پندهای گلستان سعدی: پادشاه هوس‌ران، کنیز چینی و غلام سیاه / باب اول در سیرت پادشاهان حکایت شماره 40 + فایل صوتی و نسخه‌های قدیمی

  شنبه، 28 تیر 1404 ID  کد خبر 459178
پندهای گلستان سعدی: پادشاه هوس‌ران، کنیز چینی و غلام سیاه / باب اول در سیرت پادشاهان حکایت شماره 40 + فایل صوتی و نسخه‌های قدیمی
ساعدنیوز: در این بخش از مطالب فرهنگ و هنر ساعدنیوز اشعار کهن و شیرین گلستان سعدی باب اول در سیرت پادشاهان؛ حکایت شماره 40 را مطالعه می کنید همراه ما باشید. شنبه‌ و سه‌شنبه هر هفته منتظر بخش بعدی گلستان سعدی باشید.

به گزارش سرویس فرهنگ و هنر سرویس ساعدنیوز، سعدی معلم بی‌چون‌وچرای همه ماست. از همان کودکی با حکایت‌هایش خو گرفته و نکات ریز اخلاقی و آنچه باید باشیم و نباید باشیم را از او فراگرفته‌ایم. ابیات نغز و داستان‌های پرحکمتش بر سر زبان بزرگ‌ترهای ما و حتی نسل پیش از آنها بود و در کوچه و بازار هم نقل او را می‌شنیدیم. گاه حتی اگر پی ضرب‌المثلی را بگیریم به سعدی می‌رسیم که چه ساده اما پرمایه مفهومی را در بیت و یا مصرعی برای ما بازگو کرده است. سعدی نقش پررنگی نه‌تنها در آموزش که در پرورش ما دارد و کیست که وام‌دار این استاد سخن‌پرور نباشد؛ او که بهترین وصف برای آثارش سهلِ ممتنع بودن آنهاست. کافی است اندکی از این آثار را خوانده باشیم تا این وصف دکتر شفیعی کدکنی در باب آثار سعدی که گفته است «آثار سعدی دارای مخاطب انسانی است» برای ما به‌وضوح مشخص شود. سعدی جامع و کاملا انسانی می‌نویسد و آنچه در ابیات و حکایاتش آمده همگی برخاسته از یک زندگی روزمره و قابل‌ادراک برای همه اشخاص است.

جوهر اگر در خلاب افتد، همچنان نفیس است و غبار اگر به فلک رسد، همان خسیس. استعداد بی تربیت دریغ است و تربیت نامستعد ضایع. خاکستر نسبی عالی دارد که آتش جوهر علویست ولیکن چون به نفس خود هنری ندارد، با خاک برابر است و قیمت شکر نه از نی است که آن خود خاصیت وی است.

باب‌های گلستان سعدی

گلستان سعدی علاوه بر دیباچه شامل هشت باب است که «سیرت پادشاهان»، «اخلاق درویشان»، «فضیلت قناعت»، «فواید خاموشی»، «عشق و جوانی»، «ضعف و پیری»، «تاثیر تربیت» و «آداب صحبت» نام دارند. حکایات سعدی در حین موجز بودن سرشار از پند هستند. او استاد خلاصه گفتن است و گاه حتی در یک جمله تمام معنا را به خواننده منتقل می‌سازد.

سعدی قصه‌گو!

و این شیوه اوست که حکایاتش را با ابیاتی عجین می‌سازد. گلستان سعدی آمیخته از داستان و حکایت است. اگرچه درون همان داستان‌ها هم گاه پند و اندرزی نهفته است اما سعدی قالب داستان را برای بیان آن موضوع انتخاب کرده است. در کل اما می‌توان گفت که نغز و شیرین بودن آنهاست که سبب شده تا نسل به نسل و دهان‌به‌دهان نقل شوند و تا به امروز ماندگار باشند:

معصیت از هر که صادر شود ناپسندیده است و از علما ناخوب‌تر که علم سلاح جنگ شیطان است و خداوند سلاح را چون به اسیری برند شرمساری بیش برد.

