عاشقانه ای بی همتا از دکتر انوشه که روح و جان را از هم جدا میکند/ آفتاب انتظارت آن‌قَدر تابید که، پهنۀ دریای عشقم عاقبت تبخیر شد+ فیلم

  دوشنبه، 24 آذر 1404
عاشقانه ای بی همتا از دکتر انوشه که روح و جان را از هم جدا میکند/ آفتاب انتظارت آن‌قَدر تابید که، پهنۀ دریای عشقم عاقبت تبخیر شد+ فیلم
ساعدنیوز: در این قسمت با ویدیویی از شعرخوانی دکتر محمود انوشه از حمیدرضا گلشن در خدمتتان هستیم.

به گزارش سرویس فرهنگ و هنر ساعدنیوز، سید محمود انوشه در سال 1343 در امیدیه اهواز به دنیا آمد. او در دوران دانشجویی با فعالیت در انجمن‌های دانشجویی و جمعیت‌های دانشجویی، به سخنرانی و تأثیرگذاری در جامعه علاقه‌مند شد. دکتر محمود انوشه در مقطع کارشناسی به رشته دامپروری روی آورد اما دکتری خود را در رشته روانشناسی در کشور لبنان اخذ کرد. پس از تکمیل تحصیلات به ایران بازگشت و در زمینه تحقیقات و سخنرانی به کارش ادامه داد. در این دوران، او با نوجوانان و جوانان مختلفی آشنا شد و با توجه به مشکلات و مسائلی که در زندگی آن‌ها با آن روبرو بود، تصمیم گرفت تا به کمک و راهنمایی آن‌ها بیشتر بپردازد.

آن جوانی که رهایش کرده بودی، پیر شد

آفتاب انتظارت آن‌قَدر تابید که

پهنۀ دریای عشقم عاقبت تبخیر شد

من همانم که پُر از شور رسیدن بود؟ نه

از تمام زندگی چشم و دل من سیر شد

شور و شوقِ زندگی بعد از تو افتاد از سرم

روزهای جمعه نه، هر روز من دل‌گیر شد

بد شدی با من، منم با کل دنیا بد شدم

بد شدن بعد از تو راحت، مُسری و واگیر شد

گریه می‌کردم نشد جوری که باید خوب دید

چهره‌ای تار و پریشان آخرین تصویر شد

دورهایت را زدی و بعد از آن برگشته‌ای؟

جا ندارد قلب من، با بی‌کسی تسخیر شد

با ببخشید و غلط کردم چه جبران می‌شود؟

عمر من رفت و غرورم له شد و تحقیر شد

خارج از وقتش که باشد عشق هم بی‌ارزش است

نوش‌دارویی که آوردی تو بی‌تاثیر شد

حرف آخر...، جانِ دل برگشتنت بی‌فایده است

آمدی وقتی که دیگر بی‌نهایت دیر شد

حمیدرضا گلشن

برای مشاهده سایر اشعار با سرویس فرهنگ و هنر ساعدنیوز همراه باشید.


دیدگاه ها


  دیدگاه ها
پربازدیدترین ویدئوهای روز   
آخرین ویدیو ها