتی کلاه مهی را از سر بگذاری و از ما دور شوی؟

# ترا باید ایران و تخت کیان

مرا بر در ترک بسته میان؟

هوش مصنوعی: تو باید به ایران و تخت پادشاهی کیان بیندیشی، حالا من در دروازه‌ای ایستاده‌ام و منتظر تو هستم.

# برادر که مهتر به خاور به رنج

به سر بر ترا افسر و زیر گنج؟

هوش مصنوعی: آیا برادری که بزرگ‌تر است، از شرق به خاطر رنج و زحمت، تاجی بر سرت می‌گذارد و زیر سایه‌ی ثروت چه چیزی دارد؟

# چنین بخششی کان جهان‌جوی کرد

همه سوی کهتر پسر روی‌کرد

هوش مصنوعی: بخشش و مهربانی‌ای که آن شخص در پی آن بود، به گونه‌ای بود که حتی به کوچک‌ترها و فرزندان نیز توجه و لطف داشت.

# نه تاج کیان مانم اکنون نه گاه

نه نام بزرگی نه ایران سپاه

هوش مصنوعی: اکنون نه قدرت و عظمت پادشاهی را دارم، نه زمانه‌ای که در آن اوج بُودم، نه نامی از بزرگی و نه نیرو و سپاه ایران را در اختیار دارم.

# چو از تور بشنید ایرج سخن

یکی پاک‌تر پاسخ افگند بن

هوش مصنوعی: زمانی که ایرج سخن را از تور شنید، پاسخی بی‌نقص و روشن ارائه داد.

# بدو گفت کای مهتر کام‌جو‌ی

اگر کام دل خواهی‌، آرام جوی

هوش مصنوعی: به او گفتند: ای سرور خواهان خوشبختی، اگر به آرامش دل می‌خواهی، آرامش را جستجو کن.

# من ایران نخواهم نه خاور نه چین

نه شاهی نه گسترده روی زمین

هوش مصنوعی: من نه کشوری از ایران می‌خواهم، نه خاورزمین و نه چین، نه سلطنتی و نه هیچ سرزمینی بر روی زمین.

# بزرگی که فرجام او تیرگی‌ست

بر آن مهتری بر بباید گریست

هوش مصنوعی: بزرگی که سرانجامش به تباهی می‌رسد، بر آن مقام والا باید گریست.

# سپهر بلند ار کشد زین تو

سرانجام‌، خشت است بالین تو

هوش مصنوعی: اگر آسمان بلند به تو آسیب بزند، در نهایت باید بپذیری که زمین و خاک، سرانجام جایگاه تو خواهد بود.

# مرا تخت ایران اگر بود زیر

کنون گشتم از تاج و از تخت سیر

هوش مصنوعی: اگرچه تخت و تاج ایران در زیر آسمان قرار دارد، ولی من از داشتن آن‌ها خسته و سیر شده‌ام.

# سپردم شما را کلاه و نگین

بدین روی با من مدارید کین

هوش مصنوعی: من شما را به کلاه و نگین سپردم، پس با من در این زمینه دشنام و کینه نداشته باشید.

# مرا با شما نیست ننگ و نبرد

روان را نباید برین رنجه کرد

هوش مصنوعی: من با شما هیچ ننگ و عیبی ندارم و نباید روحم را در این مورد آزار داد.

# زمانه نخواهم به آزار‌تان

اگر دور مانم ز دیدار‌تان

هوش مصنوعی: اگرچه از شما دور هستم و نمی‌توانم شما را ببینم، اما هرگز نمی‌خواهم که زمانه باعث آزار و ناراحتی شما شود.

# جز از کهتری نیست آیین من

مباد آز و گردن‌کشی دین من

هوش مصنوعی: تنها از پست‌فطرتی بی‌نصیبم و اجازه نمی‌دهم که حسادت و ظلم بر رفتار من تسلط یابد.

# چو بشنید تور از برادر چنین

به ابرو ز خشم اندر آورد چین

هوش مصنوعی: وقتی تور از برادرش این حرف را شنید، ابروهایش را به خاطر خشم در هم کشید.