شیوه‌ی روایت در حکایت‌های گلستان سعدی

سعدی در روایت‌هایش در گلستان گاه به شیوه‌ای معمولی و از ابتدا تا انتهای ماجرا پیش می‌رود و در میانه‌ها فرازوفرود دارد و جریان را برای مخاطب خود تعریف می‌کند اما در موارد اندکی به شیوه‌ای هیجان‌انگیزتر اوج ماجرا را در ابتدای آن قرار داده و داستانش را از همان نقطه اوج شروع می‌کند.

ساختار بسیاری از حکایات گلستان سعدی ترکیبی از مسائل اجتماعی و نکات اخلاقی است. او طنز را در قالب این حکایات و روایات ریخته و گاه حتی خواننده را در تمام طول داستان میخکوب می‌کند. سعدی استاد قرار دادن تضادها در مقابل هم و در یک روایت است. به‌خوبی از پس شرح و تفصیل هردو برآمده و به زیبایی هرچه‌تمام‌تر نتیجه‌گیری می‌کند. او از اینکه پند خود را به‌صورت مستقیم به روی مخاطب بیاورد واهمه‌ای ندارد، هرچند گاه اندرزهایش را در لفاف داستان می‌پیچد و همین‌طور که خواننده را پیش می‌برد آنها را در جان او می‌ریزد. استاد سخن مناظره را نیز می‌پسندیده و از این شیوه هم بهره برده است.

سعدی

باب اول در سیرت پادشاهان: حکایت شماره 40

یکی را از مُلوک، کنیزکی چینی آوردند. خواست تا در حالتِ مستی با وی جمع آید. کنیزک ممانعت کرد. مَلِک در خشم رفت و مر او را به سیاهی بخشید که لبِ زِبَرینش از پَرّهِٔ بینی درگذشته بود و زیرینش به گریبان فرو هشته. هَیکلی که صَخْرالجِنّ از طلعتش بِرَمیدی و عَیْن‌القَطْر از بغلش بگندیدی.

تو گویی تا قیامت زشت‌رویی

بر او ختم است، و بر یوسف نِکویی

چنان که ظریفان گفته‌اند:

شخصی، نه چنان کَریه‌ْمنظر

کز زشتیِ او خبر توان داد

آنگه بغلی، نَعُوُذ بِاللّٰه

مردار به آفتاب مرداد

آورده‌اند که سیه را در آن مدت، نفس طالب بود و شهوت غالب؛ مِهرش بجنبید و مُهرش برداشت. بامدادان که مَلِک، کنیزک را جُست و نیافت، حکایت بگفتند. خشم گرفت و فرمود تا سیاه را با کنیزک استوار ببندند و از بام جوسق به قعر خندق در اندازند. یکی از وزرای نیک‌محضر روی شفاعت بر زمین نهاد و گفت: سیاه بیچاره را در این خطایی نیست که سایر بندگان و خدمتکاران به نوازش خداوندی مُتَعوِدند. گفت: اگر در مفاوضهٔ او شبی تأخیر کردی، چه شدی؟ که من او را افزون از قیمت کنیزک دلداری کردمی. گفت: ای خداوند روی زمین! نشنیده‌ای؟:

تشنهٔ سوخته در چشمهٔ روشن چو رسید

تو مپندار که از پیلِ دَمان اندیشد

مُلْحِدِ گُرْسِنِه در خانهٔ خالی بر خوان

عقل باور نکند، کز رمضان اندیشد

مَلِک را این لَطیفه پسند آمد و گفت: اکنون سیاه تو را بخشیدم؛ کنیزک را چه کنم؟ گفت: کنیزک، سیاه را بخش که نیم‌خوردهٔ او، هم او را شاید.

