با شقایق‌های سوختهء بوسهء تو و صمیمیت تن.../ عاشقانه‌‌ای از فروغ فرخزاد با صدای جاودان نیکی کریمی روایت عشقی سوزان + ویدئو

  شنبه، 21 تیر 1404
با شقایق‌های سوختهء بوسهء تو و صمیمیت تن.../ عاشقانه‌‌ای از فروغ فرخزاد با صدای جاودان نیکی کریمی روایت عشقی سوزان + ویدئو
ساعدنیوز: ویدیویی از شعرخوانی عاشقانه و زیبای نیکی کریمی با شعر "فتح باغ" از فروغ فرخزاد را مشاهده می کنید.

به گزارش سرویس فرهنگ و هنر ساعدنیوز، فروغ‌الزمان فرّخزاد (8 دی 1313 – 24 بهمن 1345) شاعر بود. او شش کتاب شعر منتشر کرد که از نمونه‌های شایان شعر نوی فارسی هستند. فرّخزاد با مجموعه‌های اسیر، دیوار و عصیان در قالب شعر نیمایی کار خود را آغاز کرد. او یکی از پیشگامان شعر نوی فارسی دانسته شده است.


نیکی کریمی (زادهٔ 19 آبان 1350) بازیگر و فیلم‌ساز است. او یکی از تأثیرگذارترین هنرمندان سینما پس از انقلاب 1357 است که در فیلم‌های مهمی نقش‌آفرینی کرده و با کسب جوایز متعدد از جشنواره‌های گوناگون بین‌المللی از موفق‌ترین هنرمندان سینمای ایران از لحاظ تعداد جوایز جهانی نیز به‌شمار می‌رود.

فتح باغ

آن کلاغی که پرید

از فراز سر ما

و فرو رفت در اندیشهء آشفتهء ابری ولگرد

و صدایش همچون نیزهء کوتاهی . پهنای افق را پیمود

خبر ما را با خود خواهد برد به شهر

همه میدانند

همه میدانند

که من و تو از آن روزنهء سرد عبوس

باغ را دیدیم

و از آن شاخهء بازیگر دور از دست

سیب را چیدیم

همه میترسند

همه میترسند ، اما من وتو

به چراغ و آب و آینه پیوستیم

و نترسیدیم

سخن از پیوند سست دو نام

و همآغوشی در اوراق کهنهء یک دفتر نیست

سخن از گیسوی خوشبخت منست

با شقایقهای سوختهء بوسهء تو

و صمیمیت تن هامان ، در طراری

و درخشیدن عریانمان

مثل فلس ماهی ها در آب

سخن از زندگی نقره ای آوازیست

که سحر گاهان فوارهء کوچک میخواند

مادر آن جنگل سبزسیال

شبی از خرگوشان وحشی

و در آن دریای مضطرب خونسرد

از صدف های پر از مروارید

و در آن کوه غریب فاتح

از عقابان وان پرسیدیم

که چه باید کرد

همه میدانند

همه میدانند

ما به خواب سرد و ساکت سیمرغان ، ره یافته ایم

ما حقیقت را در باغچه پیدا کردیم

در نگاه شرم آگین گلی گمنام

و بقا را در یک لحظهء نامحدود

که دو خورشید به هم خیره شدند

سخن از پچ پچ ترسانی در ظلمت نیست

سخن از روزست و پنجره های باز

و هوای تازه

و اجاقی که در آن اشیاء بیهده میسوزند

و زمینی که ز کشتی دیگر بارور است

و تولد و تکامل و غرور

سخن از دستان عاشق ماست

که پلی از پیغام عطر و نور و نسیم

بر فراز شبها ساخته اند

به چمنزار بیا

به چمنزار بزرگ

و صدایم کن ، از پشت نفس های گل ابریشم

همچنان آهو که جفتش را

پرده ها از بغضی پنهانی سرشارند

و کبوترهای معصوم

از بلندی های برج سپید خود

به زمین مینگرند


برای مشاهده سایر اشعار با سرویس فرهنگ و هنر ساعدنیوز همراه باشید.

8 دیدگاه


  دیدگاه ها
بازدیدکننده
5 ماه پیش

گوینده ی خوبی هم هست❤️🌷
ابراهیم صادقی
5 ماه پیش

سلام،خانم کریمی بازیگر خوبی هستند
بازدیدکننده
5 ماه پیش

روحش شاد چقدرفروغ زود ازاین دنیارفت😪🖤🌹
ایمان چراغی
5 ماه پیش

موفق باشی نیکی کریمی
پربازدیدترین ویدئوهای روز   
آخرین ویدیو ها