# نیامدش گفتار ایرج پسند

نبد راستی نزد او ارجمند

هوش مصنوعی: گفتار ایرج برای او خوشایند نبود و در نظر او راست و درست جلوه نمی‌کرد.

# به کرسی به خشم اندر آورد پای

همی‌گفت و برجست هزمان ز جای

هزمان مخفف هرزمان است.

# یکایک برآمد ز جای نشست

گرفت آن گران کرسی زر به‌دست

هوش مصنوعی: هر یک از آن‌ها به نوبت از جای خود برخواسته و بر روی آن کرسی طلایی نشسته‌اند.

# بزد بر سر خسرو تاجدار

از او خواست ایرج به جان زینهار

هوش مصنوعی: تاجی بر سر شیرین‌دلی قرار داد و از او خواست که به جان ایرج توجه کند و مواظب او باشد.

# نیایدت گفت ایچ بیم از خدای؟

نه شرم از پدر خود همین است رای

هوش مصنوعی: آیا هیچ ترسی از خداوند نداری؟ آیا از پدر خود شرم نکشیدی؟ این رفتار تو نشان‌دهنده‌ی بی‌خویشتنی‌ات است.

# مکش مر مرا که‌ت سرانجام کار

بپیچاند از خون من کردگار

هوش مصنوعی: من را نکش، زیرا سرنوشت من ممکن است به پیچیدگی‌هایی منجر شود که خالق من را تحت تأثیر قرار دهد.

# مکن خویشتن را ز مردم‌کشان

کزین پس نیابی ز من خود نشان

هوش مصنوعی: خودت را به دست افرادی که تو را به سمت بدی می‌کشند، نسپار؛ زیرا پس از این، دیگر نشانی از من نخواهی یافت.

# بسنده کنم زین جهان گوشه‌ای

به کوشش فراز آورم توشه‌ای

هوش مصنوعی: از این دنیا به یک گوشه اکتفا می‌کنم و با تلاش مضاعف، توشه‌ای برای خود جمع می‌کنم.

# به خون برادر چه بندی کمر؟

چه سوزی دل پیر گشته پدر؟

هوش مصنوعی: به خاطر خون برادرت، چرا خود را به زحمت می‌اندازی؟ چه دردی در دل پدر پیر موج می‌زند؟

# جهان خواستی یافتی خون مریز

مکن با جهاندار یزدان ستیز

هوش مصنوعی: اگر به دنبال به دست آوردن دنیا هستی، پس بی‌دلیل خون ریزی نکن و با خداوند که دارنده جهان است، به نزاع نپرداز.

# سخن را چو بشنید پاسخ نداد

همان گفتن آمد همان سرد باد

هوش مصنوعی: وقتی سخن را شنید، پاسخی نداد و گویا همان کلام دوباره تکرار شد؛ به مانند وزش باد سرد که بدون تغییری در فضا فر می‌وزد.

# یکی خنجر آبگون برکشید

سراپای او چادر خون کشید

هوش مصنوعی: شخصی شمشیری با تیغه‌ای آبی رنگ از غلاف بیرون آورد و تمام بدن او به رنگ خون درآمد.

# بدان تیز زهر‌آبگون خنجر‌ش

همی‌کرد چاک آن کیانی برش

هوش مصنوعی: بدان که آن خنجر با تیزی و زهرآلودگی‌اش، چاک و زخم‌هایی بر تن شاهان کیانی می‌زد.

# فرود آمد از پای سرو سهی

گسست آن کمرگاه شاهنشهی

هوش مصنوعی: زیرا که قامت بلند سرو، مانند ساعدی که کمر شاهانه‌ای را شکسته باشد، به زمین افتاده است.

# روان خون از آن چهرهٔ ارغوان

شد آن نامور شهریار جوان

هوش مصنوعی: روان از آن چهرهٔ زیبا و دلنشین خون می‌ریزد، آن پادشاه جوان و معروف.