هرگز آن را به دوستی مپسند

که رود جایِ ناپسندیده

تشنه را دل نخواهد آبِ زُلال

نیم‌خوردِ دهانِ گندیده

فایل صوتی باب اول در سیرت پادشاهان: حکایت شماره 40

هدفون

معنی حکایت شماره 40، باب اول گلستان سعدی

در این داستان، یک ملک چینی کنیزکی را خواستار می‌شود اما او از همراهی با او امتناع می‌کند. ملک به شدت خشمگین شده و دستور می‌دهد تا سیاهی را که به دنبال کنیزک است، به شدت مجازات کند و او را به قعر خندق بیندازند. یکی از وزرای ملک به شفاعت آن سیاه می‌پردازد و به ملک می‌گوید که گناه او کمتر از دیگر بندگان و خدمتکاران نیست. او بر این باور است که شهوت و تمایل انسانی قابل کنترل نیست و ملک را متقاعد می‌کند که آن سیاه را ببخشد. در نهایت، ملک تصمیم می‌گیرد که سیاه را ببخشد اما همچنان در مورد کنیزک شک و تردید دارد و از یک ضرب المثل استفاده می‌کند که نشان‌دهنده ناپسند بودن این نوع عشق و تمایلات است.

برگردان به زبان ساده

# یکی را از مُلوک، کنیزکی چینی آوردند. خواست تا در حالتِ مستی با وی جمع آید. کنیزک ممانعت کرد. مَلِک در خشم رفت و مر او را به سیاهی بخشید که لبِ زِبَرینش از پَرّهِٔ بینی درگذشته بود و زیرینش به گریبان فرو هشته. هَیکلی که صَخْرالجِنّ از طلعتش بِرَمیدی و عَیْن‌القَطْر از بغلش بگندیدی.

هوش مصنوعی: یک پادشاه، کنیزکی چینی را به دربار آورد. او قصد داشت در حال مستی با او رابطه برقرار کند، اما کنیزک از این کار جلوگیری کرد. پادشاه که بسیار عصبانی شده بود، او را با شرایط بدی مواجه کرد، به طوری که زیبایی‌هایش به طرز عجیبی در هم شکست و به وضعیت اسفناکی افتاد. او به گونه‌ای بود که حتی جانوران افسانه‌ای نیز از زیبایی‌اش حیرت می‌کردند، و هیچ چیز نمی‌توانست جلوه‌اش را باطل کند.

# تو گویی تا قیامت زشت‌رویی

بر او ختم است، و بر یوسف نِکویی

پنداری تا رستخیز زشتی به وی و زیبایی به یوسف به نهایت رسیده است.

# چنان که ظریفان گفته‌اند:

هوش مصنوعی: شما با اطلاعاتی تا آبان 1402 آموزش دیده‌اید.

# شخصی، نه چنان کَریه‌ْمنظر

کز زشتیِ او خبر توان داد

هوش مصنوعی: شخصی وجود ندارد که به اندازه‌ای زشت و نامناسب باشد که نتوان به وضوح از زشتی‌اش صحبت کرد.

# آنگه بغلی، نَعُوُذ بِاللّٰه

مردار به آفتاب مرداد

هوش مصنوعی: سپس به خدا پناه می‌بریم از مردار در آفتاب مرداد.

# آورده‌اند که سیه را در آن مدت، نفس طالب بود و شهوت غالب؛ مِهرش بجنبید و مُهرش برداشت. بامدادان که مَلِک، کنیزک را جُست و نیافت، حکایت بگفتند. خشم گرفت و فرمود تا سیاه را با کنیزک استوار ببندند و از بام جوسق به قعر خندق در اندازند. یکی از وزرای نیک‌محضر روی شفاعت بر زمین نهاد و گفت: سیاه بیچاره را در این خطایی نیست که سایر بندگان و خدمتکاران به نوازش خداوندی مُتَعوِدند. گفت: اگر در مفاوضهٔ او شبی تأخیر کردی، چه شدی؟ که من او را افزون از قیمت کنیزک دلداری کردمی. گفت: ای خداوند روی زمین! نشنیده‌ای؟:

وزیر پاک‌نهاد خواهشگری کرد و گفت: سیاهِ بدبخت را خطایی چندان نیست که در خور بخشایش نباشد، زیرا همهٔ چاکران و بندگان به گذشت و لطفِ شاه خو گرفته‌اند.