# جهانا بپروردیش در کنار

وز آن پس ندادی به جان زینهار

هوش مصنوعی: دنیا را از تربیت تو به وجود آورد و سپس به جان کسی که به او پناه بردی، آسیبی نرسانید.

# نهانی ندانم ترا دوست کیست

بدین آشکارت بباید گریست

هوش مصنوعی: من نمی‌دانم دوست واقعی تو چه کسی است؛ با این حال، با دیدن آشکار تو باید گریه کرد.

# سر تاجور ز آن تن پیلوار

به خنجر جدا کرد و برگشت کار

هوش مصنوعی: سر تاجور به دلیل نازکی و زیبایی‌اش با خنجر جدا شد، و سپس کار به حالت قبلی برگشت.

# بیاگند مغز‌ش به مشک و عبیر

فرستاد نزد جهان‌بخش پیر

هوش مصنوعی: به او بگو که مغز و عقلش را با مشک و عطر معطر کند و نزد فردی بزرگ و با تجربه بفرستد.

# چنین گفت کاینت سر آن نیاز

که تاج نیاگان بدو گشت باز

هوش مصنوعی: او چنین گفت که ای جوان، برای رسیدن به آن خواسته‌ات، تاجی که متعلق به نیاکانت بود، باید دوباره به دست آوری.

# کنون خواه تاجش ده و خواه تخت

شد آن سایه‌گستر نیازی درخت

هوش مصنوعی: اکنون هر چه که باشد، چه تاج باشد و چه تخت، آن سایه‌گستر درخت نیازی است که باید برآورده شود.

# برفتند باز آن دو بیداد شوم

یکی سوی ترک و یکی سوی روم

هوش مصنوعی: دو نفر که رفتارهای ظالمانه‌ای داشتند، دوباره رفتند؛ یکی به سمت سرزمین ترک و دیگری به سمت روم.

خلاصه داستان فریدون

پادشاهی فریدون پانصد سال به طول انجامید. فریدون به رسم کیانی در روز بر تخت نشستن مردم را به عدالت و دین پروری نوید می دهد و مادر او فرانک نیز با شنیدن خبر پادشاه شدن فرزندش دو هفته بخشش کرده و جشن بزرگی بر پا می کند. فریدون صاحب سه فرزند پسر میگردد دو فرزند از شهرناز و فرزند کوچکتر از ارنواز. فریدون شخصی امین، صاحب منصب و دلسوز به نام جندل را بر می گزیند تا گرد جهان گشته و سه دختر که همسان و برابر و از نژاد بزرگان بوده و در سطح و اندازه پسران او انتخاب کند. جندل در نهایت دختران شاه یمن را شایسته پسران فریدون می داند و پس از ابراز این موضوع به شاه یمن و قدری دشواری ها این سه دختر را به عقد پسران فریدون در می آورد. فریدون تمامی سرزمین خود را به سه بخش تقسیم کرده و به پسران خود واگذار می کند.

سلم پسر بزرگ فریدون، شاه منطقه غرب و روم می گردد. سرزمین ترکان و چین به پسر دوم تور سپرده شده و ایرج کوچکترین فرزند، پادشاه سرزمین مرکزی ایران و منطقه بین النهرین و شبه جزیره عربستان می شود. مدت طولانی می گذرد و فریدون سالخورده می شود .آتش حسادت دیرین به ایرج در دل سلم روشن می شود به تحریک تور پرداخته او را با خود همراه می سازد که چرا ما دو برادر که بزرگتر هستیم باید در سرزمین های دور باشیم و پسر کوچکتر در کنار پدر در سرزمین اصلی بماند.

نامه تهدید آمیزی به فریدون نوشته می شود که یا ایرج نیز همچون آنها از سرزمین اصلی ایران خارج شود یا به جنگ او می آیند. ایرج راه آشتی در پیش گرفته با وجود اخطارهای مکرر فریدون جهت گفتگو به نزد برادران خود می رود ایرج در نهایت به دست تور کشته شده و سر او را برای فریدون می فرستند. فریدون با دیدن این دیدگانش سفید شده و کور میگردد. تمامی سرزمین ایران سراسر سیاه پوش شده و روزگاری دراز فریدون به سوگواری می پردازد. ایرج را کنیزکی بود به نام ماه آفرید که از ایرج باردار بود. فریدون از این خبر شادمان شده به کین خواهی ایرج امیدوار میگردد.