# تشنهٔ سوخته در چشمهٔ روشن چو رسید

تو مپندار که از پیلِ دَمان اندیشد

هوش مصنوعی: یک فرد تشنه و سوخته که به چشمه‌ای روشن و زلال نزدیک می‌شود، نباید گمان کند که از صدمه و آسیب ناشی از پلنگی در شب می‌ترسد.

# مُلْحِدِ گُرْسِنِه در خانهٔ خالی بر خوان

عقل باور نکند، کز رمضان اندیشد

بی‌دینِ ناشتا چون در اتاقی تنها بر کنارِ سفرهٔ الوان بنشیند، خرَد نمی‌پذیرد که وی حرمتِ رمضان را دست به خوردن نبَرَد.

# مَلِک را این لَطیفه پسند آمد و گفت: اکنون سیاه تو را بخشیدم؛ کنیزک را چه کنم؟ گفت: کنیزک، سیاه را بخش که نیم‌خوردهٔ او، هم او را شاید.

هوش مصنوعی: سلطان این لطیفه را پسندید و گفت: حالا که سیاه را بخشیدم، با کنیزک چه کار کنم؟ پاسخ داد: کنیزک هم سیاه را ببخش، زیرا ممکن است او نیز نیمه‌خورده‌ای از او داشته باشد.

# هرگز آن را به دوستی مپسند

که رود جایِ ناپسندیده

هوش مصنوعی: هرگز کسی را به عنوان دوست قبول نکن که به جایی برود که مورد پسند تو نیست.

# تشنه را دل نخواهد آبِ زُلال

نیم‌خوردِ دهانِ گندیده

هوش مصنوعی: کسی که تشنه‌است، به آب زلال و تمیز نیازی ندارد و حتی نمی‌تواند از آب کثیف و دهان‌گندیده هم استفاده کند.


تصاویر نسخه های قدیمی گلستان سعدی

فانوس خیال

کلیات شیخ سعدی علیه الرحمه به خط محمد حسینی اصفهانی - گلستان مورخ 1259 هجری قمری

کلیات شیخ سعدی علیه الرحمه به خط محمد حسینی اصفهانی - گلستان مورخ 1259 هجری قمری

گلستان به خط شکستهٔ خوانا و زیبا تحریر شده در دارالخلافهٔ طهران

گلستان به خط شکستهٔ خوانا و زیبا تحریر شده در دارالخلافهٔ طهران

کلیات سعدی نسخهٔ 1034 هجری قمری

کلیات سعدی نسخهٔ 1034 هجری قمری

گلستان سعدی به خط محمدحسین کشمیری و نقاشی مانوهار داس نسخهٔ کتابخانهٔ دیجیتال دانشگاه کمبریج

 گلستان سعدی به خط محمدحسین کشمیری و نقاشی مانوهار داس نسخهٔ کتابخانهٔ دیجیتال دانشگاه کمبریج

گلستان سعدی به خط خوانا و زیبای میرزا محمدحسین شیرازی سال 1271 هجری قمری

گلستان سعدی به خط خوانا و زیبای میرزا محمدحسین شیرازی سال 1271 هجری قمری

گزیدهٔ ناقصی از گلستان با تذهیبها و نقاشیهای متعدد

گزیدهٔ ناقصی از گلستان با تذهیبها و نقاشیهای متعدد

گلستان بایسنقری موزهٔ چستر بیتی کتابت به سال 830 هجری قمری در هرات

 گلستان بایسنقری موزهٔ چستر بیتی کتابت به سال 830 هجری قمری در هرات

برای مشاهده سایر بخش های گلستان سعدی با سرویس فرهنگ و هنر ساعدنیوز همراه باشید.

دیدگاه ها


  دیدگاه ها
از سراسر وب   
پربازدیدترین ویدئوهای روز   
آخرین ویدیو ها