از ماه آفرید دختری متولد می شود.دختر بزرگ شده و با پشنگ ازدواج می کند. از این ازدواج پسری بدنیا می آید درخور پادشاهی و تخت کیان. او را به نزد فریدون می برند که چشم بگشای و به او بنگر که سرتا به پا گویی ایرج است. فریدون از خداوند یاد کرده از او تمنای یاری دارد. دعای او پذیرفته شد فریدون بینا می گردد کودک را در آغوش گرفته او را منوچهر می نامد. بر منوچهر سالیان دراز می گذرد. هنرهای شاهان و بزرگان را می آموزد با سلاح های مختلف جنگی آشنا شده و فنون نظامی را می آموزد. خبر منوچهر در تمامی سرزمین ها می پیچد. سلم و تور از موضوع آگاه شده توطئه ای می چینند.

نامه ای به فریدون برای عذر خواهی می نویسند و خواهان بخشش گناهان قبلی خود می شوند. به فریدون می گویند منوچهر را به نزد ایشان بفرستد تا آنها غلامی او را کنند. فریدون پاسخ نامه را به تندی داده به آنها اعلام جنگ می نماید. منوچهر به انتقام ایرج به جنگ آنها می رود. در نبرد اول به جنگ تور می رود. تور که توان نبرد با او را ندارد شب هنگام دست به شبیخون می زند. منوچهر از شبیخون او مطلع شده اوست که تور را غافلگیر می کند در نبرد سخت تور به دست منوچهر کشته می شود. منوچهر سر تور را همراه با نامه ای برای فریدون می فرستد و ازآنجا عزم نبرد با سلم می کند. در قلمرو سلم دژی تسخیر ناپذیر به نام دژ آلانان بود. قارن جهان پهلوان ایران زمین پیش بینی می کند که سلم اگر در نبرد تاب نیاورده و به این دژ می گریزد که در این صورت هیچ راهی برای دست یابی به او نیست.

لذا در ابتدای جنگ با موافقت موچهر تدبیری اندیشیده به دژ آلانان نفوذ کرده و آنرا نابود می سازد. پیش بینی قارن اتفاق می افتد. در میدان نبرد سپاهیان سلم شکست سختی خورده، سلم به طرف دژ عقب نشینی می کند. اما دیگر دژی وجود ندارد به ناچار راه گریز در پی میگیرد. منوچهر سوار بر اسب بدنبال او می رود منوچهر به سلم می گوید از چه می گریزی آمده ام تا آن تاج خسروانی که از طمع آن ایرج را کشتی بتو دهم. آن دانه کینه ای که کاشتی اکنون به بار آمده است. منوچهر نزدیک سلم شده و با زخم شمشیرش او را به دو نیم می کند.

پس از کشته شدن سلم منوچهر به اعلام توقف قتل و خونریزی می دهد. سر سلم را همچون تور برای فریدون می فرستد. فریدون منوچهر را به شاهنشاهی جهان برمی گزیند فریدون از غم از دست دادن سه فرزند خویش در ماتم می ماند تازمانه او سر می رسد. منوچهر فریدون را با رعایت کلیه آداب و مراسم تدفین پادشاهان در دخمه ای جای میدهد.

تصاویر نسخه های قدیمی شاهنامه فردوسی

  • شاهنامهٔ فردوسی - چاپ مسکو

    شاهنامهٔ فردوسی - چاپ مسکو

برای مشاهده سایر بخش های کتاب شاهنامه فردوسی با سرویس فرهنگ و هنر ساعدنیوز همراه باشید.

1 دیدگاه

  دیدگاه ها
پربازدیدترین ویدئوهای روز   
آخرین ویدیو ها   
آخرین تصاویر